زمینه‌های عینی تکوین اندیشه ناسیونالیستی از حدود نیمه اول قرن سیزدهم هجری شمسی بر اثر آشکار شدن عواقب شکست ایران از روسیه و مداخلات رو به تزاید دولت‌های بیگانه ـ به‌ویژه انگلیس و روس ـ در امور داخلی ایران، بی‌کفایتی حکمرانان، آشفتگی وضعیت اقتصادی و... فراهم آمده بود.از نیمه اول قرن سیزدهم هجری شمسی است که با کوشش‌های پیشروان جنبش روشنفکری و تجدد‌طلبی، اندیشه ملیت در ایران مطرح شد و مقدمات ارتقای تدریجی مردم ایران از سطح «رعیت» به «ملت» و تکوین هویت ملی در مفهوم مدرن آن فراهم آمد.بررسی روند تکوین وتحول اندیشه ناسیونالیستی موید وجود دو گفتمان متفاوت ناسیونالیستی به موازات یکدیگر در میان روشنفکران ایران از آغاز پیدایش ناسیونالیسم تا پایان دوره مشروطه و استقرار رضاشاه بر اریکه سلطنت است.گفتمان ناسیونالیستی باستان‌گرا و نژادپرستانه غالبا متاثر از نظریه‌پردازان آلمانی بود. نخستین نظریه‌پردازان این نوع ناسیونالیسم در ایران، به‌طور مشخص آخوندزاده و آقاخان کرمانی بودند که بر خلوص خون و ن‍ژاد آریایی ایرانیان تاکید داشتند.

گفتمان ناسیونالیسم آزادی‌خواه با مکتب ارادی یا فرانسوی ناسیونالیسم قرابت داشت و در تکوین آن افکار کسانی چون مستشار‌الدوله تبریزی، سیدجمال، ملکم و طالبوف سهم شایان توجهی داشت و افرادی مانند دهخدا، بهار، مصدق، مدرس و پیرنیا ازجمله نمایندگان این گرایش به‌شمار می‌آمدند.در طلیعه جنبش روشنفکری درایران و تکوین دیدگاه‌های ناسیونالیستی وجود تمایز و تعارض میان این دیدگاه‌ها، حتی نزد نظریه‌پردازان نخستین چندان روشن نبود. از واپسین دهه حکومت ناصرالدین شاه تا یک دهه پس از پیروزی مشروطه‌خواهان یعنی از حدود سال ۱۲۶۵ تا ۱۲۹۵ ش، ناسیونالیسم آزادی‌خواه گفتمان غالب در میان روشنفکران عصر بود.همزمان با اشتعال آتش جنگ‌جهانی اول، یک‌بار دیگر ناسیونالیسم تند و باستان‌گرا با همان صبغه نژادی به میدان می‌آید و به تدریج ناسیونالیسم معتدل را از میدان به‌در می‌کند و به مدت بیش از پانزده سال به گفتمان غالب در عرصه سیاست و فرهنگ بدل می‌شود. منازعه و کشمکش میان دو جریان ناسیونالیستی سرانجام به شکست مدافعان آزادی و دموکراسی منجر شد.

منبع: بخشی از سخنرانی دکتر باقر صدری‌نیا در نشست «ناسیونالیسم ایرانی‌‌؛تبارگرا یا دموکراتیک»