«امیرخسروی (رئیس بانک ملی) روزهای جمعه شرفیاب می‌شد و گزارش‌های مربوطه را به‌طور کلی به عرض شاه می‌رساند و از رضاشاه دستور می‌گرفت. وقتی بعدها من معاون امیرخسروی شدم، روزهای شنبه می‌آمد و جریان شرفیابی خود را برای من تعریف می‌کرد. می‌گفت شاه آن طرف اتاق می‌ایستد و با چشمانش که مثل ببر است به من نگاه می‌کند و من هم درحالت ترس و لرز گزارش‌ها را به عرض می‌رسانم. محمود جم هم وقتی نخست‌وزیر بود برایم تعریف می‌کرد که در شرفیابی به حضور شاه آن‌قدر از ترس عرق می‌کند که وقتی به خانه می‌رسد مقداری جوش‌شیرین می‌خورد و می‌خوابد تا آرام شود.»

- خاطرات ابوالحسن ابتهاج، تهران، انتشارات علمی، جلد اول، ۱۳۷۱، ص ۵۱