تاریخ گذر لوطی صالح
«آقـا محمـدخان به جعفر قلیخان برادرش نهایت میل را داشت. جعفر قلیخان هم بسـیار مرد رشـیدی بود و در همهجا خـدمات عمدهای برای برادر تاجور خود کرده بود. معاندین بهتدریج خاطر پادشاه غیور را بر برادر آشـفته ساختند. شبی در مجلس شـرب، لوطی صالح شـیرازی که در عهدکریمخان در شـیراز اظهار چاکری بلکه جاسوسی به جهت شاه شهید [لقبی که به آقا محمدخان پس از کشـته شـدنش دادنـد!] میکرد، بعضـی مطالب بهطور مضـحکه درخدمت جعفرقلیخان گفته بود که خلاف احترام سـلطنت بود. خبر به آقامحمـدشاه رسـید و باطنا نهایت تغیر را بههم رسانیدند. در وقت خواب، به قانون معمول یک نفر شاهنامه خوان برای شاه مشغول خواندن شهنامه میشد. شاهنامهخوان درخدمت شاه شهیداین بیت راخواند:
به هرجا سر فتنه جویی که دید/ / ببریدو بر رخنه ملک چید
حضـرت پادشاهی به مجرد شـنیدن این شعر، حالتش منقلب شده در همان شب یا شب دیگرش جعفر قلیخان به طناب افتاد. بعداز قتـل برادر، برادرزاده خودجهانبـانی [منظور فتحعلی شاه است] راخواسـته بود و برسـر نعش برادر به سـر وسـینه میزد و به جهانبانی میفرمود: برای تدارک سـلطنت توچه کارهاکردم. یک برادرم به خاک روسـیه فراری شد. برادر دیگرم از دیدگان نابینا ماند. این یکی را هم به این حـالت میبینی... بعـداز فقره قتـل جعفر قلیخـان برادرش، لـوطی صالـح را که آشـنای قـدیم خـودش بود، در خلـوت خواسـته، فرمود به جهت مسـخرگی وصـحبتهایی که در مجـالس اجرای سـلطنت زنـدیه و درحضورخود وکیـل میکردی، سرمایه و مکنت تو را میدانم. باید راست و بیکم و کاست بگویی و تقدیم کنی تا جان تو سلامت بماند. لوطی صالح عرض کرد:
«راست میگویم و تقـدیم میکنم امـا خداونـد عـالم در وجود تو گـذشت خلقت نفرموده، میگیری و بـازجان مرا تلف میکنی.»
فرمودند: تو نگفته من میدانم چه داری. از ملک و مال و پولی که پیش تجارسپردهای قریب پانزده هزار تومان داری. لوطی صالح عرض کرده بود:
«به خدا قسم زیاده بر هشت هزار تومان ندارم و میدهم.»
فرموده بودند این مبلغ از اوگرفته شود. روز دیگر او راخواسته، فرمودند: «باید درحق تو رفتاری شودکه دیگر روی رفتن به مجالس وصحبت مضاحک را نداشته باشی. حکم شد دماغ او را بریدند. بعد از بریدن دماغ، چون لوطی صالح آشـنای ایام گرفتاری بود، بازجرات کرده عرض کرد، «دیدی که خدای تعالی در وجودت گذشت نیافریده؟»
آقامحمـدشاه فرمودنـد «آنچه از اوگرفته شـده بود، ردکردنـد و فرمودند برو به عتبات مجاورت اختیارکن، زیرا میترسم بازطرف غضب من واقع شوی و حرف تو راست شود. لوطی صالح بدون آنکه دیناری ضـرر مالی تحمل کند، با همان دماغ بریده درکمال تردماغی رفت و در مشهدکاظمین علیهالسلام تا زمان وفات مجاورت داشت.»
ارسال نظر