دولت رانتی و چالشهای دولتسازی در عصر پهلوی دوم
ازاینرو، در دوران رضاشاه، هزینههای دولتی بیشتر از طریق اخذ مالیات تامین میشد. در واقع تامین هزینههای کل طرحهای توسعه از طریق اخذ مالیات و تعرفه تحقق مییافت. اخذ مالیات دوسوم کل درآمدهای دولت را به خود اختصاص داده بود. سودهای حاصل از انحصارات دولتی و نیز تامین مالی از طریق کسری بودجه (استقراض از بانک مرکزی) هم دو شیوه دیگری بود که دولت از طریق آنها، هزینه طرحهایش را تامین میکرد (حاجییوسفی، ۱۳۸۸:۱۳۱.)
روی هم رفته، تشکیل دولت مدرن و پیشبرد فرآیند دولتسازی در این دوران یعنی پهلوی اول آغاز شد و با توجه به مولفههایی در بخش چارچوب نظری برشمردیم از جمله؛ انباشت و تمرکز قدرت، تامین امنیت، توسعه ظرفیتهای نهادی و...، رضاشاه برای نخستین بار به تشکیل دولت مدرن در ایران اقدام ورزید. این فرآیند در دوران پهلوی دوم نیز ادامه یافت، با این تفاوت که بهدلیل ورود منبع جدید درآمدهای نفتی به منابع مالی و بودجه دولت، حکومت پهلوی دوم خصلت و ماهیت جدیدی به نام رانتیر پیدا کرد که تاثیرات غیرقابل انکاری بر سیاستهای دولتسازی در این دوران برجای گذاشت.
دولت رانتیر نفتی
ساختار سیاسی عصر پهلوی دوم، درواقع پیآیند سیاست دولت-ملتسازی آمرانه و دولتگرای دوره رضاشاه بود. نویسندگان و تحلیلگران مسائل ایران، رژیم محمدرضاشاه را با عناوین متفاوتی مانند حکومت اقتدارگرای بوروکراتیک، رژیم نوپاتریمونیال، استبداد نفتی، دولت رانتیه، سلطانیسم، شبهمدرنیسم، دولت مطلقه، دیکتاتوری سلطنتی و... توصیف کردهاند.
این نامها همگی نشان از این دارد که رژیم محمدرضاشاه به لحاظ سیاسی، در دسته رژیمهای اقتدارگرا و بسته میگنجد. محمدرضاشاه، پس از یک دهه بیثباتی سیاسی اجتماعی، با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با خیالی آسوده تلاش کرد منابع پراکنده قدرت سیاسی و همچنین منابع و ابزارهای مختلف کنترل اجتماعی را تجمیع و تمامی کانونهای مخالفت با تمرکز قدرت را از سر راه خود بردارد. محمدرضاشاه رویای رضاشاه برای برپایی یک دولت فراگیر را به اجرا درآورد. این رویا در کنار سایر پایگاههای قدرت وی، عمدتا به لطف درآمدهای سرشار نفتی، امکانپذیر شد. میزان درآمد نفت که در سال ۱۳۴۲، ۵۵۵ میلیون دلار بود در سال ۱۳۴۷ به ۹۵۸ میلیون دلار، در سال ۱۳۵۰ به ۱/ ۲ میلیارد دلار و در سال ۱۳۵۳ به ۵ میلیارد دلار و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی، در سال ۱۳۵۵ به حدود ۲۰ میلیارد دلار رسید. در بین سالهای ۵۳- ۱۳۴۳ کل درآمدهای نفتی به ۱۳ میلیارد دلار رسید و از سال ۵۳ تا ۵۶ به ۳۸ میلیارد دلار بالغ شد. (آبراهامیان، ۱۳۸۶: ۵۲۸)
در طی دهههای ۴۰ و ۵۰ ش، ایران به چهارمین تولیدکننده عمده نفت و دومین صادرکننده این ماده خام در جهان تبدیل شد. نفت۶۰ درصد درآمدهای نفتی و مبادلات خارجی ایران را تشکیل داد و دولت ایران به دولتی نفتی یا رانتیر بدل شد، بنابراین، مولفه کلیدی در جاهطلبی شاه، ثروت روزافزون نفت بود. افزایش درآمدهای نفتی این فرصت را به شاه داد که سرنوشت کشور را بهدست گیرد.
بنابراین، با اتکا به درآمدهای سرشار نفت، محمدرضاشاه به سرعت پایههای حکومت خود یعنی ارتش، بوروکراسی و نظام حمایتی دربار را توسعه بخشید. بااین حال، سیاست دولتسازی پهلوی دوم نه در راستای منافع ملی بلکه بیشتر در جهت تقویت موقعیت شخصی شاه و دربار به اجرا درآمد.
محمدرضاشاه علاوه بر مقام پادشاه و قدرت انحلال پارلمان و مخالفت با قوانین وضع شده از سوی آن، معتقد بود که «من نخستوزیر را تعیین و همچنین سایر وزرا را معمولا با مشورت با وی منصوب میکنم. همچنین، احکام انتصاب فرمانداران کل، قضات عالی، سفرا، فرماندهان ارتش و سایر مقامات را امضا میکنم. من بهعنوان فرمانده کل نیروهای مسلح، اعلام جنگ و انعقاد صلح میکنم.» (اسپوزیتو، ۱۳۹۶: ۶۷) وابسته شدن بودجه و هزینههای دولت به درآمدهای سرشار نفتی تبعات جبرانناپذیری برای فرآیند دولتسازی در عصر پهلوی دوم در دو عرصه داخلی و خارجی در پی داشت.
مهمترین و بارزترین ویژگی فرآیند دولتسازی در این دوره، سیاسی و امنیتی شدن این فرآیند بود. این امر دو دلیل عمده داشت: نخست، ضعف شدید مشروعیت داخلی نظام سیاسی پهلوی دوم که نیازمند پشتیبانی یک دولت حامی از بیرون بود و دیگری، موقعیت ژئوپلیتیک و شرایط منطقهای ایران در فضای جنگ سرد دو ابرقدرت که ناگزیر ایران را به بازیگر متحد و پیرو غرب در منطقه بدل کرد. نکته مهم دیگر که از منظر استقلال ملی باید به آن توجه داشت، وابسته شدن شدید دولت رانتی ایران به عملکرد بازارهای بینالمللی بود که در شرایط بحرانی (نوسانات بازار نفت، ارز و اعمال تحریمهای بینالمللی) لطمات جبرانناپذیری بر اقتصاد ایران در دهه ۱۳۵۰ وارد و به تبع آن روند دولتسازی را با بحرانهای متعددی روبهرو کرد. بهطورکلی، نظام سیاسی پهلوی دوم در این دوره، با چالشها و مشکلاتی در زمینه یکپارچگی و انسجام ساختاری و نهادی دولت، امنیت، گسست از پایگاههای اجتماعی، استقلال ملی و... روبهرو شد، به نحوی که دولتسازی به پروژه و ابزاری در راستای حفاظت از حکومت شخصی بدل شد و ازاینرو قادر به فرمولبندی اهداف جمعی و منافع ملی نبود. در نهایت، هزینه کردن درآمدهای هنگفت نفت در پروژههای نامناسب و غیرضروری، باعث تضعیف و تحلیل تدریجی ظرفیتهای نهادی حکومت و شکلگیری بحرانهایی بود که مانع رژیم پهلوی در به پایان رساندن وظیفه تاریخی خود در زمینه دولتسازی شد و در مقابل، پایان بخشیدن به حکومت سلسله پهلوی را تسریع کرد.
- به نقل از مقالهای به قلم علیرضا سمیعیاصفهانی، دانشیار گروه علومسیاسی دانشگاه یاسوج و عالیه عباسی، دانشآموخته کارشناسی ارشد علومسیاسی.