عمارت جعفرقلیخان بختیاری
او شرح داد که چگونه سبب شده تا این بنا از آسیب طبیعت و یغمای آدمیان، این گونه از پس دوران، سرفراز مانده تا برای آیندگان جلوهگری کند. وظیفه تکتک اهالی قلم و شوریدگان وطن است که قدر اینقدرشناسان گمنام گهر سرزمینمان را بدانیم و تنها به توصیف زورمندان و قلدران تاریخ بسنده نکنیم که از جد و جهد این فرودستان، آن فرادستان برفرازند. ماجرا اینگونه بود که برای مراسم افتتاح نمایشگاه مشترک موزه بانک ملی و آثار نقاشی استاد شکیبا جمعی از عزیزان دعوت شده بودند که حقیر نیز در آن مراسم شرکت داشت. بهدلیل فرصتی که پیش آمد، قرار شد تا شروع مراسم، خانه تاریخی و کمنظیر سرداراسعد را اندک دوستان حاضر، بازدید کنند. مردی میانسال، در را به رویمان گشود. غرق در دیدنیهای آن بنای ارزشمند و متعلقات آن بودیم که دکتر مختاری از سید این عمارت که حضور داشت، سخن به میان آورد. گفت؛ بسیاری از متعلقات نفیس عمارت را که میبینید با همت ایشان از گزند روزگار در امان مانده و چه و چه...!
ابتدا موضوع از جنس تعارف معمول بهنظر رسید، اما با توصیف بیشتر، توجهها بیشتر شد تا اینکه آقا سید وقتی دید حاضرین که ده، دوازده نفر بودیم دور میز در تالار عمارت در این باره مشتاقانه به گفتوگو نشستهایم، رفت برای همگی چای آورد. پرسش و پاسخها پیرامون تاریخچه عمارت، او را بر سر ذوق آورد و رفت از میان جامهری، مخمل سبزی که چهار گوشهاش را به درون تا کرده بود آورد و روی میز باز کرد و از میان آن به حضار یک به یک اسکناس هزاری سبز تانخورده آکنده از بوی گلاب هدیه داد. با دیدن این ظرافت، ماجرا برای من جدیتر شد تا آنکه وقتی همه دوستان رفتند، پای صحبت آقا سید این خادم وفادار و دلسوز که شروع به شرح ماجرا کرد، نشستم و آن گاه دانستم که جناب مختاری چه میخواست بگوید. سید شرح داد که اوایل انقلاب عدهای آمدند اشیای اینجا را ببرند؛ چگونه در فرصت کمی آنها را از هم باز کردم درون روزنامه و کارتنهایی پیچیدم و در کانال کولر و زیر شیروانی و... پنهان کردم و بیش از ده دوازده سال این راز را آشکار نکردم و وقتی مطمئن به سلامت ماندن آنها شدم راز را سرگشودم و... چگونه آنها را امروز مراقبت و حراست میکنم.
وی افزود چگونه اصرار ورزیدم و اشک ریختم که سبب توجه مقامات بانک و سازمان میراث فرهنگی شدم و چگونه روسای وقت بانک ملی را واداشته تا با کمک مسوولان وقت میراث فرهنگی، مهندس بهشتی و دکتر مختاری و همت دیگر عزیزان با مرمت کارشناسانه و کارساز، این عمارت متروک و گردغبار گرفته، مورد مرمت کارشناسان آن سازمان قرار گرفت و ستونهای موریانه خورده تعویض و رطوبت مخرب رفع عیب و بسیاری از آسیبها مرتفع شد تا امروز بهعنوان موزهای ارزشمند جلوهگری کند. این مرتبت عشق و علو همت و کمال، در وجود کلان مردمان این سرزمین باید ظهور کند تا نخبهای نرنجد و گوهری، از دست نرهد و فقیری، میان مردمانمان نماند، بیماری از درد بیپناهی بر خود نپیچد و احدی در پیچ واپیچ زندگی تنهایی نبیند.
باغ ایلخانی از باغهای پرحادثه و تاریخی تهران است (شرح آن در تهران نامهآمده است). تاریخ این باغ از دوره محمدشاه با ایلخانی ربیب(پسرخوانده)حاج میرزا آقاسی شروع میشود و با قرهالعین و کمپانی رژی و ناصرالدین شاه و امینالسلطان و مظفرالدین میرزا ولیعهد و ... ادامه مییابد تا عاقبت در بخشی از اراضی وسیعش عمارت سردار اسعد بنا میشود. این عمارت زیبا را جعفر قلی خان بختیاری (سردار اسعد سوم)، در اواخر قاجاریه (سال ۱۲۹۱ شمسی) ساخت و بعدها (دوره رضاشاه) به تملک بانک ملی در آمد و امروز موزهای گرانبهاست.
ارسال نظر