همین نام در اواخر قرن هجدهم مورد استفاده هگل و نویسندگان دیگر قرار گرفت؛ اما آنان معنایی متفاوت به آن دادند و آن را صرفا تاریخ دنیا یا تاریخ جهان تلقی کردند. کاربرد سومی از این عبارت نزد اثبات‌گرایان قرن نوزدهم یافت می‌شود. فلسفه تاریخ از دید آنان کشف قوانین کلی حاکم بر جریان رویدادهایی بود که تاریخ حکایت آنها را بر عهده داشت. وظایفی که ولتر و هگل برای «فلسفه تاریخ» وضع کردند، می‌توانست به‌دست خود تاریخ ادا شود؛ درحالی‌که اثبات گرایان سعی داشتند از تاریخ نه یک فلسفه، بلکه یک علم تجربی مانند هواشناسی بسازند. در هریک از مواد، برداشتی از فلسفه به معنای تفکری مستقل و انتقادی بود. هگل آن را تفکر درباره جهان به سان یک کل معنا می‌کرد و اثبات‌گرایی قرن نوزدهم آن را کشف قوانین هماهنگ می‌دانست.»

منبع: از مقدمه «مفهوم کلی تاریخ»، آر.جی.کالینگوود، ترجمه علی‌اکبر مهدیان، تهران، نشر اختران