اقتصاد زراعی؛ مبنای اقتصاد تجاری و پیشهوری
پیوستگی شیوههای تولید
درستی و اعتبار این گفته از آنجا صادق است که اساس فعالیت اقشار و طبقات فعال در نظام اقتصاد عصر سلجوقی چون «مزارعان»، «دهاقین»، «تجار»، «محترفه»، «اربابحرف» و «صناع»، به بهرهبرداری مستقیم زراعی از زمین یا فرآوری تولیدات زراعی متکی بود. در قیاس با اقتصاد معیشتی و مصرفی دامداری، نظام اقتصاد زراعتی امکانها و فرصتهای بیشتری برای ایجاد مازاد بر مصرف و در نتیجه تقارن و پیوستگی با اقتصاد تجاری و پیشهوری داشت. هرچند بخش اعظم اجتماعات روستایی به جهت واقع بودن در مکانهای دور از سکونتگاههای شهری و تجاری و اقلیمهای خشک و نیمهخشک بیابانی و کوهستانی، دارای اقتصاد خودکفا و معیشتی بودند، اما در روستاها و مناطقی که به لحاظ جغرافیایی در اقلیمهای مناسب و مساعد واقع بوده و در همجواری مراکز تجاری و شهری قرار داشتند، بخش مهمی از فعالیتهای زراعی به هدف تولید و عرضه در بازار صورت میگرفت.
اهمیت نظام اقتصادی و شیوه تولید کشاورزی و زراعی در بستر شرایط تاریخی زمانی بیشتر ظاهر میشود که به این قضیه توجه داشته باشیم که موجودیت حکومتها و نظام اقتصادی تجاری، پیشهوری و کارگاهی، که هر دو در سکونتگاههای شهری مستقر بودند، به شکل تمام عیاری وابسته به نظام اقتصادی زراعی و شیوه تولید مبتنی بر زمینداری بودند. حکومتها از حیث منابع درآمدی و مالیاتی و نظام اقتصاد تجاری و پیشهوری بر تامین مواد اولیه و خام جهت تولید مصنوعات و کالاها، وابسته به زراعت و کشاورزی بودند.
رابطهای که به لحاظ تاریخی خود را در شکل وحدت نظام اقتصاد کارگاهی و پیشهوری با اقتصاد زراعی نشان میدهد که مبنای بخش اعظم صنایع و پیشههای کارگاهی و سوقها و فعالیتهای صنفی و تولیدی، بهصورت مستقیم مبتنی بر فرآوردههای حاصل از زراعت و دامداری بود. رایجترین و پرکاربردترین کالاهای تولیدی در اقتصاد تجاری و کارگاهی عصر سلجوقی پارچه بود. پارچهها در اسامی مختلف که عموما به نام محلی که کارگاههای اصلی تولیدکننده آن واقع بود، شناخته میشد. تولید انواع پارچه در کارگاههای نساجی و پیشهوری، در هر شکل و رنگ و کیفیت، از سه محصول اساسی حاصل از فعالیتهای دامداری و کشاورزی یعنی پشم، پنبه و ابریشم بهدست میآمد، همچنان که انواع فرش، قالی، گلیم، نمد و کرباس از دیگر مصنوعات و تولیدات پیشهوری بودند که مواد خام و اولیه آنها تماما از اقتصاد دامداری حاصل میشد.
به همان شکل، خرید و فرآوری و عرضه انوع مرکبات و گوشت، فعالیت دباغی و انواع صنایع کارگاهی متعلق به مصنوعات چرمی و عرضه محصولات لبنی هم که بخش مهمی از فعالیتهای کارگاهی و پیشهوری رایج در شهرها را شکل میدادند، به اقتصاد دامداری رایج در نزد ایلات و روستاها وابسته بود. اگر تولیدات و مصنوعات مذکور بهصورت غیرمستقیم از منابع حاصل از اقتصاد زراعی و دامداری حاصل و در بازار بهعنوان کانون اقتصاد تجاری و شهری عرضه میشد، بخش مهم دیگری از کالاهای تجاری، چون غلات و میوهجات و انواع احشام و چارپایان بهصورت مستقیم حاصل اقتصاد زراعی و دامداری بود.
به جهت مبانی مشترک و پیوستگیهای شدید اقتصاد کارگاهی و تجاری رایج در شهرها به اقتصاد زراعی و دامداری، نظام اقتصاد تجاری و کارگاهی سنتی، برخلاف نظام اقتصاد تجاری و صنعتی سرمایهداری، نهتنها خطر و تهدیدی برای موجودیت شیوههای تولیدی رایج در نظام اقتصاد زراعی و دامداری نبود، بلکه به علت وابستگی به منابع و مواد اولیه بهدست آمده از تولیدات این دو نوع نظام اقتصادی، بهشدت موجودیت و کارکردهای آنها را تقویت و زمینههای استمرار و تجدید آنها را فراهم میساخت. مسالهای که به لحاظ تاریخی مناسبات تجاری جماعتهای کوچنده و روستاها با مراکز تجاری شهرها و نوع اقلام رایج و مورد مبادله بین هر یک، بهخوبی گویای آن است.
به غیر از پیوستگیهای کالایی و تولیدی، در هر سه شیوه تولید و معیشت مذکور، بهرهبرداری از زمین به انحاء مختلف اساس و مبنای مشترک فعالیت اقتصادی و تولیدی هریک بود. بهطوری که اگر در نظامهای اقتصادی و معیشتی دامداری و زراعی، فعالیتهای اقتصادی به شکل مستقیم بر روی زمین صورت میگرفت، اساس بخش عمده نظام اقتصاد پیشهوری و کارگاهی و فعالیتهای تجاری ناشی از آن، مبتنی بر فعالیتهای اقتصادی غیرمستقیم بر روی زمین و فعالیت بر روی فرآوردههای حاصل از آن بود. بر همین اساس از منظر مبانی ساختاری و منابع اقتصادی و تولیدی هیچگاه جدایی و استقلال واقعی بین نظامهای اقتصادی و شیوههای تولید مذکور وجود نداشت.
بهطوری که به لحاظ تاریخی نظامهای اقتصادی دامداری، زراعی و پیشهوری، وجوه مختلف و بههم پیوستهای از منظومه نظام اقتصادی واحدی بودند که موجبات همزیستی و تداوم یکدیگر را در طول تاریخ فراهم میساختند. نظامهای اقتصادی و شیوههای تولیدی مذکور بهرغم اختلافهای شکلی و ظاهری در ابزارها، به لحاظ مبانی درون ساختاری و منابع و کارکردها، دارای چنان پیوندها و شباهتهایی بودند که هیچگاه نمیتوانستند موجبات حذف یا فروپاشی دیگری را فراهم سازند. در واقع ما از حیث تاریخی شاهد منظومه واحدی از یک نظام اقتصادی بسته و محلی و دارای ساختارهای درونی برخوردار از قدرت سامانگری محدود و پیوسته تکرار و تجدید شوندهای هستیم که همواره مجال و عرصه محدودی را برای رشد و تعالی داشته است، چراکه هر سه نظام اقتصادی و شیوه تولیدی دامداری، زراعی و تجاری در یک بستر و فضای جغرافیایی واحد شکل و سامان گرفته و تداوم مییافت و آن همانا وابستگی به فعالیتهای اقتصادی در روی زمین به انحای مختلف بود. همچنین هر سه نظام اقتصادی مذکور بهرغم تفاوتهای شکلی در ابزارها و نیروهای تولیدی و بسترهای مکانی و جغرافیایی و اقلیمی متفاوت به انحای مختلف به محوریت و نقش تعیینکننده عامل زمین کشاورزی و فعالیتهای اقتصادی صورت گرفته بر روی آن، موجودیت یافته و امکان بروز و تداوم داشتند.
ارسال نظر