بازخوانی نقش قدرتهای خارجی در کودتای ۲۸ مرداد
مصدق کرنش نکرد، سقوط کرد
دنیای اقتصاد: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تاریخ ایران را دستخوش تحولی عظیم کرد و پس از آن کشور به دو اردوگاه تقسیم شده بود، طرفداران شاه که با خلع مصدق دست بالا را پیدا کرده بودند و میکوشیدند ۲۸ مرداد را قیامی ملی علیه مصدق جلوه دهند و هواداران مصدق که ناباورانه آرمانهای خود را برباد رفته میدیدند. در این میان البته گروههای دیگری نظیر حزب توده یا نیروهای مذهبی نیز بودند که بهرغم آنکه در روزهای پایانی کار مصدق از همراهی با او اجتناب کردند ولی با خلع وی و افزایش قدرت شاه از طریق سرکوبهای دامنهدار زاهدی این گروهها نیز در شرایط دشواری قرار گرفتند.
دنیای اقتصاد: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تاریخ ایران را دستخوش تحولی عظیم کرد و پس از آن کشور به دو اردوگاه تقسیم شده بود، طرفداران شاه که با خلع مصدق دست بالا را پیدا کرده بودند و میکوشیدند ۲۸ مرداد را قیامی ملی علیه مصدق جلوه دهند و هواداران مصدق که ناباورانه آرمانهای خود را برباد رفته میدیدند. در این میان البته گروههای دیگری نظیر حزب توده یا نیروهای مذهبی نیز بودند که بهرغم آنکه در روزهای پایانی کار مصدق از همراهی با او اجتناب کردند ولی با خلع وی و افزایش قدرت شاه از طریق سرکوبهای دامنهدار زاهدی این گروهها نیز در شرایط دشواری قرار گرفتند. بنابراین از این تاریخ به بعد محمدرضاشاه کوشید شیوه سلطنت و اقتدار پدر را احیا کند، هرچند که این تلاش با خشونت بیشتر و موفقیت کمتر همراه شد. موسسه ندای تاریخ روز پنجشنبه ۲۵ مرداد نشستی با حضور دکتر داوود هرمیداس باوند از اعضای جبهه ملی و استاد حقوق بینالملل برگزار کرد که طی آن دکتر باوند از روند وقایع منجر به کودتا بهویژه نقش نیروهای خارجی در این رویداد تصویری ارائه داد. وی همچنین راهکارها و سناریوهای قدرتهای غربی در برابر مصدق را مورد بررسی قرار داد. بخش نخست سخنرانی باوند که معطوف به چالشهای حقوقی دولت مصدق در ملی کردن صنعت نفت و نقش انگلستان بود، در شماره گذشته به چاپ رسید. آنچه در ادامه میآید بخش دوم دیدگاههای وی در رابطه با نقش قدرتهای خارجی فعال در عرصه سیاسی ایران است.
موضع شوروی در جریان ملی کردن
ظاهر امر عبارت از این بود زمانیکه یک نهضت مبارزه ضد استعماری پدیدار میشود دولت شوروی بهعنوان یک نظام داعی انترناسیونالیست سوسیالیست که ظاهرا مبارزه علیه استعمار را وجهه همت خود قرار داده بود باید از این رویداد دستکم حمایت لفظی میکرد. اما به سه دلیل استالین با این رویداد نظر موافقی نداشت. نخست آنکه استالین معتقد بود تحولاتی که فرآیند آن در طیف جهان غرب حلوفصل میشود، در خور اطلاق نهضت به معنای اصیل کلمه نبودند، به همین دلیل برای گاندی یا نهرو شخصیت انقلابی قائل نبود. نکته دوم این که هر نهضت یا هر جنبشی که به نحوی ارتباط با دژ سوسیالیسم بینالمللی نداشته باشد، در خور اعتماد و اطمینان نیست و سوم که مهمتر از همه بود آن که شوروی معتقد بود انگلستان یک امپریالیسم فرسوده و رو به افول است. آمریکا یک امپریالیسم حاد است و در شرایطی که نظام جنگ سرد شروع شده است، استراتژی مهار را در برابر شوروی در پیش گرفته و میکوشد تا جانشین انگلیس شود. بنابراین شوروی ترجیح میداد که وضعیت انگلستان تثبیت شود تا اینکه آمریکا جانشین آن شود.
به همین سبب از آغاز، حزب توده که تابع نظرات مسکو بود با ملی شدن صنعت نفت موضع مخالف داشت و به اشکال مختلف تلاش داشت در شرایطی که مصدق میکوشید مدیریت کند، اختلال ایجاد کند. اعتصاب کارگران صنعت نفت در آبادان از جمله این اقدامات بود. این گروه حتی به مصدق، «دکتر مصدق» نمیگفتند و وی را «مصدقالسلطنه» مینامیدند یعنی یک عنوان اشرافی و استکباری دارد که به هیچ وجه صلاحیت رهبری نهضت را نداشت. بنابراین تنها کارکرد حزب برپایی تظاهرات بسیار گسترده بود چون حزب تشکیلاتی و بسیار سازمان یافته بود. حتی وقتی هریمن (مشاورترومن رئیسجمهور وقت آمریکا) برای میانجیگری آمد، آن تظاهرات عظیم را برپا کردند و دو دختر هم خودشان را زیر تانکها انداختند.
انگلیسیها نیز تلاش میکردند به آمریکاییها نشان دهند که دکتر مصدق توان مدیریت صحیح را ندارد و همانگونه که در چکسلواکی کمونیستها موفق شدند علیه دولت دکتر بنش کودتا کنند، مماشات مصدق با حزب توده نیز سبب نفوذ خزنده و فزاینده کمونیستها بر ایران خواهد شد. حزب توده هم فضایی را ایجاد میکرد که این امر القا شود. بنابراین شوروی به دلایلی که اشاره کردم، نه تنها با ملی کردن موافق نبود، بلکه هر جریانی را هم که منجر به نافرجامی ملی شدن میشد حمایت میکرد. حتی بعد از مرگ استالین که مالینکوف آمد، پیشنهاد همزیستی مسالمتآمیز به کشورهای غربی را داد. بنابراین خواهان جلب نظر بلوک غرب به طرف شوروی بود.
آمریکا و ملی شدن
آمریکاییها در ۱۹۴۵ در کنفرانس بینالمللی انرژی پیشنهاد کردند که باید به امتیازات انحصاری پایان داده شود، چون بعد از جنگ بینالملل اول هم که فرانسه و انگلیس امتیازاتی از عثمانی گرفته بودند، آمریکا مدعی بود که این مناطق امتیاز گرفته شده از جمله مناطق جنگی است، آمریکا نیز در جنگ شرکت کرده است و بنابراین باید در این غنائم شریک باشد به این ترتیب آنها مجبور شدند در قراردادهای نفتی بازنگری کنند و به آمریکا سهم دهند. در آن تاریخ هم آمریکاییها به نفت ایران اشاره کردند که انگلیس استدلال کرد ایران در جنگ شرکت نداشته و مشمول مناطق جنگی نیست. اما در این کنفرانس بینالمللی آمریکاییها اصرار داشتند که آنها در جنگ شرکت کردند، هزینههای سنگینی متقبل شدند، بنابراین امتیازات انحصاری باید مشارکتی شود. اشاره به این نکته ضروری است که در روابط بین نظام بینالمللی انرژی و مافیاهای هفت خواهران، این شرکتها به هیچوجه بهدنبال خلع جایگاه یکدیگر نبودند و تنها رقابت درباره مشارکت بود. به این نکته اشاره میکنم چون برداشت ما در آن زمان عموما متفاوت بود.
انگلیسیها پیشنهاد آمریکاییها در آن کنفرانس را قبول نکردند، ولی پذیرفته بودند که مقادیر قابلتوجهی نفت با قیمت ارزان به کمپانیهای آمریکایی بفروشند. نکته دیگر آن بود زمانیکه موضوع ملی شدن مطرح شد، آمریکاییها با اصل ملی شدن موافق بودند. بهخصوص در وزارت خارجه آمریکا گروهی به ریاست مک-گی معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا تشکیل شد که اینها معتقد بودند باید برای جلوگیری از نفوذ خزنده و فزاینده کمونیسم از ناسیونالیسم حمایت کرد. بنابراین این جنبش را که یک جنبش ناسیونالیستی میدانستند به دو دلیل حمایت کردند. یکی آنکه در مقابل نفوذ چپ قرار داشت و دوم آنکه آمریکاییها معتقد بودند انحصار باید دچار تغییر شود. حتی زمانی که انگلیسیها ناو جنگی فرستادند، آمریکاییها شدیدا مخالفت کرده و گفتند: «این اقدام شما سبب میشود که شوروی براساس مواد ۵ و ۶ عهدنامه ۱۹۲۱ آزادی عمل پیدا کند و بتواند نیرو وارد کند.»
بنابراین در مرحله دوم آمریکا میکوشد نقش میانجی را ایفا کند و با شاتل دیپلماسی (رفت و آمد بین تهران و لندن) موجب شد که نهایتا انگلستان که ملی شدن را غیرقانونی میدانست اصل ملی شدن صنعت نفت را بپذیرد و بهدنبال این پذیرش، هیاتی را به ریاست جکسون فرستاد. ظاهرا پیشنهاد مطرحشده بهعنوان اینکه انگلستان خریدار نفت ایران شود چون مغایر با اصول ۹ مادهای ملی شدن نفت بود، پذیرفته نشد. هیات بعدی نیز پیشنهاد مشابهی را با اندک تغییراتی مطرح کرد که باز هم ازسوی ایران رد شد. در مرحله سوم ایدن میگوید: «ما دیدیم مصدق در حال استفاده از کارت آمریکا علیه ما است و ما سعی کردیم این کارت را از دست او بگیریم.»
در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل که در پاریس برگزار شد (در این زمان هنوز ساختمان نیویورک به اتمام نرسیده بود) در آنجا ایدن به آچسن وزیر امور خارجه آمریکا پیشنهاد مشارکت میدهد. ابتدا آچسن استقبال نمیکند اما در پی ادامه مذاکرات به یک توافق میرسند که در نفت ایران مشارکت کنند. مصدق به کشورهای خارجی اعلام کرد که ید آنها «در ایران ید امانی است و بنابراین شما خدمتی میدهید و منافعی میبرید ولی باید زیرنظر دولت ایران باشد.» پیشنهادهای مختلفی برای حل موضوع مطرح میشود، پیشنهاد بانک بینالمللی و پیشنهاد ترومن- چرچیل پذیرفته نمیشود و پیشنهاد آخر که شبه اولتیماتوم به دولت مصدق است پیشنهاد آیزنهاور- چرچیل بود. در اینجا انگلیس و آمریکا به این نتیجه میرسند که با دولت مصدق امکان کنار آمدن نیست و تنها راه آن تغییر دولت است.
گامهای کودتا
یادآوری این نکته ضروری است که همبستگی اعضای جبهه ملی تا ۳۰ تیر تقریبا تداوم داشت اما بعد از این تاریخ با تقاضای دکتر مصدق برای اختیارات بیشتر مورد مخالفت برخی دوستانش مانند آیتالله کاشانی، بقایی، مکی و... قرار میگیرد. بعد هم در جریان ۹ اسفند یک جدایی بین اعضای جبهه ملی صورت میگیرد. بنابراین برای تغییر وضع موجود راههای پیش رو عبارتند از: ۱) روحانیونی که جایگاه ویژهای داشتند چه در جریان انقلاب و چه در سنت روحانیت ایران از آیتالله بروجردی بخواهند که فتوایی بدهد که وضع موجود منجر به نفوذ کمونیسم در ایران میشود اما آیتالله بروجردی حاضر به صدور چنین فتوایی نمیشود. ۲) دومین گام از طریق مجلس بود. گفته میشد در این انتخابات ارتش دخالت کرده ولی با این حال ظاهرا دولت دارای یک اکثریت ضعیف در مجلس بود. در دولت مصدق صادرات نفت متوقف شده و اقتصاد بدون نفت بود.
دولت برای تامین نیازمندیهای داخلی درصدد نشر اسکناس بود ولی چون پشتوانهای وجود نداشت باید مخفیانه صورت میگرفت، چراکه به محض آگاهی از نشر اسکناس بدون پشتوانه نظام اقتصادی فرو میپاشید. در رایگیری که در مجلس شد، حسین مکی برای نظارت بر بانک مرکزی انتخاب شد و از آنجا که مکی مخالف سیاستهای مصدق بود، مساله نشر اسکناس عملا ملغی شد. با این عملکرد مجلس درحالیکه فکر میشد دولت در مجلس دارای اکثریت است، اما برای یکی از مهمترین تصمیمات مصدق به شخصی رای داده شد که مخالف جدی بود، دکتر مصدق بر آن شد که مجلس را منحل کند. این امر با مخالفت برخی دوستانش نظیر خلیل ملکی و صدیقی مواجه شد. ۳) سومین راه، فرمان شاه برای منصوب کردن نخستوزیر جدید بود. بنابراین فرمانی صادر شد و حدود یک بامداد به منزل دکتر فاطمی رفتند و با برخورد شدیدی وی را دستگیر کردند و سپس به منزل مصدق رفتند. بعد از آن اعلام میشود که این امر یک کودتای نظامی است. شاه هم از طریق رامسر کشور را ترک میکند. ۴) مرحله بعد عبارت از این بود که اگر فرمان شاه هم کاربرد نداشته باشد، برنامه چکمه عملیاتی شود.
انگلیسیها سعی کردند بیشتر آمریکاییها را جلو بیندازند. بنابراین وجوهی میان برخی از اقشار در مناطق مختلف تقسیم شد تا روند کار تسریع شود. بهخصوص برادران رشیدیان در این جریان نقش ویژهای داشتند. چون تودهایها بعد از خروج شاه تظاهرات گستردهای را انجام دادند و من به خاطر دارم که یکی از آنها با جیپی با بلندگو در خیابانها میگشت و شعارش این بود: «ز جنبش تودهها شاه فراری شده!» این دست حرکات سبب شد که برخی از مردم که شاید نظر مخالفی هم نداشتند ولی دارای مال و مکنت بودند، از سلطه چپ در هراس بیفتند. دکتر مصدق هم اعلام کرد به هیچوجه هیچ گروهی اجازه تظاهرات ندارد. این فضا باعث شد که فرصتی برای گروه نظامیان بازنشسته که پیشتر نیز افشارطوس را از بین برده بودند، فراهم شود. مصدق حتی زمانیکه زاهدی در مجلس متحصن شده بود و علیه وی دست به تحرکات میزد به جهت قداستی که برای مجلس قائل بود، حاضر نشد کاری علیه وی انجام دهد. از سوی دیگر مصدق مانند همه دیوانسالاران و میرزاهای قاجار اعتبار ذاتی برای سلطنت قائل بود و قصد براندازی آن را نداشت. مجموعه این فرآیندها سبب شد که کودتایی به اهتمام انگلیس و آمریکا صورت گیرد. البته آنها هیچ لشکری پیاده نکردند. افسران بازنشسته ارتش با تانک به سمت خانه دکتر مصدق حرکت کردند و کسی که پشت تانک بود هم «حمید جهانبانی» فرزند سپهبد جهانبانی بود.
کودتا یا قیام
عدهای میکوشند رویداد ۲۸ مرداد را یک قیام مردمی جلوه دهند. در صورتی که در تمام اسناد منتشر شده از سوی انگلیس و آمریکا، این رویداد کودتا نامیده شده است. این درحالی است که اعلام انجام کودتا به نفع این کشورها نبود و حتی برخی اسناد در این رابطه را هنوز منتشر نکردهاند. در تمام دایرهالمعارفهای بریتانیکا، آمریکا و شوروی سابق از این رویداد به نام «کودتای انگلیس و آمریکا» یاد شده است. فراتر از آن در نظام بینالمللی مفهومی به نام universal understanding وجود دارد؛ یعنی یک درک مشترک عمومی از یک رویداد که در این درک هرجا شما از رویداد ۲۸ مرداد سخن میگویید از آن با عنوان «کودتا» یاد میشود. بنابراین تمام اقدامات مربوط به فرآیند ملی شدن نفت میکوشید قانون اساسی مشروطه را احیا کند و اصلاحات و توسعه مترقیانه را در دستور کار قرار دهد تا در جریان آن حاکمیت از شاه به مردم منتقل و نظام پارلمانتاریسم حاکم شود که در قالب آن آزادی مطبوعات، انتخابات و احزاب میسر شود. در نتیجه همانگونه که انقلاب مشروطیت به دلایلی که همسو با منافع و مصالح قدرتهای خارجی نبود، دچار انانیت سیاسی شده بود، نهضت ملی شدن صنعت نفت هم با تمام پیروزیهای سیاسی و حقوقی که در سطح بینالمللی داشت، منتهی به کودتا و فرآیندهای بعدی آن شد.
ارسال نظر