کودتایی که مسیر تاریخ را عوض کرد
بسیاری از مردم از دولت محمد مصدق و تلاشهای او حمایت میکردند. من در اصفهان بودم و در روز کودتا، شهر صحنه درگیری مردم هواخواه محمد مصدق و نیروهای امنیه بود. درگیریها از خیابانهای اصلی به کوچهها هم کشیده شده بود و میدیدم که نیروهای امنیه به مردم یورش میبرند و با ماشینها و دیگر ابزار سرکوب، مردم را وادار میکردند به خانههایشان بازگردند. خاطرم هست همان روز نیروهای امنیه به کارگران معترض در کارخانه نساجی زایندهرود هم حمله کردند و بسیاری از آنها را زیر باتوم و کتک گرفتند و یکی از آن کارگرها همسایه ما بود که سراسیمه، ترسخورده و خونین به خانهاش بازگشته بود. حوالی ظهر و بعدازظهر بیست و هشتم مردادماه ما به حسینیهای در پاساژ میثمی اصفهان رفتیم که جلسه روضهای برپا شده بود و جمع زیادی از مردم هواخواه مصدق در آنجا گرد هم آمده بودند و شعار میدادند: «مصدق پیروز است». از آن طرف نیروهای مخالف محمد مصدق هم که عموما اشرار مزدور بودند، سوار بر ماشین و کامیونها شعار میدادند: «مصدق کله کدو، سیاستت رفت لا پتو» و مدام با فریاد و هیاهو سعی میکردند جمعیت هواخواه محمد مصدق را مرعوب کنند.
خانواده ما در شمار خانوادههایی بود که آن زمان رادیو داشتند. حوالی سر شب به خانه رسیدم و رادیو را روشن کردم که مدام پیامهای تهدیدآمیز و دستورالعملهای حکومت نظامی از سوی دستگاه تبلیغاتی حاکمیت پخش میشد و برای مردم خط و نشان میکشیدند. آن روز و شب تلخ بر همه دوستداران محمد مصدق عمری گذشت. پس از سرنگونی دولت ملی محمد مصدق و محاکمه او، جو رعب و خفقان بر مملکت حاکم شد. ما اما بهرغم اینکه از این رویداد و بیانجام ماندن رویاهایمان غمگین بودیم دست از مقاومت و هواخواهی محمد مصدق برنداشتیم. خاطرم هست معلم تاریخی داشتیم که با تاسف بسیار از سرنگونی دولت محمد مصدق یاد میکرد. من و جمعی از همکلاسیهایم در کلاسهای هشتم و نهم متوسطه با بیانی رمزی و حروف اختصاری که برای عموم مردم قابل فهم بود، روی دیوار مدرسه و کوچههای مجاور شعار «مصدق پیروز است» را نوشته بودیم. تا اینکه بعد چندی این شعار لو رفت و نیروهای انتظامی و امنیه آنها را پاک کردند.
مردم و فعالان ملی و نیروهای هواخواه محمد مصدق سخت در فشار بودند؛ اما روحیهشان را از دست نمیدادند و باوجود اندوه، سعی میکردند امیدوار باشند. آن رویداد بر من و همنسلهایم تاثیر عمیقی گذاشت و جهان ما را به کلی درگیر سیاست و مطالبه حق و حقوق کرد. اگر شاه مرتکب آن اشتباه نمیشد و به خواست مردم تمکین میکرد، ایبسا مسیر تحولات تاریخی و اجتماعی ایران به نحوی دیگر رقم میخورد. او اما بر قدرتش غره شده بود و این خیال خام را در سر میپروراند که خودش و خاندانش میتوانند تا ابد بر ایران حکمرانی کنند. استیون کینزر، خبرنگار نیویورکتایمز هم در تهران در ماجرای کودتای سال ۳۲ بر این مساله تاکید میکند و در کتاب «همه مردان شاه» که سالها پیش به فارسی ترجمه کردم، میگوید اگر آمریکا در حمایت از شاه اقدام به مداخله نظامی نمیکرد و دولت مصدق برکنار نمیشد، انقلاب رخ نمیداد.
ارسال نظر