ریشههای سیاسی و اقتصادی جنبش موسوم به زاپاتیستا در مکزیک
بازگشت به تمدن مایا
توافقنامه تجارت آزاد بین آمریکا، مکزیک و کانادا (نفتا) که به توقف رشد اقتصادی در کشور آمریکای لاتینی انجامید با امضای «کارلوس سالیناس د گورتاری» رئیسجمهوری سابق مکزیک اول ژانویه ۱۹۹۴(۱۱ دی ۱۳۷۲) آغاز شد که با اتخاذ سیاستهای نئولیبرالی در مکزیک صورت گرفت و رویکرد سیاستمداران این کشور در قبال رشد اقتصادی تغییر کرد. بسیاری از سیاستهای صنعتی و توسعهمحور در این کشور حذف و نقش سرمایهگذاریها و تجارتهای بینظم بینالمللی بیشتر شد ضمن اینکه سیاستهای پولی و مالی نیز در این کشور با رویکرد جدید همساز شد. از سال ۱۹۹۴، گروه زاپاتیستا با هجوم نظامی، پارلمانی و اقتصادی به ایالت چیاپاس با دولت مکزیک اعلام جنگ کرد. این جنگ عمدتا ماهیت تدافعی داشت. در سالهای اخیر، فعالان جنبش بر روی استراتژی مقاومت مدنی تمرکز داشتهاند. بدنه اصلی جنبش زاپاتیستا از افراد بومی ساکن در مناطق روستایی تشکیل شدهاست. با این حال حامیان جنبش در مناطق شهری همینطور در سطح بینالمللی نیز به فعالیت میپردازند. سخنگوی اصلی جنبش، فرمانده مارکوس بوده که برخلاف دیگر سخنگویان زاپاتیستا اصالت مایا ندارد.
این گروه عنوان خود را از«امیلیانو زاپاتا»، رهبر ارتش آزادیبخش جنوب در جریان انقلاب مکزیک وام گرفتهاست. از این رو زاپاتیستا میراث فکری خود را وابسته به امیلیانو زاپاتا میداند. برای نمایش الهامبخشی این شخصیت در اکثر روستاهای زاپاتیستا تصویر او به همراه چهگوارا و فرمانده مارکوس بر دیوارها نقاشی شدهاست. در مورد عقاید و باورهای این گروه میتوان گفت: باوجود آنکه ایدئولوژی زاپاتیستا را میتوان سوسیالیسم لیبرتارین دانست که در خیلی از جهات باورهای آنارشیستی و مارکسیستی در آن نمود مییابد، اما فعالان زاپاتیست این ادعا را نمیپذیرند. پیروان زاپاتیستا قرارگرفتن در دستهبندیهای سیاسی را رد میکنند. در عوض به حفظ تمایز عقیدتی خود بر مبنای پایبندی به برخی از باورهای کلیدی مربوط به تمدن مایا باور دارند. زاپاتیستا خود را بخشی از جنبش ضد جهانیسازی و از نظر اقتصادی و سیاسی ضد نئولیبرالیسم میدانند و خواهان کنترل منابع محلی بهویژه زمین به دست بومیان هستند.
جنبش زاپاتیستا، یعنی نیوزاپاتیسم ترکیبی ازسنتهای مایایی با اصول سوسیالیزم لیبرتارین، آنارشیسم و مارکسیسم است. تاثیر تاریخی آنارشیستهای مکزیکی و سوسیالیستهای آمریکای لاتین بر جنبش نیوزاپاتیست کاملا محرز است. جایگاه فرمانده مارکوس ویژگیهای مارکسیستی را به این حرکت میافزاید. یکی از شعارهای اصلی زاپاتیستا در زمینه اقتصاد در هماهنگی کامل با شعار همکاری مشترک قرار دارد: «همه چیز برای همه. برای خودمان هیچچیز». زاپاتیستا مخالف جهانیسازی اقتصاد به شیوه نئولیبرالیسم هستند. به عقیده آنها جهانیسازی بهطور جدی و گسترده بر زندگی روستایی و پایههای بومی آن همچنین انسانهای استثمار شده در سراسر جهان تاثیر منفی خواهد گذاشت. به باور این گروه رهاییبخش، امضای تفاهمنامه NAFTA به نقض ماده ۲۷، تبصره پنج قانون اساسی مکزیک منجر میشود که بازپرداخت زمین به بومیان را در سراسر مکزیک تضمین کرده است.
یکی از اصول کلیدی اقتصادی و ایدئولوژیکی زاپاتیستا، تشویق به سیاستورزی به شیوه مشارکتی است که در آن امور از «پایین به بالا» و نه «بالا به پایین» انجام میگیرد. فعالان زاپاتیستا نظام سیاسی معاصر مکزیک را به قطع ارتباط با مردم و خواستههای آنها متهم میکنند. به باور زاپاتیستا این یک نقص ذاتی این نظام سیاسی است. زاپاتیستا خواهان تقویت نظامی است که در آن دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی رادیکال از طریق محدودسازی مدت تصدیگری مسوولان امور، عدم استفاده از رهبران سازمانیافته مشخص و دخالتگری پیوسته مردم در مسیر اتخاذ تصمیمات، ترسیم استراتژیها و دورنماهای حرکت محقق میشود. فرمانده مارکوس بارها گفتهاست: «فرمانده واقعیِ من مردم هستند.» برای تطبیق با این اصل، زاپاتیستا حزب سیاسی نیست. آنها به دنبال تاسیس دفتر در نقاط مختلف کشور نیستند. چرا که این عمل به تثبیت نظام سیاسی از طریق کسب قدرت از سوی اجزای خود منجر میشود. در عوض آنها به دنبال تعریف دوباره و مفهومسازی مجدد نظام سیاسی و اقتصادی حاکم هستند.
«به سرزمین سرکش زاپاتیستا گام نهادهاید. در اینجا خلق فرمان میراند و حکومت اطاعت میکند.» این کلمات بر روی تابلو آهنی بزرگی نقش بسته که هرچند گرد زمان بر آن نشسته و زنگار خورده، اما هنوز به خوبی نمایان است و گذار از نواحی شورشی را اعلام میکند. پانزده سالی است که «خودمختاری عملی» در دهستان اونتیک (Oventic) -زادگاه امیلیانو زاپاتا- در ایالت چیاپاس دوام آورده است. پس از آغاز قرن بیست و یکم بود که زاپاتیستا با پند گرفتن از کارنامه راهپیمایی سال ۲۰۰۱ خویش در مکزیک، بر آن شدند تا به تدریج استراتژی خویش را به سوی اقدامات محلی سوق دهند. در آن سال زاپاتیستا به دلگرمی بسیج بیش از یک میلیون هوادار در مرکز شهر، روانه پایتخت شده بودند تا در اقدامی بیفرجام خواستار اصلاح قانون اساسیای شوند که توافقنامههای سان آندرس (San Andrès) که در ۱۶ فوریه ۱۹۹۶ با دولت امضا کرده بودند، وعده آن را داده بود.
به دنبال آن یک دوران عقبنشینی پیش آمد که در وهله اول «زاپاتیستای» مکزیک، آمریکا و اروپا آن را بد فهمیدند، سپس به دنبال چشمپوشی قطعی از مطالبه دگرگونی از مسیر سیاسی به سمت نهادمحوری رانده شدند. با این همه دقیقا در جایی که تبعیضها و به حاشیه راندنها هزاران روستایی مایا (Maya) را به بنبستی کشانده بود که در اول ژانویه ۱۹۹۴، این گروه سر به شورشی مسلحانه بردارند، باز همان تلاش برای ساختن «جهانی دیگر» است که امروز در عمل سرشت یگانه جنبش به حساب میآید. در سال ۲۰۰۳، حدود ۴۰ شهرداری زاپاتیست را میان پنج کاراکولس یا مناطق خودمختار قسمت کردند: اونتیک، مورلیا، لا گاروچ، روبرتو باریوس و لا ریالیدا. به همین تعداد شوراهای حکومت صالح را نیز برای اداره آنها برپا داشتند. مردان و زنانی در هیات نماینده اقوام به نوبت در طول یک یا دو هفته مسوولیتهایی را در این شوراها بر عهده گرفتند: طرز کاری گروهی، افقی و به چرخش مسوولان که به عقیده نایب فرمانده مارکوس (که همچنان سخنگوی جنبش و فرمانده نظامی ارتش ملی آزادیبخش زاپاتیست باقی مانده) بهترین وسیله برای پرهیز از دامهایی چون فساد یا دور شدن از نگرانیهای روزمره مردم است که قدرت بر سر راه انسانها میافکند.
از دستاوردهای این جنبش میتوان به موارد زیر اشاره کرد: گرچه این شهرداریهای خودمختار به بهشتهای زمینی مبدل نشدهاند، اما نمودارهای غیبت از مدرسه، نارسایی تغذیه و مرگ و میر کودکان که پیش از سال ۱۹۹۴ در سنجش با بقیه نقاط کشور به بالاترین سطح رسیده بود، رو به کاهش نهادهاند. اجرای سختگیرانه قانون ترک الکل -که بخش زنان جنبش از سال ۱۹۹۳ خواستار آن بودهاند- از میزان اعتیاد به مشروبات الکلی کاسته است که تا آن وقت بهطور مزمنی گریبانگیر جامعه بود و منجر به خشونتهای خانوادگی و رفتارهای ناشایست با زنان میشد. در سطح جهانی، همزمانی امضای قرارداد نفتا با قیام زاپاتیستا و موفقیت آنان در آزادسازی ایالت چیاپاس در مکزیک و تشکیل دولت مستقل و خودمختار در این منطقه معنای بسیاری دارد، مردمی در فقیرترین و محرومترین مناطق مکزیک زمام اداره امور خود را خود به دست گرفتند و ثابت کردند که قدرت مردم بیش از هر قدرت دیگر است.
در این سالها اتحادیهها و تشکلهای مترقی کارگری در سه کشور(آمریکا، کانادا و مکزیک) به هم نزدیک شدهاند و اقداماتی مشترک انجام داده و میدهند. بسیاری از کارگران مکزیکی که در آمریکا مشغول بهکارند، بهخصوص آنان که به اتحادیههایی وابسته هستند که با نفتا مبارزه میکنند، نسبت به وضعیت کاری هموطنان خود در مکزیک و آمریکا بسیار آگاه شدهاند و تلاشهای خود را با ایجاد تشکلهای مستقل پیش میبرند. بهعنوان مثال، هنگامی که دولت مکزیک، برای تغییر قانون کار مکزیک یا اصلاح قوانین استخدام در آموزش و پرورش اقدام کرد یا شروع به خصوصیسازی صنایع برق و نفت مکزیک کرد، برخی از اتحادیههای کارگری آمریکا با اتحادیههای مکزیک در مبارزه با این تغییرات همکاری داشتند.
اما به رغم تمام این دستاوردها متاسفانه دولت مکزیک روز ۱۳ آگوست به واسطه دیوان عالی قضایی کشور، ۲۰ تن از شبهنظامیانی را که در دسامبر ۱۹۹۷ چهل و پنج تن از روستاییان بومی تزوتسیلس (Tzotsiles) را در دهکده آکتیال (Acteal) واقع در ایالت خودمختار چیاپاس به قتل رسانده بودند آزاد کرد. حال اگرچه سرکوب زاپاتیستا باعث شده تا حدودی از صحنه سیاسی مکزیک منزوی شوند، اما همچنان به شیوهای نهانیتر اهداف و آرمانها و مبارزات آنها دنبال میشود. آنها در مبارزهای «انقلابی و در اعماق» با اعمال «خودمختاری» خویش در محل همچنان به مقاومت ادامه میدهند.
ارسال نظر