درگذشت فیلسوف انقلاب

ویلهلم لیب کنشت، از رهبران سوسیال دموکرات آلمانی خاطراتی خواندنی از کارل مارکس دارد که بخشی از آن از نظرتان می‌گذرد:  «مارکس شیفته قصه‌های پر ماجرا و داستان‌های خنده‌آور بود. به نظر او سروانتس و بالزاک برجسته‌ترین رمان‌نویسان بودند و معتقد بود که دن‌کیشوت، حماسه شوالیه‌گری رو به زوال است که قضاوت‌ها ی آن در دنیای رو به پیدایش بورژوایی به خل بازی‌ها  و مسخره بازی‌های مضحک تبدیل شده‌اند. بالزاک را سخت می‌ستود و قصد داشت به محض آنکه اثر اقتصادی خود را به پایان برد، انتقادی بر «کمدی انسانی» اثر بزرگ بالزاک بنویسد؛ بالزاک نه تنها تاریخ‌نویس جامعه زمان خود، بلکه آفریننده پیامبرگونه شخصیت‌هایی بود که در زمان لوئی فیلیپ در مرحله جنینی بودند و تازه پس از مرگ او، در زمان ناپلئون سوم، به رشد کامل دست یافتند.

مارکس تمام زبان‌های اروپایی را در حد مطالعه به آن زبان‌ها  می‌شناخت و به سه زبان آلمانی، فرانسه و انگلیسی می‌نوشت. در ستایش کسی که به زبان‌ها  آشنا بود با علاقه این تمثیل را تکرار می‌کرد که: «یک زبان خارجی، سلاحی است در نبرد زندگی.» او استعداد زیادی در فرا گرفتن زبان‌ها  داشت و دخترانش نیز این استعداد را از او به ارث بردند. ۵۰ ساله بود که شروع به آموختن زبان روسی کرد و با وجود آنکه این زبان از لحاظ ریشه‌شناسی (اتیمولوژی) با هیچ یک از زبان‌های نوین و کهنی که او می‌شناخت خویشاوند نبود، بنابراین پس از ۶ ماه، چنان بر این زبان تسلط یافت که می‌توانست از آثار شاعران و نویسندگان روسی به ویژه پوشکین، گوگول و شچدرین، که ارزش خاصی برای آنها  قائل بود لذت ببرد.  انگیزه او برای فراگرفتن زبان روسی مطالعه گزارش تحقیقات رسمی دولت روسیه بود که آن دولت به علت حقایق وحشت انگیز مندرج در آن مانع از انتشارش شده بود. ولی این گزارش به‌گونه‌ای به دست مارکس رسیده و او یگانه اقتصاددان اروپای غربی بود که امکان مطالعه آن را یافته بود.»