جان باختن یارمحمدخان، سردار مشروطه
نوجوان بود که پدر خود را از دست داد و بار مسوولیت مادر و خواهر بر دوشش افتاد. یارمحمدخان در ابتدا بارفروشی داشت و به دلیل نزدیکی محل کار او به مسجدی که حجتالاسلام حاج آقا محمدمهدی مجتهد کرمانشاهی امام جماعت آن بود، تحتتاثیر شخصیت و کرامات مجتهد قرار گرفت.در آغاز مشروطهخواهی و قیام اهالی کرمانشاه علیه سیفالدوله که شخصیتهای مذهبی و سیاسی طرفدار مشروطیت در خطر ترور سیاسی توسط عوامل پادشاهی قرار گرفتند، آقامحمدمهدی، به دلیل داشتن اطمینان و اعتماد به یارمحمدخان و حسینخان کلاه مال (برادرخوانده یارمحمدخان) آنها را محرم و محافظ خود قرار داد و هر دو پس از فراغت از کار روزمره همواره همراه او بودند.یارمحمدخان در جلسات سِری و مجالس مشروطهطلبان کرمانشاه که با حضور افراد زیادی و بیشتر به صورت مخفی و شبانه تشکیل میشد، محافظ آقامحمدمهدی بود و در آن جلسات شرکت میکرد که طبعا در مباحثهها در جریان اوضاع قرار میگرفت.در همین جلسات با «حاج حسن اعتماد الرعایا» مشهور به «حاج اعتماد» از بازاریان خوشنام، متدین و مشروطهخواه که املاکی نیز در حومه کرمانشاه داشت، آشنا شد.
حاج اعتماد از مریدان محمدمهدی بود . او بود که به ذهنیت یارمحمدخان شکل داد. احمد کسروی، تاریخ نگار مینویسد: «از روزی که محمدعلی شاه به باغ شاه رفت و در میان او و مجلس کشاکش برخاست از همه شهرها تلگراف میآمد و همه اینها نوید ایستادگی و یاوری میدادند. ولی اینها همه رویه کارانه میبود… تبریز که ایستادگی کرد و ۱۱ ماه در جنگ و کشاکش میبود، با اینکه از گرجیان و ارمنیان و ترکان و قفقازیان به یاوری آمدند، از شهرهای ایران کسی نیامد، تنها کسانی که از شهرهای ایران به یاری تبریز آمدند، یارمحمدخان کرمانشاهی و همراهان او بودند. در آن روز که مجلس به همه شهرها تلگراف فرستاده یاوری میطلبید، یارمحمدخان با یک برادر و یک دوست که نامهای هر ۲ حسین بود (حسین خان امیر برق، سیدحسین نصرت المله) تفنگ و اسب خریدند و با یک نوکر (حاج نعلبند) آهنگ تهران کردند که به یاری دارالشورا برسند، ولی چون به قم رسیدند، در آنجا از داستان بمباران (به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط قوای قزاق به فرماندهی لیاخوف و سرکوب مشروطهخواهان) آگاهی یافته، ناگزیر شدند که خود را نهان دارند.
ولی چون چند روزی گذشت، آوازه ایستادگیهای تبریز به آنجا رسید و این بود که یارمحمدخان و همراهانش مردانه آهنگ تبریز کرده، از بیراهه خود را به آنجا رسانیدند و تا پایان جنگهای تبریز در آنجا بودند و همیشه دلیریها و مردانگیها نمودند.»پس از ورود یارمحمدخان به تبریز عدهای دیگر از مشروطهخواهان کرمانشاه به آنها پیوستند. بنابر روایت مورخان، در این زمان تبریز توسط نیروهای محمدعلی شاه به محاصره افتاده و نهضت ستارخان و باقرخان در حال احتضار بود اما با حمله یارمحمدخان به قشون محمدعلی شاه و تصاحب چهار مسلسل اطراف شهر، محاصره شکسته و مشروطه احیا میشود.یارمحمدخان سپس به کرمانشاه برگشت. مخالفان او و موافقان حکومت مرکزی در صدد کشتنش برآمدند. حدودساعت حدود ۱۰ صبح روز ۱۳ مهر ۱۲۹۱ هجری شمسی یارمحمدخان زیر سقف پوشیده بازار کلوچهپزها (طلا فروشها) نزدیک به دارالحکومه کرمانشاه، با همرزمانش مشغول رایزنی برای حمله به دارالحکومه بود که تیری از یکی از سوراخهای سقف بازار شلیک شد و یکی از همراهان سردار به زمین افتاد.یارمحمدخان برای ردیابی مسیر گلوله سرش را بالا آورد اما تیر دوم به صورت او شلیک شد و او را نقش زمین کرد. طولی نکشید که تعداد زیادی از همرزمان او هم کشته شدند.
ارسال نظر