بسیاری از افراد در برههای از زمان حس میکنند از زندگی کارمندی خسته شدهاند و دوست دارند کسبوکار خودشان را راه بیندازند. از هر کدام که بپرسید، چند دلیل مشترک دارند: «میخواهم خودم مدیر خودم باشم» یا «دوست دارم ساعت کارم دست خودم باشد» یا «میخواهم پول بیشتری دربیاورم.» همه اینها در کلام، آنقدری جذاب هستند که همین حالا سراغ مدیرتان بروید و استعفا دهید. اما بلافاصله ترس وجودتان را فرا میگیرد و دهها سوال و «نکند» به ذهنتان هجوم میآورد: «نکند کارم نگیرد و از اینجا مانده و از آنجا…
فرض کنید کارمند یک شرکت هستید و ۱۰ سال سابقه کار دارید. هر روز صبح راس ساعت مشخصی از خواب بیدار میشوید، مدت زمان مشخصی کار میکنید و سپس در ساعت مشخصی به خانه برمیگردید. شغلی که الان دارید در دوران دانشجویی برایتان یک آرزو بود اما حالا آنقدرها هم برایتان جذاب نیست. حس میکنید کار برای کارفرما را دوست ندارید. با خودتان میگویید «کاش بیزنس خودم را داشتم.» دوست دارید استعفا دهید و برای همیشه با زندگی شرکتی خداحافظی کنید. اما حتی با تصورش، ترس وجودتان را فرا میگیرد. با خود میگویید…