قراردادی که دولت قاجار را مضمحل کرد
دو درخواست احمدشاه از انگلیسیها
احمدشاه از جریان گفتوگوهای مربوط به قرارداد ۱۹۱۹ آگاه بود. سفر او به اروپا شاهدی است بر این ادعا. شاه برای آنکه در تنگنای موافقت یا مخالفت با قرارداد قرار نگیرد به اروپا رفت. ترتیب سفر نیز بهگونهای چیده شد که بلافاصله بعد از انتشار خبر انعقاد قرارداد او از ایران برود. شاه سه روز پس از امضا شدن قرارداد از ایران رفت. سفر شاه به اروپا قطعا به مقدمات و تدارکاتی نیاز داشت که ظرف دو، سه روز فراهم شدنش امکانپذیر نبود پس میان تاریخ انتشار خبر انعقاد قرارداد و سفر شاه هماهنگی بوده است. در همان روز انعقاد قرارداد کاکس طی دو نامه به وثوقالدوله به تقاضاهای احمدشاه از انگلیسیها پاسخ داد. انگلیسیها دو تقاضا از جانب احمدشاه دریافت کرده بودند؛ یکی تضمین سلطنت وی و اعقابش از طرف بریتانیا و دیگری ادامه مقرری ماهانهاش تا آخر عمر. انگلیسیها با اولی موافقت کردند ولی با دومی، نه.
چرا احمدشاه این دو خواسته را مطرح میکند؟ چرا انگلیسیها پس از انعقاد قرارداد به آنها پاسخ میدهند؟ پاسخ آن است که احمدشاه از گفتوگوهای مربوط به قرارداد اطلاع داشته و چون میدانسته همراهی با گفتوگوها و حمایتش از قرارداد برای انگلیسیها مهم است این خواستهها را مطرح کرده است. دور نیست که موافقت او با قرارداد باعث شده باشد که انگلیسیها با یکی از خواستههایش موافقت کنند. خلاصه اینکه احمدشاه در این مقطع مخالفتی با قرارداد نداشته زیرا سلطنت و مقرری ماهانهاش به خطر نیفتاده بود. احمدشاه پس از رفتن به اروپا و پیش از ورود به انگلستان همهجا از زبان ایرانیان مطالبی علیه قرارداد شنید و در روزنامهها نیز مطالبی در انتقاد از خود دید. او احساس کرد عقد قرارداد حرمت او و کشورش را در نظر خارجیان پایین آورده است.
بهنظر میرسد این مسائل شاه را نسبت به موافقت و حمایت از قرارداد دچار تردید کرده باشد زیرا او در ضیافت مهمانی که پادشاه انگلستان به افتخار او ترتیب بود از قرارداد سخنی نگفت. در مهمانی دیگری نیز که شهردار لندن برگزار کرد باز هم سخنی درباره قرارداد نگفت اما احمدشاه در مهمانی لرد کرزن از قرارداد دفاع کرد. دولتآبادی نیز اشاره دارد که انگلیسیها در انگلستان احمدشاه را بسیار مورد احترام قرار دادند و بالاخره تصدیق و موافقت زبانی او از قرارداد را میگیرند. احمدشاه هنگام بازگشت از سفر فرنگ در نجف با شریعت اصفهانی دیدار کرد. شریعت اصفهانی و چند تن دیگر از علما از شاه تقاضا کردند که از مقاصد انگلیسیها پیروی نکند و قرارداد را لغو کند. شاه به آنها قول داد تا جایی که مقدور باشد در اجرای خواستههای ایشان بکوشد. شاه بعد از بازگشت به ایران بهطور جدی به مخالفت با وثوق مشغول شد. احمدشاه فضای تهران را نسبت به قرارداد نامساعد دید و چون احساس میکرد که قرارداد متزلزل شده است به تدریج چهره فردی مخالف با قرارداد به خود گرفت.
مخالفان قرارداد
کاکس در گزارش خود به کرزن ضمن بیان این نکته که غالبا توده مردم مخالفت خاصی با قرارداد ندارند اصلیترین ناراضیان قرارداد را بهصورت زیر دستهبندی میکند:
- عناصر افراطی که در راس آنها سیدحسن مدرس و حاج امام جمعه خوئی قرار دارند.
- دشمنان و رقیبان سیاسی نخستوزیر و تنی چند از سیاستگران پایتخت که در این اواخر بیکار شدهاند و از ما هم انتظار کمکی نمیتوانند داشته باشند.
- افسران لشکر قزاق (روسی و ایرانی)
- سفارتخانههای فرانسه و آمریکا و روسیه در تهران تا آنجا که بتوانند و مطمئن باشند که زحمت یا اشکالی خاص برایشان ایجاد نمیشود با قرارداد مخالفند.
دولتآبادی نیز عدهای از روحانیون، جمعی از رجال دولت، کسانی که از رئیسالوزرایی وثوق ناراضیاند، کسانی که حامی مخالفان وثوقالدوله هستند و وطنخواهانی که نمیخواهند تحت نفوذ بیگانگان باشند را بهعنوان مخالفان قرارداد معرفی میکند. برای مخالفت با قرارداد نیز دلایل گوناگون وجود داشت. عدهای گفتند قرارداد پیش از افتتاح مجلس نباید امضا میشد و دیگر اینکه برای پایان قرارداد مدت معینی در متن سند پیشبینی نشده. کسانی از اینکه قرارداد بدون اطلاع رجال درجه اول و عموم ملت منعقد شده ناراضی بودند و به این موضوع اشاره داشتند که اگر روسیه مدعی حقوقی در ایران شود جواب او را که باید دهد؛ ایران یا انگلیس؟ عدهای گفتند که نفوذ فراوان انگلیس در ایران سوءظن قدرتهای دیگر را فراهم میسازد و این امر نهایتا موقعیت ایران را بهخطر میاندازد. گروهی نیز عقد قرارداد را عملی خائنانه از سوی گروهی از دولتمردان میدانستند و برای عدهای نیز قرارداد یک ناکامی سیاسی بود که شرافت ملی و شخصیت آنها را خدشهدار کرده بود. این اندیشه که قرارداد باعث میشود ایران استقلال خود را از دست بدهد و تحتالحمایه انگلستان شود موجب وحشت مردم از قرارداد شد. واکنش منفی آمریکا، فرانسه و روسیه به قرارداد در اذهان ایرانیان جای تردید باقی نمیگذاشت که زمامدارانشان کشور را به انگلیس فروختهاند.
سختگیریهای وثوقالدوله بر عدهای از مخالفان و دستگیر کردن و به تبعید فرستادن چند تن از شخصیتهای سیاسی سرشناس و برهم زدن اجتماعاتی که علیه وی و قرارداد برپا میشد هم حساسیت مردم نسبت به قرارداد را افزایش میداد و هم موجب رنجش کسانی میشد که این نوع کارها را غیرقانونی و خلاف نظام مشروطه میدانستند. وثوقالدوله برای ساکت کردن معترضان صرفا متوسل به سرکوب و خشونت نشد. او به خوبی میدانست که عدهای از معترضان با قرارداد و محتوای آن مشکل ندارند و در صورت دریافت پول ساکت خواهند شد. وثوق با بعضی از این افراد برای پرداخت مبالغی به ایشان وارد گفتوگو شد.
لرد گری سفیر بریتانیا در واشنگتن نیز جزو منتقدان قرارداد ۱۹۱۹ بود. او اعتقاد داشت که انگلستان باید آمریکا را هم در امور ایران دخالت دهد و از مستشاران آمریکایی نیز در ایران استفاده شود. گری در انتقاد از سیاستهای کاکس در ایران به کرزن نوشت «سیاست کاکس چیزی نیست جز استقرار رژیم تحتالحمایگی در ایران. وقتی روسیه قدرت خود را بازیابد آن وقت انگلستان به تنهایی باید از استقلال ایران دفاع کند و این باری است که تحمیل آن بر دوش ملت انگلیس به عقیده من غیرمنصفانه است. سیاستی که میخواهیم در ایران اجرا کنیم تمام دولتهای بزرگ جهان را نسبت به ما بدبین خواهد ساخت.»
***
کارشکنیهای احمدشاه علیه وثوقالدوله پس از بازگشت از سفر فرنگ بسیار بیشتر شد. او ناراضیان را به قصر خود دعوت و آنها را به مخالفت با دولت ترغیب میکرد. وثوقالدوله در این شرایط تصمیم به استعفا گرفت بهویژه که نورمن وزیر مختار جدید انگلیس مانند کاکس نبود که از وثوقالدوله و سیاستهایش حمایت جدی کند. شاه استعفای وثوقالدوله را در چهارم تیر ۱۲۹۹ پذیرفت و مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه شد. مشیرالدوله اعلام کرد که قرارداد تا به تصویب مجلس نرسد قابل اجرا نیست. انگلیسیها در برابر این عمل مشیرالدوله اقدامی انجام ندادند. در این زمان قرارداد عملا با شکست روبهرو شده بود. تزلزل و ناکامی قرارداد به افراد بیشتری فرصت و شهامت اظهار مخالفت را میداد. در دوران ریاستالوزرایی سپهدار ۳۹ نفر که جزو نمایندگان مجلس آینده بودند اعلامیهای در روزنامه «رعد» منتشر کرده و عدم موافقت خود را با قرارداد اعلام کردند. نمایندگان این افراد به دیدار نورمن رفته به او اطمینان دادند که قرارداد قابل اجرا نیست.
سیاست آمریکا، فرانسه و روسیه - سفید و سرخ - با قرارداد در شدت گرفتن فضای ضدانگلیسی و ضدقرارداد در ایران موثر بود. عدم حمایت مادی سایر وزارتخانههای دولت بریتانیا مثل وزارت هند، وزارت دارایی و حکومت هند از قرارداد نیز در ناکامی قرارداد دخیل بود. سیاستهای امپریالیستی دولت انگلستان مورد انتقاد دستههایی از مردم و احزاب انگلستان واقع شد. مردم میگفتند تا کی باید این مالیاتهای کمرشکن جنگی را بپردازند و دولت انگلیس ناچار بود قدری دست و پای خود را جمع و بار مالیات خونی و پولی ملت را سبک کند انگلیس ناگزیر بود در اجرای قرارداد مماشات کند.
خروج سربازان انگلیسی از ایران برخلاف میل لرد کرزن آن هم هنگامی که بلشویکها وارد گیلان شده بودند ضربه مهلکی به قرارداد وارد کرده موجب بیاعتباری انگلیسیها شد. زیرا مردم میدیدند انگلیسیها ایران را در مقابل بلشویکها تنها میگذارند و عملا نشان میدهند که قصد کمک به ایران در شرایط دشوار را ندارند. بنابراین وعدههای دوستانه آنها مورد تردید قرار گرفت و این تصور بهوجود آمد که وقتی آنها حاضر به حمایت از ایران نیستند چرا آنها را در اداره امور کشور سهیم کنیم. اصلیترین عوامل ناکامی قرارداد از نظر کرزن عبارت بود از : تغییر و تزلزل دائمی هیاتهای دولت ایران، افتتاح نشدن مجلس، یک هوای آنتریک که سیاسیون و محیط تهران را احاطه کرده بود و خروج قوای انگلیسی از شمال ایران که موقعیت انگلستان در آنجا را تضعیف کرد.
***
سیدضیاءالدین پس از رسیدن به مقام رئیسالوزرایی الغای رسمی قرارداد ۱۹۱۹ را از سفارت انگلیس درخواست کرد. انگلستان هم با این خواسته موافقت کرد. گرچه مدتها بود که معلوم شده بود قرارداد دیگر امکان تصویب ندارد. «اما همین اقدام سیدضیاء موجب شد که او از چشم کرزن بیفتد و کرزن از او حمایت نکند.» در اواخر جنگ جهانی اول بهدلیل انقلاب روسیه و شکست آلمان در جنگ زمینه برای نفوذ و سلطه انحصاری انگلستان در ایران فراهم شد. انگلیسیها بهمنظور حفظ و تامین منافع خود علاقهمند شدند اوضاع پریشان ایران نظم و سامانی بگیرد. اوضاع مالی ایران بسیار بد بود. دولت ایران به کمکهای مالی انگلستان نیازمند و وابسته شده بود. انگلستان برای مدتی طولانی نمیتوانست این کمکها را که برای ایران حیاتی بود ادامه دهد. قطع کمکها نیز در آن شرایط ایران و منافع انگلستان در این کشور را به خطر میانداخت. پس راه بهتر این بود که ایرانیان را یاری دهند تا بتوانند با رفع مشکلات درآمدهای ملی خود را افزایش داده نیازمند کمک انگلستان نباشند.
عدهای از سیاستمداران ایرانی پذیرفته بودند که در سازمانهای مالی و اداری ایران باید تجدیدنظر شود و کشور به یک ارتش متحدالشکل نیاز دارد. وثوقالدوله اعتقاد داشت انگلیسیها بهدلیل منافع خود در ایران حاضرند ایران را جهت انجام اصلاحاتی یاری دهند. وثوقالدوله قرارداد ۱۹۱۹ را پذیرفت زیرا در شکل و محتوای آن خطر و تهدیدی علیه ایران احساس نمیکرد. علاوه بر این هنگام عقد قرارداد انگلیسیها به او وعده دادند که از ادعاهای ایران جهت ایجاد تغییراتی در مرزهایش و گرفتن غرامت به سبب خسارتهایی که در طول جنگ به ایران وارد شده بود پشتیبانی کنند. از سوی دیگر انگلستان یا به عبارت درستتر لرد کرزن هم در قبولاندن قرارداد به ایران اصرار داشت. کرزن باور داشت برقراری نظم، ثبات و امنیت در ایران برای حفظ منافع انگلستان چه در ایران و چه در مناطق همجوار آن بسیار ضروری است و قرارداد این خواستهها را برآورده میکند.
کرزن در سخنان خویش همیشه به حفظ استقلال ایران تاکید میکرد، اما باید در نظر داشت که میان معنای استقلال ایران از نظر ایرانیان با معنای استقلال ایران از نظر کرزن تفاوت وجود داشت. کرزن حضور و مشارکت انگلیسیها در امور داخلی ایران را منافی استقلال ایران نمیدانست. بلکه این رفتار را حضوری دوستانه و خیرخواهانه بهشمار میآورد اما همین حضور دوستانه در نظر گروهی از ایرانیان میتوانست به معنای نادیده گرفتن استقلال کشور باشد. مخالفت افراد و گروههای مختلف با قرارداد با انگیزههایی کاملا متفاوت به همراه مخالفت فرانسویها، آمریکاییها و روسها با قرارداد فضایی خاص در اطراف قرارداد ۱۹۱۹ که عملا هنوز به مرحله اجرا هم درنیامده بود و رسمیت نیافته بود ایجاد کرد.
ارسال نظر