آنها با اشاره به مشروطه‌خواهی اولیه شیخ‌فضل‌الله نوری و صورت ظاهر تاییدهایی که او از مفاهیمی چون تحدید حدود سلطان‌نامه و قانون، نظام‌نامه، قانونگذاری توسط مجلس دارالشورای کبرای اسلامی می‌آورد به این نکته اشاره می‌کنند که شیخ فضل‌الله نوری و طیفی از علما که از مشروطیت دفاع می‌کردند تنها در تعیین مصداق شرعی بودن مجلس شورای ملی اختلاف‌نظر داشتند، وگرنه برخورد آنها با عناصر و مفاهیم نظام معنایی مشروطه یکسان بود. اما باید دربرابر این موضع که شیخ و میرزای نایینی« از حیث اندیشه سیاسی و فقه سیاسی هیچ اختلافی با هم نداشتند» این پرسش را مطرح کرد که بالاخره منطقی که شیخ تا پای جان بر سر آن پایداری ورزید، مبتنی بر چه اصول و مبادی بود که نتوانست بر سر تعیین مصادیق آن با مشروطه‌خواهان از در آشتی برآید و به جای مخالفت با آن، چرا تلاش نکرد تا صورت واقعی و موجود مجلس شورای آن زمان را به مثابه هسته اساسی نظام مشروطه، به‌صورت شرعی و ایده‌‌آل‌تر آن نزدیک‌تر سازد؟ درواقع تامل بیشتر در اظهارنظرها و موضع‌گیری‌های شیخ درباره عناصر و مولفه‌هایی چون حریت، مساوات، جعل (قرار دادن)  و تصویب قانون، نظام‌نامه و غیره نشان می‌دهد که کاربرد این کلمات و مفاهیم نزد این دو گروه از علما، بیشتر اشتراک لفظی داشت تا اشتراک معنایی و آنها وقتی این مفاهیم را در تداول اندیشه فقهی خود به‌کار می‌بردند لزوما یکسان نمی‌اندیشیدند.

از «مقاله شیخ فضل‌الله نوری و مخالفت مبنایی با مشروطه» به قلم عباس‌هاشم و حمید مهرآذر