بررسی بودجه ریزی در ساختار اقتصادی کشور
رضاشاه و خرید مهمات مدرن
ایجاد تشکیلات نظامی واحد و متحدالشکل، که هدف عمده رضاخان محسوب میشد، با ادغام بریگاد مرکزی و قزاق شروع شد و پس از تصدی مقام وزارت جنگ از سوی رضاخان، تحت نظارت وزارت جنگ درآمد. درخصوص تفنگداران جنوب باید گفت که شهرت بد آنان به اینکه عامل مستقیم استعمار بودهاند، مانع شد که دولت ایران آنان را به رسمیت شناسد. فرآیند ادغام، با انحلال و استرداد بخشی از اموال، از جمله سلاحهای مربوطه به هند همراه بود. بخشی از سربازان و افسریاران ایرانی آن، مرخص، و باقیمانده سربازان ایرانی تحت نظارت وزارت جنگ قرار گرفتند. ادغام ژاندارمری، که بهترین قسمت قوای نظامی آن روز ایران محسوب میشد، با مشکلات بیشتری همراه بود. قوامالسلطنه با تغییر تشکیلات ژاندارمری و انفصال آن از وزارت کشور، مخالف بود. افسران ژاندارمری نیز با اقدامات قزاقها مخالف بودند، ولی سردارسپه در چهاردهم آذر ۱۳۰۰ با طرح این موضوع که «باید تمام قشون ایران دارای لباس متحدالشکل باشند» به خدمت کلنل گلروپ خاتمه داد، ریاست آن را برعهده گرفت و کفالت آن را بر عهده کلنل عزیزاللهخان ضرغامی گذاشت. اما ژاندارمها در مقابل این اقدام، به مخالفت برخاستند و اعتراضاتی نیز در آذربایجان انجام شد. با سقوط کابینه قوامالسلطنه، زمینه ادغام ژاندارمری در وزارت جنگ و تحت فرماندهی رضاخان فراهم آمد و در کابینه مشیرالدوله که از بهمنماه ۱۳۰۰ تشکیل شد، این امر تحقق یافت.
تاسیس دانشکده افسری در بهمنماه ۱۳۰۰ سیر برپایی ارتش جدید را تعمیق و تداوم بیشتری بخشید. این دانشکده از تاسیسات آموزشی مربوط به قزاقها و مدرسه نظامی که قبلا مشیرالدوله آن را بنیان گذاشته بود (قبل از کودتا)، بهرهبرداری شد و به تربیت افسران ایرانی پرداخت. اولین گروه دانشجویان دانشکده افسری در تابستان ۱۳۰۲ فارغالتحصیل شدند. همچنین در زمان صدارت مشیرالدوله (سومین کابینه پس از کودتا)، لایحهای مبنی بر اعزام شصت نفر محصل نظامی به فرانسه، به مجلس پیشنهاد شده و به تصویب رسید، ولی تامین هزینه تحصیلی و مخارج مسافرت دانشجویان در تابستان ۱۳۰۱ تامین گشت و این محصلان به فرانسه اعزام شدند. تشکیل ارتش نوین در همهجا با تحول بنیادی در سربازگیری همراه بود. سازمانهای نوین نظامی براساس همگانیشدن خدمت نظام استوار شدند. توفیق ارتش فرانسه در تغییر نقشه سیاسی اروپا مرهون تاکید آن بر همگانی بودن خدمت نظام و «بسیج افراد ملت» بود. شرکت همه شهروندان در ارتش و جنگها از طریق قانون همگانیشدن خدمت نظام به معنای از میان بردن امتیازات طبقات و نخبگان حاکم بود.
با خلع قاجاریه، اقدامات اولیه برای آمادهسازی زمینههای اجرای قانون نظاموظیفه در آذر ۱۳۰۴ آغاز شد. پس از گذشت یکسال از سلطنت رضاشاه در بیستویکم مهر ۱۳۰۵ دولت رسما اعلام کرد قانون نظاموظیفه از دهم آبان اجرا خواهد شد. متولدان سالهای ۱۲۸۴ و ۱۲۸۵ به خدمت احضار شدند. مجموع افرادی که در تهران خود را معرفی کردند، جمعا ۲۸۰۰ نفر بود که از بین آنها ۱۴۸۶ نفر مشمول شناخته شدند، اما از این میان ۱۱۶۰ نفر از حضور در خدمت خودداری ورزیدند و فقط ۳۲۶ نفر به خدمت اعزام شدند. با تصویب قانون، شعبههای سربازگیری در وزارت جنگ و دوایر و لشکرهای تابعه آن به شعبه نظام اجباری تغییر نام دادند. تعدادی از افسران و کارمندان از مرکز برای اجرای قانون به نواحی و حوزههای سربازگیری اعزام شدند تا فهرستی از موالیدی که برابر مقررات قانون نظاموظیفه باید به خدمت احضار شوند، تهیه و به دایره نظاموظیفه ارسال کنند. تغییر نظام سربازگیری، بیش از هر رفرم بنیادی، نظیر ادغام واحدهای مختلف نظامی، کمک کرد به اینکه ارتش، بهعنوان یکی از عوامل اصلی توسل به شیوههای غربی عمل کند. قانون خدمتوظیفه اجباری، موجب شد روابط بین دولت و مردم تغییر کند. هر ایرانی مذکر، به دور از تعلقات قومی، قبیلهای و دینی، بهعنوان یک شهروند، به گذراندن مدتی از زندگی خود، در چارچوب خاص، با آموزشهای جدید موظف شد و از این طریق ارتش در خانوادهها نیز مداخله کرد.
همچنین نظام وظیفه موجب شد حقوق و وظایف شهروندان از طریق پیوند با یک دولت تعیین شود، برخلاف گذشته که جایگاه شخص در سلسله مراتب اجتماعی و ساخت قدرت، مبین حقوق و وظایف فرد بود. این موارد برخی از بازتابهای اجرای قانون نظاموظیفه بود که در مجلس پنجم با تلاش رضاخان به تصویب رسید. ارتش نوین رضاخان بسیار پرهزینه بود و از همان آغاز وزارت جنگ او، بخش اعظم درآمد ملی به آن اختصاص داده شد. در اوایل دهه ۱۳۰۰ تقریبا چهل درصد بودجه کشور صرف ارتش میشد. نقشههای رضاخان برای ایجاد ارتش نوین که در تابستان ۱۳۰۰ اعلام شد، در واقع بدون آگاهی درست از وضع مالی ایران طراحی شده بود و در ۱۳۰۱ حکومت برای تامین پول نقدی که وزارت جنگ طلب میکرد، با مشکل بزرگی روبهرو شد. با این حال با گذشت چندسال وضع خزانه بهبود یافت و دکتر میلسپو، مستشار مالی آمریکایی، توانست پولهای بودجه مصوب را منظما به وزارت جنگ برساند. با این همه چه در زمینه روال کار مالی در ارتش و چه از لحاظ اشتهای سیریناپذیر سرفرماندهی کل برای پول نقد، مشکلات به سرعت خود را نشان دادند.
رضاخان خوب میدانست که وفاداری ارتش به این بستگی دارد که سربازان و افسران حقوق خود را منظما دریافت کنند. در ۱۳۰۰ که دولت عملا ورشکسته بود، او هرگونه عواید کشوری را که میتوانست روی آن دست بگذارد، به هدفهای نظامی خود اختصاص داد. در دهم فوریه ۱۹۲۲/ بیستویکم بهمن ۱۳۰۰ مجلس بودجه وزارت جنگ را تصویب کرد و برای سال بعد مبلغ ۹ میلیون تومان هزینه را به ارتش اختصاص داد، بیآنکه کمترین اشارهای شده باشد که چنین مبلغی از کجا باید فراهم شود. در اواسط اسفند، رضاخان بهعنوان چاره موقتی دیگر، تمام مبلغ دویستهزار لیرهای را که دولت از شرکت نفت استاندارداویل آمریکا گرفته بود، برای وزارت جنگ برداشت. بعد در اوایل فروردین ۱۳۰۱، او که از مشکلات مادی خود مستاصل شده و به ستوه آمده بود، گام قطعی برداشت و کنترل مستقیم تمام سازمانها و ادارات درآمدزای کشور، از جمله زمینهای خالصه سلطنتی، مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم، راهها، گمرکات، تریاک و...، را بهدست گرفت و این درآمدها را صرف هدفهای نظامی خود کرد.
با ایجاد دیکتاتوری نظامی، انگلستان توانست به هدف خود که سرکوبکردن نهضتهای مردمی در ایران و جلوگیری از نشر افکار آزادیخواهان و محرومان برای اعتراض به سیستم استعماری ــ استثماری آن زمان بود، برسد. بخش بزرگی از پرداختهای دولتی، مخارج سازمانهای نظامی و پلیسی بود. دولت برای تقویت این سازمانها مخارج گزافی میپرداخت. بودجه وزارت جنگ در سال ۱۳۰۸ به پنجاهدرصد بودجه کل مملکتی رسید.
بودجه وزارت جنگ از صدودوازدهمیلیون ریال در سال ۱۳۰۷ به چهارصدوسهمیلیون ریال در سال ۱۳۱۷ افزایش یافت. بودجه وزارت بهداری در سال ۱۳۰۷ سهمیلیون ریال و در سال ۱۳۱۷ سیوهفتمیلیون ریال بود و بودجه تعلیم و تربیت در سال ۱۳۰۷ هجدهمیلیون ریال و در سال ۱۳۱۷ هشتادویک میلیون ریال بود. بهاینترتیب رضاشاه به ارتش مدرن بهعنوان پایه اصلی نظام جدید خود تکیه کرد. هنگامیکه بودجه دفاعی سالانه از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ بیش از پنج برابر شد و قانون سربازگیری موجب شد امکان دسترسی به جمعیت ــ نخست در روستاها، سپس در شهرها و سرانجام در قبایل ــ افزایش یابد، شمار افراد نیروهای مسلح از پنج دیویزیون که در مجموع چهلهزار نفر را دربرمیگرفت، به هجده دیویزیون (۱۲۷هزار نفر) رسید. این ارتش با یک نیروی هوایی کوچک، یک هنگ مکانیزه شامل صد تانک و چند کشتی جنگی در خلیجفارس تکمیل میشد. افزون بر این، رضاشاه بهطور منظم و حسابشدهای سران نظامی را به رژیم خود متصل کرد.
وی در همه مراسم عمومی لباس نظامی میپوشید. او سطح زندگی افسران حرفهای را به سطحی بالاتر از زندگی سایر کارکنان دولتی رساند، زمینهای دولتی را به قیمت ناچیزی به آنان فروخت، باشگاه بزرگی در تهران برای افسران بنا کرد و فارغالتحصیلان ممتاز دانشکدههای نظامی را به آکادمی نظامی سنسیر (St. Cyr) فرانسه فرستاد. همکاران وفادارش را که در هنگ قدیمی قزاق بودند، به ریاست هنگهای ارتش جدید منصوب کرد، با هر نوع نشانی از خیانت بهشدت برخورد نمود و یک سیستم فرماندهی سلسلهمراتبی زنجیرهای ایجاد کرد که از دفتر نظامی او در دربار به روسای ستاد و سپس فرماندهان نواحی میرسید. او همچنین، پسران خود، بهویژه محمدرضا را آنچنان تربیت کرد که از نخستین و بهترین افسران نیروهای مسلح باشند. رضاشاه ولیعهد را همواره به آموزشگاههای نظامی میفرستاد ــ جز مدت کوتاهی که در موسسه لاروزی (Le rosey) سوئیس بود ــ و در سال ۱۳۱۹ او را بهعنوان بازرس ویژه نیروهای مسلح انتخاب کرد.
ضمنا در اوایل دهه ۱۳۰۰ مقامات نظامی برای مجهزکردن سپاهیان خود به تفنگ، تپانچه، مهمات و سایر تجهیزات جنگی مجبور بودند با دشواریهایی جدی دست و پنجه نرم کنند. در سال ۱۳۰۱ رضاخان مقدمات خرید تفنگ و مهمات را از اروپا فراهم کرد و از تابستان ۱۳۰۲ محمولات ارسالی سلاحهای خریداریشده از اروپا بهتدریج به ایران رسید. همچنین ارتش ایران از اوایل دهه ۱۳۰۰ نخستین گامها را به سوی مکانیزه شدن برداشت و از زرهپوشها، تانکها و وسایل نقلیه موتوری اروپایی استفاده کرد.