فرصتها و تهدیدهای انقلاب تکنولوژی در کسب و کار امروز
چه گروههایی به بازی تکنولوژی میبازند؟
محیا کربلایی تحلیلگر اقتصادی و کسبوکار منبع: Economist بخش دوم لازم نیست حتما به شهر گوتنبرگ سوئد سفر کرده باشید تا بدانید که دفتر اصلی شرکت خودروسازی ولوو در این شهر واقع شده است. آنجا هم مانند بسیاری از دیگر شهرها، وقتی از ایستگاه قطار خارج میشوید، ردیف طولانی تاکسیهایی را خواهید دید که منتظر مسافرند. رانندگان تاکسیها که اکثرا مردان مهاجرند، روی خودروهای خود که از قضا بیشتر آنها هم ولوو هستند، لم دادهاند و با یکدیگر گپ میزنند. کمی آنسوتر قایق موتوریها شما را به آن سوی رودخانه میبرند.
محیا کربلایی تحلیلگر اقتصادی و کسبوکار منبع: Economist بخش دوم لازم نیست حتما به شهر گوتنبرگ سوئد سفر کرده باشید تا بدانید که دفتر اصلی شرکت خودروسازی ولوو در این شهر واقع شده است. آنجا هم مانند بسیاری از دیگر شهرها، وقتی از ایستگاه قطار خارج میشوید، ردیف طولانی تاکسیهایی را خواهید دید که منتظر مسافرند. رانندگان تاکسیها که اکثرا مردان مهاجرند، روی خودروهای خود که از قضا بیشتر آنها هم ولوو هستند، لم دادهاند و با یکدیگر گپ میزنند. کمی آنسوتر قایق موتوریها شما را به آن سوی رودخانه میبرند. در طرف دیگر رودخانه خودروی دیگری منتظر است که با دیگر خودروهای ولوو تفاوت دارد: روی سقف آن، دو آنتن نسبتا بزرگ نصب شده است. مهندسی سوار آن میشود و خودرو را تا مسیر مشخصی میراند، آنجا دستهای خود را از روی فرمان برمیدارد و حالا خودرو به تنهایی به مسیرش ادامه میدهد.
شرکت ولوو مانند بسیاری دیگر از خودروسازان بزرگ، در حال سرمایهگذاریهای قابلتوجهی در بخش اتوماتیکسازی است. نتیجه این سرمایهگذاریها پیشرفتهای چشمگیری را در این صنعت به همراه داشته است: کنترل سرعت خودرو، خاموش و روشن شدن اتوماتیک موتور، تبادل اطلاعات بین خودرو و سرورها و کنترل ناوبری نمونههایی از این دست هستند. قابلیت پارک کردن موازی خودرو یا جهتیابی هوشمند که باعث میشود فاصله میان خودروها میزان مشخصی بماند، از دیگر امکاناتی هستند که از سال ۲۰۰۰ به این سو در خودروهای جدید شاهد بودهایم. در سال ۲۰۱۱ شرکت گوگل اعلام کرد که با استفاده از حسگرهای لیزری و سایر نرمافزارهای کامپیوتری و براساس نقشههای با دقتی که از خیابانها تهیه کرده است، در حال ساخت خودرویی کاملا اتوماتیک است. این شرکت اخیرا یک نمونه تبلیغاتی از این خودروها را معرفی کرده است که به غیر از فشار دادن دکمه روشن و خاموش آن، بدون نیاز به انسان قابل هدایت است.
اتوماتیکسازی خودروها از بسیاری جهات میتواند برای ما سودمند باشد. تصادفات رانندگی در بسیاری از کشورها، از جمله ایران، یکی از عوامل اصلی مرگومیر به شمار میروند؛ هدایت خودروها توسط کامپیوترها میتواند این آمارها را به شدت کاهش دهد. با اتوماتیکسازی خودروها، مصرف سوخت و همچنین مدت زمان سفر بهینه میشوند و در طول سفر اگر رانندگان نخواهند به کارهای دیگر خود بپردازند، میتوانند استراحت کنند.
اما ممکن است آواز این سودمندیها به گوش آنها که شغل خود را از دست میدهند چندان دلنشین نباشد. تا چندین سال پیش رانندگی یکی از پیچیدهترین کارهایی به نظر میرسید که شاید انجام آن توسط کامپیوترها تقریبا غیرقابل تصور بود. اما سرعت بالای پیشرفتهای اخیر تکنولوژی خلاف این موضوع را ثابت کرد. از آنجا که رانندگی تاکسی یا قایق موتوریها یا خدمات پیک موتوری از جمله مشاغلی هستند که به مهارتهای پیچیده یا تحصیلات دانشگاهی نیاز ندارند، تا کنون برای بسیاری از افراد جامعه منبع درآمد خوبی محسوب میشدند و با اتوماتیک شدن وسایل نقلیه، نیروی کار این بخش میتواند با خطر جدی بیکاری روبهرو شود.
آخر زمان درشکهچیان
تا پیش از اینکه اتومبیلها آنقدر ارزان شوند که اکثریت بتوانند یکی یا بیشتر بخرند، اسبها و درشکهها اصلیترین وسایل حملونقل عمومی محسوب میشدند. این تنها درشکهچیان نبودند که با حضور اتومبیلها از کار بیکار میشدند، بلکه بسیاری دیگر از مشاغل چون کالسکهسازان، اسطبلداران، نگهبانان و تیمارگران نیز از صحنه کنار رفتند. در عوض خودروها سیستم حملونقل را در مدت کوتاهی بهبود بخشیدند. بهرهوری رانندگان بالا رفت؛ حالا آنها میتوانستند در مسافتهای طولانیتر و در زمان کوتاهتر خدماترسانی کنند و به این ترتیب بر تعداد مسافرین خود بیفزایند. دستاوردهای اقتصادی که اتومبیلها با خود به همراه آوردند بین بخشهای بزرگی از جامعه چون صاحبان سرمایه، کارگران و مصرفکنندگان، قسمت میشد. حال آنکه اقتصاد امروز ما چندان از الگوهای قدیمی پیروی نمیکند؛ آنها که از مهارتهای کمتری برخوردارند بازنده بازی تکنولوژی در مقابل گروه کوچک با استعدادترند.
فشارها بر نیروی کار بیشتر و بیشتر میشود؛ بهعنوان مثال در صنعت خودرو شاهد بهکارگیری روزافزون ماشینها و روباتها هستیم که هر روز از قیمتشان کاسته و بر طول عمرشان افزوده میشود. وقتی وسایل نقلیه موتوری به راننده نیاز نداشته باشند، هم در ارائه خدمات پستی و هم در بخش بستهبندی، کارها با سرعت بیشتری انجام خواهند شد. در عین حال روباتها و کامپیوترها از انسانها با دقتتر و کم اشتباهترند و میتوانند ساعات طولانیتری را کار کنند. بهکارگیری کامپیوترها در دفاتر فروش نیز باعث میشود که عده دیگری در این واحدها نیز از دور خارج شوند و عرصه بر نیروی کار هر روز تنگتر شود.
بازار نیروی کار در سالهای اخیر به شدت در حال تغییر بوده است و به عبارتی میتوان گفت که این بازار در حال تجزیه شدن به دو بخش نیروی کار بسیار بامهارت و کممهارت است. با پیشرفت تکنولوژی این فاصله بیشتر و بیشتر میشود و فرصتهای شغلی برای آنها که از مهارتهای کم یا متوسطی برخوردارند کاهش مییابند. امروزه در شرکتهای خودروسازی مانند ولوو، طراحی تا آزمایش خودرو توسط کامپیوترها انجام میگیرد و مهندسانی که در این شرکت مشغول به کارند جزو نیروهای کار بسیار بامهارت به حساب میآیند، اما مگر هر شرکتی هر چند هم بزرگ، به چند تن از چنین مهندسانی نیاز دارد؟ کارگرانی که مهارت متوسطی داشتند و شاید تا چندی پیش در سالنهای مونتاژ کارخانهها مشغول بهکار بودند، امروزه جای خود را به روباتها و کامپیوترها میدهند و در نتیجه مجبور به رقابت با نیروی کار کممهارتتر از خود هستند.
نیکلاس کالدور، اقتصاددان معروف بریتانیایی، در سال ۱۹۵۷ در مقاله مشهور خود ۶ اصل را معرفی کرد که بعدا به اصول کالدور برای مدل رشد اقتصادی معروف شدند. براساس اصل اول، سهم نیروی کار و سرمایه از درآمدهای ملی در دورههای طولانی زمانی تقریبا برابر است. تحقیقات بعدی نشان دادند که اگرچه سهم سرمایه و نیروی کار از درآمد ملی همیشه در نوسان است، اما میانگین آنها در دورههای تجاری طولانی مدت و برای بسیاری از کشورها با تقریب خوبی ثابت میماند. همین موضوع به این اصل اعتبار بیشتری بخشید تا آنجا که در بسیاری از کتابهای دانشگاهی بهعنوان یک مدل رشد دراز مدت تدریس میشود. اما در سه دهه اخیر آمارها نشان دادهاند که در بسیاری از کشورها، نیروی کار در حال واگذاری سهم خود از درآمد ملی به سرمایه است.
بررسیهای انجام شده از سوی محققان دانشگاه شیکاگو نشان میدهند که سهم نیروی کار جهانی از سال ۱۹۸۰ رو به کاهش است. آنها در مقالهای اطلاعات ۵۹ کشور را مورد مطالعه قرار دادهاند و نشان دادهاند که در ۳۵ سال گذشته، سهم نیروی کار جهانی از درآمد ملی تا ۵درصد کاهش یافته است. این کاهش تقریبا در تمام بخشها و در اکثر کشورهای مورد مطالعه مشاهده میشود و حتی آنها که با سرعت در حال توسعه هستند، مانند چین نیز مستثنی نبودهاند. این محققان در مورد علت اصلی این کاهش اعتقاد دارند که حداقل نیمی از این روند منفی بهدلیل سرمایهگذاریها در بخش فناوری اطلاعات و کامپیوترها است که موجب کاهش چشمگیر قیمت کالاهای سرمایهای شده است.
از سال ۲۰۰۶ به این سو، قیمت خدمات رایانش ابری (Cloud-computing) که توسط وبسایتهای شرکت آمازون ارائه میشود، هر سه سال یک بار کاهش ۵۰ درصدی داشته است. مدیران گوگل میگویند سرعت کاهش قیمت سختافزارهای مورد نیاز برای این خدمات از این نیز بیشتر بوده است و در حال حاضر این کاهش قیمت بیشتر به نفع ارائهدهندگان تمام میشود تا مصرفکنندگان. این افت قیمت اگرچه بهطور مستقیم به معنای جایگزینی سرمایه به جای نیروی کار نیست، اما با سرعت بالایی که تکنولوژی اطلاعات پیشرفت میکند، مقاومت در برابر اتوماتیکسازی کارهای روتین غیرممکن به نظر میرسد.
در آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه ۷۰ میلادی، آهنگ رشد بهرهوری افراد بر اساس بازده سرانه و رشد درآمدها با درنظر گرفتن تورم، تقریبا یکسان و هماهنگ بود. حال آنکه از اوایل دهه ۸۰ میلادی، درآمدها در مقایسه با بهرهوری افراد رشد قابل توجهی نداشتند. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱، رشد بهرهوری سالانه نزدیک به ۵/۲ درصد برآورد شده است، اما افزایش درآمدها تنها حدود یک درصد بوده است.
در سالهای اخیر رشد سریع سرمایه، نیروی کار را تحتالشعاع قرار داده است. در اینجا میتوان شباهتی میان این دوره و سالهای آخر قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم مشاهده کرد. همانطور که توماس پیکِتی، اقتصاددان مدرسه اقتصاد پاریس، در کتابش مطرح میکند، جمع شدن ثروت در میان گروهی خاص، تاثیر مستقیمی بر اقتصاد و جامعه دارد. در کشورهای ثروتمند تا اوایل قرن بیستم میلادی، میزان ثروت در کشور، در حدود هفت برابر درآمد سالانه ملی بود. با بروز جنگهای جهانی، این ثروت بهدلیل بالا رفتن تورم و افزایش مالیاتها، کاهش یافت تا آنجا که پس از جنگ جهانی دوم میزان ثروت در این کشورها به حدود دو برابر درآمد ملی رسید. این توزیع ثروت در جامعه باعث بهوجود آمدن قشر عظیم طبقه متوسط شد که توانستند بخش بزرگی از قدرت سیاسی را از آن خود کنند.
جمع شدن ثروت در بخش کوچکی از جامعه باعث افزایش فشار بر قشر ضعیفتر میشود و در طول زمان میتواند نیروی نابودگری را بهوجود آورد. از سال ۱۹۵۰ به بعد، دوباره میزان ثروت در کشورها رو به افزایش گذاشت. نباید این نکته را از یاد برد که نابرابری موجود در جامعه امروز با آنچه صد سال پیش وجود داشت تفاوت ماهیتی دارد. امروزه ثروت در دستان بخش کوچکی از کارآفرینانی است که با ایدههای خود به تولید محصولات یا خدماتی میپردازند که دقیقا آن چیزی است که مردم طالبش هستند، درحالیکه در دوران گذشته ثروت تنها در دستان گروهی از اعیان و اشراف بود. پیکتی اعتقاد دارد که اقتصاد امروز بار دیگر باید به سمت توزیع ثروت برود، چنانچه این اتفاق برای اولین بار ۷۰ سال پیش موجب بهوجود آمدن توازن در جامعه شد.
آنچه در حال رخ دادن است بالا رفتن درآمد گروه کوچکی است که از پیش درآمدهای بالایی دارند و در عوض افت درآمد آنهایی است که درآمد متوسطی داشتهاند. آنچه که شاید تا حدودی بتواند این پدیده را توجیه کند این است که ماهیت مشاغل در حال تغییر است. گروهی از اقتصاددانان از دانشگاه صنعتی ماساچوست (MIT) شیوه نوینی را برای دستهبندی مشاغل ابداع کردهاند. در این روش مشاغل بر اساس وظایفی که شامل میشوند، دستهبندی میشوند: این وظایف میتوانند فکری و یا دستی، پیچیده یا عادی باشند. در نهایت این نوع وظیفه است که میزان مهارت کارمند مورد نیاز را مشخص میکند. نتیجهای که این محققان گرفتهاند این است که پیشرفتهای اخیر تکنولوژی این امکان را به صنایع مختلف دادهاند تا اکثر کارهای روتین خود را به جای کارمندان، به کامپیوترها بسپارند، چه این کارها روزمره دستی و چه ذهنی باشند.
کارهای کارخانهای که شامل سر هم کردن قطعات مختلف هستند، مثلا جوشکاری ورقههای فلزی، توسط روباتها به مراتب سریعتر و با دقتتر انجام میشوند. در عین حال کارهایی چون کتابداری نیز که شامل جستوجو در فهرست کتابهاست، میتوانند توسط یک کامپیوتر انجام شوند. اینگونه مشاغل که تاکنون برای انجامشان به کارگران یا کارمندانی با مهارتها و درآمدهای متوسط نیاز بوده است، به سرعت توسط تکنولوژی از صحنه اقتصادی حذف میشوند.
شکافی که عمیقتر میشود
از دهه ۸۰ میلادی کسانی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشدند با بازار کار مناسبی روبهرو بودهاند، پس از آنها گروهی که کالج را به پایان برده بودند شانس یافتن شغل را داشتند و دست آخر نوبت به آنها که شاید تنها دبیرستان را تمام کرده بودند میرسید. اما از اوایل دهه ۹۰ این روند تغییر کرد: برای آنها که مهارتهای بالایی داشتند بازار کار رشد سریعی داشت، برای آنها که بسیار کم مهارت بودند نیز بازار کار با سرعت کمتری رشد میکرد، اما برای آنها که در این بین قرار داشتند و مهارتهای متوسطی داشتند، فرصتهای شغلی کم و کمتر میشدند. از اوایل قرن بیست و یکم این وضعیت حتی عجیبتر نیز شد؛ استخدامها در بخشهایی که نیاز به نیروی کممهارت بود افزایش داشته است، درحالیکه در بخشهایی که به نیروهای با مهارت متوسط یا بالا نیاز بود، استخدامها کاهش یافته است. کارهایی که دستی اما پرزحمت هستند، مانند تمیز کردن دفاتر یا راندن تراکتورها پرطرفدارتر شدهاند. از سال ۲۰۰۰ در آمریکا و اروپا مشاغلی که به مهارت بسیار کمی نیاز دارند، بهرهوری اندکی دارند و کمدرآمد هستند، بیشتر و بیشتر شدهاند.
از سوی دیگر مشاغل با مهارت بالا در بخشهایی که به شدت پیچیده، فکری و استراتژیک هستند متمرکز شدهاند: مدیریت یک کسبوکار، طراحی محصولی جدید یا ارائه مشاوره به بیماران از جمله این مشاغل هستند. از آنجا که اینگونه مشاغل درآمدهای بسیار بالایی نسبت به سایر کارهای معمول دارند، عرضه و تقاضا در بازار نیروی کار به شدت نامتوازن شده است. بسیاری از اینگونه مشاغل ذهنی برای قشر بزرگی از افراد تحصیلکرده نیز دشوار و پیچیده هستند و صرفا با در دست داشتن مدرک دانشگاهی نمیتوان از عهده آنها برآمد. همین امر موجب ثابت ماندن دستمزد بسیاری از تحصیلکردگان دانشگاهی در دهههای اخیر است. در مقابل، آنها که در طول دوران تحصیل، خود را به مهارتهای بیشتری مجهز کردهاند از رشد درآمد قابلتوجهی برخوردار شدهاند.
حال دیگر تصور اینکه کارگران معمولی تا چه حد آسیبپذیر شدهاند، چندان سخت نخواهد بود. تکنولوژی موجب بهوجود آمدن حجم بزرگی از نیروی کار کممهارت شده است که هر روزه بر تعداد آن افزوده میشود، چراکه با پیشرفتهای سریع آن، مشاغل بیشتری اتوماتیک میشوند. آنها که مشاغل قبلی خود را از دست میدهند مجبور به رقابت با دیگر کارگران و ماشینها هستند. اینکه سهم این افراد از سفره اقتصادی کم و کمتر میشود دیگر جای تعجبی نخواهد داشت، چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه.
ارسال نظر