اندیشه قانونخواهی در ایران
از آن روزگار ایرانیان روشنبین، دریافته بودند که با تکیه صرف بر وضعیت تمدنی و نیروهای سیاسی و فکریشان، نمیتوانند موجودیتی داشته باشند و بهدنبال راهی برای خروج از وضعیت نابسامان خویش بودند. ایرانیان، درک جدیدی از وضعیت خود را نه بر مبنای اندیشهای منسجم که از دل برخورد ناگهانیشان با غرب بهدست آوردند و بیش از همه در این موقعیت، «خود» را در «دیگری» غرب دیدند و مقایسه کردند و در آن آینه، خویشتن را نگریستند، نگرشی بیسابقه و تا حد بسیاری سرنوشتساز. از آنرو که مدار تاریخ جدید ایرانزمین، در این نگرش جدید ایجاد شده بود و براساس این دیدگاه (که بعدها ذیل مفهوم کلی ترقی عنوان میشد)، ایران کشوری دورمانده از قافله تمدن جدید است. گروهی از ایرانیان آن روزگار، مانند سفرنامهنویسان و بعدها منورالفکران و روشنفکران و متجددین، به این نکته مهم پی برده بودند که بدون توجه به جهان جدید، زندگی بسامان نخواهد بود. سفرنامهنویسان که به تعبیری «متفکران قوم» شده بودند، تصویری از جهان جدید ارائه دادند که کمابیش مبنای مهمی برای درک از وضع ایران نسبت به جهان خارج از خود بود. در آن روزگار مردم ایران، آگاهیشان را از وضعیت بیرون از مرزهای خود، با افسانه آمیخته بودند، به خصوص درک ایشان از «فرنگ»، تا روزگاران طولانی، همراه با افسانهپردازیهایی بوده است.
ارسال نظر