گفتهها
«ناپلئون در مصر با علمای مسلمین فوقالعاده خوشرفتاری میکرد و مخصوصا با رئیس جامع الازهر مراوده داشت. در خطابهای خود همیشه میگفت: «ما مسلمانها» [یعنی خودش را با مسلمانها بهشمار میآورد و] در مراسلات و احکامی که صادر میکرد اغلب شهادتین را در صدر آنها قرار میداد.
مورخین آن عصر و عصور تالیه نیز تا حدی به این شایعات متاثر شدهاند و از اقوال و شواهد زیادی ذکر کردهاند که دلالت بر اسلام آوردن ناپلئون بوده است؛ اما حقیقت این است که ناپلئون هیچگاه مسلمان نشده و در آن وقت که در مصر بود و هنوز خوابهای شیرین امپراتوری فرانسه و تسلط بر اروپا را ندیده و آن خیالات در مغزش رخنه نکرده بود؛ جنبه جاهطلبی او این خیال را برایش ایجاد کرد که شرق بیصاحب را تصاحب کند و امپراتوری پیر و فرتوت عثمانی را منقرض کند و به جای آن یک امپراتوری عظیمی که تا سواحل خلیجفارس امتداد داشته باشد به وجود آورد و پایتخت آن را در قاهره قرار دهد و خودش به نام امپراتوری اسلام بر اریکه حکم تکیه زند و به فتوحات خود امتداد دهد و هندوستان را از انگلیسیها انتزاع کند.»
ارسال نظر