اوضاع اقتصادی ایران در زمان مصدق
کوشش برای افزایش صادرات غیرنفتی به خصوص در مورد فرش بسیار موفق بود. در سال ۱۳۳۱ ارزش صادرات فرش ۱۳۳۹ میلیون ریال یا دو برابر ارزش صادرات آن در دو سال قبل بود. از این گذشته، دولت برای افزایش صادرات اقلامی مانند گوسفند زنده (به عربستان سعودی) و تنباکو (به شوروی) که پیشتر به مقدار قابل ملاحظهای صادر نمیشد، کوشید. این به آن معنا بود که ایرانیان باید کمتر از گذشته محصولات تولید خودشان را مصرف کنند، اما از آنجا که دولت فاسد نبود و مردم با دولت همکاری میکردند، این امر امکانپذیر بود. برای مثال در اوایل سال ۱۳۳۱ دولت با توزیع مقدار زیادی ماهی تازه که تولید آن در همان اواخر از دست شوروی خارج شده بود (امتیاز طویلالمدت آنها برای بهرهبرداری از سهم ماهی ایران در دریای خزر پایان یافته و به وسیله دولت ایران تمدید نشده بود.) از خطر افزایش قیمت گوشت گوسفند، بهطور موثر جلوگیری کرد.
همه اینها نشان میدهد که در فضای اجتماعی- سیاسی مناسب حتی با وجود کمبودهای اقتصادی و مالی فراوان کارهای بسیاری میتوان انجام داد.... لکن واضح است که هیچیک از این کوششها نمیتوانست در بلند مدت با موفقیت توام باشد و دولت خود میدانست که همه چیز در گرو حل شرافتمندانه مساله نفت است گرچه با کمال تاسف به این آگاهی عمل نکرد. بنابراین در سال ۱۳۳۲ مصدق تصمیم گرفت عرضه پول را برای توسعه فعالیتهای اقتصادی داخلی افزایش دهد. اما برای جلوگیری از احتکار تصمیمش را مخفی نگه داشت. این شکلی از سیاست «کینزی» بود و در شرایط خاص آن زمان، از لحاظ اقتصادی «محض» عاقلانه مینمود: تقاضای کل ساختگی به سطحی بسیار کمتر از میزان ظرفیت تولیدی کشور رسانده شده بود. بنابراین کمبود تقاضا و راکد ماندن منابع اقتصادی را میشد با افزایش عرضه پول تعدیل کرد. همین اقدام به چاپ محرمانه اسکناس بود که بهانهای به دست مخالفان داد تا دولت را در مجلس استیضاح کنند و نیز به نوبه خود باعث شد که در مرداد ۱۳۳۲ اندکی قبل از کودتا، مصدق اشتباه تاکتیکی برگزاری رفراندوم برای انحلال مجلس را مرتکب شود.
ارسال نظر