زندگی و روزگار نوکران در ایران

آنها ارباب خود را به هنگامی که سواره در شهر به‌دنبال کاری می‌رود همراهی می‌کنند؛ قسمتی از نوکرها جفت جفت جلو اسب حرکت می‌کنند، بعضی دیگر که محرم‌تر هستند در پهلوی ارباب قدم برمی‌دارند و عقبه که مسلح به تفنگند به‌دنبال می‌آیند. هرچه تعداد نوکران بیشتر باشد تشخص و مقام ارباب آنها هم بیشتر است. با فریادهای «بروید، برو...» هرکه را از روبه‌رو می‌آید از سر راه ارباب می‌رانند و عابر یا باید از پشت به دیوار تکیه کند یا راه دیگری برای خود بجوید. به این ترتیب است که بعضی از خان‌ها یا حکام و شاهزادگان بین چهل تا شصت نوکر به‌دنبال خود دارند؛ تعداد نوکران همراه وزیر اعظم به‌ندرت ممکن است از دویست تا سیصد نفر کمتر باشد. همه اینها هم مزد نمی‌گیرند، بلکه خیلی‌ها به‌عنوان اتباع و اجزا به ارباب می‌پیوندند و ماه‌ها و سال‌ها بدون مزد، به این امید به‌سر می‌برند که صاحب قدرت سرانجام نگاه شفقتی به آنها بیندازد؛ یکی از آن جهت که در پناه وی مطمئن باشد کسی دست تطاول به مالش دراز نمی‌کند و دیگر به آن خاطر که بدون بیم کیفر حقوق دیگران را پایمال سازد. اما این حقوق مقطوع، همه درآمد نیست؛ شغل خوب آن است که به حق یا ناحق خرده‌پاشی داشته باشد.

این درآمدهای غیرمستقیم را «مداخل» می‌نامند. یک نوکر هرچه هم حقوق زیاد دریافت کند باز هرگاه به مقدار زیاد مداخل نداشته باشد ناراضی است؛ با خلق تنگی می‌گوید: «مداخل کم است» و هرگاه مردی باشد پایبند اصول و منطق خاص خود به‌زودی آن منزل را ترک می‌گوید. بسیاری از نوکران صاحبان مناصب عالی اصلا حقوقی نمی‌گیرند زیرا منحصرا از کیسه دیگران و غنائم اتفاقی ارتزاق می‌کنند. وظایف و کارگزاری‌های گوناگونی به عهده آنها گذارده می‌شود یا اینکه حامل هدایای کوچکی از قبیل میوه، شکار و غیره می‌شوند و برحسب رتبه و درجه کسی که این هدایا را فرستاده، بین یک تا پنج تومان انعام می‌گیرند. دسته‌‌های دیگر مثلا نوکران وزرا را با مراسلاتی به شهرستان‌ها می‌فرستند یا ماموریت خاصی به آنها محول می‌کنند و به این ترتیب آنها به نان و نوایی می‌رسند که بر درآمد بلندپایه‌ترین کارمندان در اروپا نیز فزونی دارد و به این ترتیب در وضعی قرار می‌گیرند که بتوانند خود دم و دستگاهی با چند زن داشته باشند و حتی نوکرهایی هم به خدمت بگیرند.

حالا دیگر می‌توان فهمید چرا روز بعد از آنکه یک خان یا شاهزاده ناگهان به مقام و منصبی رسید، حداقل یکصد نوکر به حضورش شرفیاب می‌شوند تا این ستاره طالع‌جدید را درود بگویند؛ می‌توان فهمید چرا منتظر نمی‌مانند که به خدمت گرفته شوند بلکه با چشمداشت حمایت و کسب مداخل در رکابش به راه می‌افتند. اروپایی‌ها هم گاه متوجه می‌شوند که بدون خواست خود نوکری در ملازمت دارند و هرگاه از او بپرسند که چه می‌خواهد در جواب می‌شنوند: «نوکری می‌کنم.» هرگاه وی را به صراحت پی کار خودش نفرستند او دیگر خود را جزو اتباع آن اروپایی به حساب می‌آورد و تقاضای برقراری مواجب نیز می‌کند. اغلب خان‌ها نوکران خود را از افراد طایفه و ولایت خود انتخاب می‌کنند. هم از این جهت که این افراد با عادات و آداب ارباب خود بهتر آشنا هستند و هم از آن جهت که به صداقت آنها بیشتر می‌توان اطمینان کرد زیرا ایرانی، رئیس طایفه خود را در هر اوضاع و احوالی گرامی می‌دارد و به او وابسته است، حتی هنگامی که با وی رفتاری درخور نکرده باشند. در عمل نیز بسیار اتفاق افتاده است که چنین نوکرانی پس از آنکه اربابشان دچار بی‌مهری شده و در مضیقه قرار گرفته است، باز در خدمت صادقانه خود پا فشرده‌اند، با وی زجر کشیده‌اند و هرگز از ابراز مراتب احترام خود به او دریغ نکرده‌اند، همان لقب دلخواه سابق و تملقات رایج را در موردش به‌کار بسته‌اند و همچنان چشم به راه مانده‌اند تا باز ستاره سعدش طالع شود. .

یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک «ایران و ایرانیان»، انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۸