گفتهها
من معتقدم تجاری شدن چهگوارا به معنای تهی شدنش از معنا نیست. اتفاقا این چهگواراست که به تجارت معنا میبخشد. یعنی نه تنها نهادهای اندیشهای و مبارزاتی میتوانند از چهگوارا استفاده کرده و تحت نفوذ او باشند و چهگوارا نه تنها میتواند خودش را در آن فضاها تکثیر کند، بلکه حتی میتواند نهادهای تبلیغاتی و تجاری را هم تحتتاثیر خودش قرار دهد. چون نهادهای تجاری و تبلیغاتی به خوبی میدانند که چهگوارا دالّی است که هنوز عشق به آن در جهان وجود دارد.
حتی آدمهای معمولی که این دال روی پیراهنهایشان نقش بسته، ممکن است تاریخ چهگوارا و اندیشه او را نشناسند، اما دستکم با کلمه «چه» آشنا هستند. بنابراین «چه» تبدیل به یک عاملیت شده است؛ یعنی یک نشانه تبدیل به یک کنشگر شده و خودش عمل میکند، اصلا فقط تصویرش عمل میکند. نیازی نیست که کسی بیاید درس بخواند درباره چهگوارا و وارد اندیشه مارکسیستی شود. خود همین تصویر کنشگر است. بنابراین به نظرم تجارت دارد از چهگوارا معنی میگیرد. اینجا است که نقش اندیشههای جاودانی مطرح میشود. یک مثال واضح بزنم. وقتی پرچم یک کشور تبدیل به پیراهن میشود، این تجاری شدن پرچم نیست، بلکه در واقع هویت ملی یک جامعه هست که دارد به آن پیراهن و به آن تجارت معنا میبخشد. به عبارت دیگر این تجارت است که خود را ذیل اندیشه قرار میدهد.
ارسال نظر