مفهوم بحران و انحطاط در آثار سیدجواد طباطبایی
شروع بحث در اندیشه دکتر طباطبایی را باید با یک مولفه مهم مورد توجه قرار داد و آن «مشکل ایران» از دیدگاه ایشان است. از دیدگاه ایشان، اگرچه ««ایران» موضوع همه تاریخهایی است که تاکنون ایرانیان و بیگانگان نوشتهاند، اما ایران، بهعنوان «موضوع» دگرگونیهای تاریخی، در همه آن تاریخها به مثابه «مشکل» لحاظ نشده است.»1 به اعتقاد ایشان، «این ایران «موضوعی» در صورت یک «مشکل» (problem) است که پیآمدهای آن منطق خاص خود را دارد و باید آن را در درون نظامی از مشکلات جدید – به اصطلاح جدید the problematic – و با توجه به منطق ویژه آن توضیح داد. برخلاف توضیح ایران بهعنوان ناحیهای در تاریخنویسی جهانی، که مبنای آن آگاهی جدید غربی است، شرط امکان تبیین ایران، بهعنوان مشکل، تکوین آگاهی جدید انسان ایرانی است.»2 بنابراین، مساله در اینجا «تامل درباره ایران»ی خواهد بود که در یک بستر مفهومی از پیش تعیین شدهای موردنظر قرار خواهد گرفت. این بستر مفهومی، دستگاهی از مفاهیم به هم پیوسته است که بدون این پیوستگی، نمیتوان به اندیشه ایشان پی برد. در این مقاله، به مفهوم «انحطاط» در اندیشه ایشان پرداخته خواهد شد و نسبت آن با برخی از مباحثی که در زمینه مسائل تاریخ معاصر ایران مطرح کردهاند مورد توجه قرار خواهد گرفت. بدیهی است، بحث مبسوط در این زمینه فراتر از این مختصر خواهد بود.
ایشان در تز یازدهم، از تزهایی که در مقدمه جدید کتاب دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران مطرح کردهاند به این مساله میپردازند که «عدم امکان نظریهپردازی در قلمرو سیاسی، زوال اندیشیدن سیاسی ایرانی در سدههای میانه تاریخ ایران و اینکه فلسفه در ایران... موجب شد که آنچه در عمل در ایران اتفاق افتاده بود، بازتابی در قلمرو نظر پیدا نکند... اشارههایی به این نکتههای ظریف و سخت پیچیده ویژگیهای تحول تاریخی ایران در برخی نوشتههای تاریخی تا یورش مغولان آمده، اما از آنجا که تاریخ ایران پیوسته بخشی از ادب فارسی بوده، معنای آن اشارههای تاریخی به واقعیت تاریخ ایران مورد توجه قرار نگرفته و ایضاح نظری آنها ممکن نشده است. اینک، با شدت و ژرفایی که بحران «چگونه ایرانی بودن» پیدا کرده است، نمیتوان به بحث نظری در بنیادهای تمدن و فرهنگ ایرانی بیاعتنا ماند، زیرا شبح بحران بهعنوان شرط امکان اندیشیدن در آستانه در است. فهم «ملی» از ایران باید اینک، به ضرورت، مبتنی بر نظریهای درباره «ایران» بهعنوان یک «مشکل» باشد.»3 این «عدم امکان» یکی از بنیادیترین «مشکل»هایی است که چونان مقدمهای بر نظریه انحطاط باید در نظر گرفته شود.
پینوشتها:
۱) جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران، جلد نخست دیباچهای بر نظریه انحطاط ایران با ملاحظات مقدماتی در مفهوم ایران، تهران، انتشارات مینوی خرد، ۱۳۹۵،ص۱۵.
۲) همان،ص۱۷.
۳)همان،ص۵۷.
منبع: قلمیاران، ۱۳۹۶.
ارسال نظر