وصف شهر سلطانیه
گروه تاریخ و اقتصاد: شهر سلطانیه در دشتی واقع است و هیچ حصاری ندارد. در میان آن دژی بزرگ است که از سنگ ساختهاند و برجهای محکم دارد. برجها و دیوارهای آن با کاشیهای آبی آرایش شده و زیباست. در هر یک از این برجها یک عراده کوچک توپ قرار دارد. سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آنکه از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهمتر است، باز از آن شهر کمجمعیتتر است. در ماههای ژوئن و ژوئیه و اوت مخصوصا کاروانهای بزرگی از شتران با بارهای کالا به این شهر میرسند. این شهر در این ماهها پرجنجال و شلوغ است و مبالغ هنگفتی به خزانه میریزد.
گروه تاریخ و اقتصاد: شهر سلطانیه در دشتی واقع است و هیچ حصاری ندارد. در میان آن دژی بزرگ است که از سنگ ساختهاند و برجهای محکم دارد. برجها و دیوارهای آن با کاشیهای آبی آرایش شده و زیباست. در هر یک از این برجها یک عراده کوچک توپ قرار دارد. سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آنکه از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهمتر است، باز از آن شهر کمجمعیتتر است. در ماههای ژوئن و ژوئیه و اوت مخصوصا کاروانهای بزرگی از شتران با بارهای کالا به این شهر میرسند. این شهر در این ماهها پرجنجال و شلوغ است و مبالغ هنگفتی به خزانه میریزد. بنابرین هر ساله گروه عظیمی از بازرگانان از هند کوچک میآیند و همه گونه ادویه میآورند. بهترین انواع ادویهای که در بازارهای سوریه برای فروش عرضه میشود، به این شهر میآورند. این ادویه عبارتند از میخک و جوز هندی و پوست جوز و غیره. این ادویه هرگز به بازار اسکندرون نمیرسد، تا بتوان از مخازن آنجا خرید.
هرگونه ابریشم از گیلان که در کنار ساحل جنوبی دریای خزر واقع است و در آن کالاها و محصولات بسیاری ساخته و تهیه میشود، به این شهر حمل میگردد. ابریشم گیلان از سلطانیه به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه صادر میشود. از این گذشته همه گونه ابریشم محصول شماخی (واقع در شیروان) که پارچههای ابریشمی در آن بسیار تهیه میشود به سلطانیه صادر میگردد و بازرگانان ایرانی و همچنین بازرگانان ونیز هم به آنجا میآیند. این کشورهایی که ابریشم در آن تهیه میشود، همه چنان گرم هستند که هر بیگانهای که به آن نقاط برود آفتابزده میشود و گاه باشد که به مرگ انجامد. گویند که آفتابزدگی تا دل بیمار راه میجوید و موجب تهوع و قی و سپس مرگ میشود. بیمار آفتابزده احساس میکند که شانههایش میسوزد و میگویند که هر کس که از آن جان به در برد تا پایان عمر همواره زرد چهره یا خاکستری سیاه است و هرگز رنگ او به حال عادی بازنمیگردد.از استان خراسان پنبه بافته و خام و قماش رنگارنگ بسیار به سلطانیه میآورند. از این پارچهها مردم اینجا استفاده میکنند و از آنها جامه میدوزند.
- سفرنامه کلاویخو (سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۶ میلادی)، ترجمه مسعود رجبنیا، ص 168.
ارسال نظر