ضرورت آموزش اقتصاد در همه رشته‌ها

هر چند امروزه برای علم اقتصاد تعاریف زیادی وجود دارد، اما شاید ساده‌ترین تعریف اقتصاد را بتوان «علم تخصیص منابع به صورت بهینه» دانست که در همه عصرها و در همه جوامع صرف نظر از مبانی ارزشی و فکری چه سرمایه‌داری، چه سوسیالیستی و چه اسلامی صادق است. 

آموختن علم اقتصاد برای درک مسائل مادی افراد و تصمیم‌گیری در سطح خرد و کلان (فرد، خانوار، بنگاه یا یک کشور) به افزایش سطح رفاه جامعه و جلوگیری از هدر رفتن منابع کمک می‌کند.

سال‌ها است که علم اقتصاد به عنوان یکی از مهم‌ترین رشته‌های آموزشی در کلیه دانشگاه‌های جهان تدریس می‌شود و روز به روز بر اهمیت و حوزه فعالیت آن در سایر رشته‌ها نیز افزوده می‌شود. در کشورهای غربی انتشار کتاب «ثروت ملل» درسال ۱۸۷۶ را به عنوان سر آغاز علم اقتصاد به صورت مدون و آدام اسمیت را به عنوان پدر علم اقتصاد می‌شناسند. هر چند در کشورهای اسلامی از «ابن خلدون» به عنوان پدر علم اقتصاد چندین قرن قبل از آدام اسمیت (یعنی قرن هشتم هجری) به عنوان آغازکننده علم اقتصاد به صورت مدون یاد می‌کنند.به هر حال آنچه که امروزه دانشمندان در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه همگی بر آن متفق‌القول می‌باشند، آن است که رشته اقتصاد از نظر اهمیت دست کمی از سایر رشته‌ها از جمله پزشکی و مهندسی ندارد و حتی با توجه به حوزه وسیع آن که همه افراد را از سنین کودکی تا کهولت در بر می‌گیرد و بخش عمده فعالیت‌های افراد در هر روز به مسائل اقتصادی بر‌می‌گردد، آموزش آن برای همه دوره‌های مختلف تحصیلی از دبیرستان تا دانشگاه اکیدا توصیه می‌شود.

علم اقتصاد به عنوان یکی از جامع‌ترین علوم است، زیرا توانسته است از سایر علوم از جمله علوم سیاسی، ریاضیات، آمار، روانشناسی، جامعه شناسی، فیزیک، محیط زیست و ... برای تکامل و پیشرفت خود بهره‌برداری کند و دید وسیعی نسبت به رفتار بشر به عنوان یک فرد اقتصادی و اجتماعی داشته باشد. اهدای جایزه نوبل اقتصاد از سال ۱۹۶۹ به عنوان یک علم با اهمیت پس از رشته‌های علوم دیگر مثل فیزیک، شیمی و پزشکی نشانه‌ای از درک اهمیت اقتصاد به عنوان یک علم با همه ابعاد آن است.

متاسفانه در جریان تجدید نظر در برنامه‌های درسی دانشگاه‌ها پس از انقلاب فرهنگی، برنامه‌ریزان دروس دانشگاهی با تاکید بر تخصصی کردن دروس، اقدام به جایگزینی دروس اقتصاد که در برنامه درسی کلیه رشته‌ها وجود داشت با دروس تخصصی خود نمودند. 

در عمل رشته‌های مهندسی و پزشکی ۲درس پایه‌ای اصول علم اقتصاد را حذف و دروس اقتصاد فقط در برخی رشته‌های علوم انسانی مثل حقوق، علوم سیاسی، حسابداری، مدیریت، علوم اجتماعی و علوم تربیتی و چند رشته دیگر به صورت کمرنگ تدریس می‌شود. اکثر مدرسان این رشته‌ها نیز به جای استادان اقتصاد با تجربه و متبحر از استادان غیر اقتصادی هستند که در دوران تحصیل خود چند درس اقتصاد نیز خوانده‌اند. کتاب‌های درسی خاص برای این دانشجویان وجود ندارد و کتاب‌های اقتصاد موجود در رشته اقتصاد به صورت ناقص تدریس می‌شود. از آن جا که بسیاری از فارغ‌التحصیلان رشته‌های غیر اقتصادی ناگزیر هستند به خاطر مشاغل مدیریتی یا هر گونه مشارکت در امور معاش و فعالیت اجتماعی خود تصمیمات اقتصادی اتخاذ کنند، نا آشنایی آنها با علم اقتصاد و مفاهیم خاص آن، آنها را با مشکلات عدیده‌ای در امور روزمره و حائز اهمیت روبه‌رو کرده است. برخی از آنها ناگزیر شده‌اند که به مطالعه کتاب‌های علم اقتصاد روی آورند و برخی دیگر نیز ناگزیر به مشورت با افراد مطلع در زمینه مسائل اقتصادی شده‌اند.ابعاد مسائل اقتصادی روز‌به‌روز پیچیده‌تر و وسیع‌تر می‌شود و امروزه ارتباط همه مردم به خصوص افراد تحصیلکرده با مسائل اقتصادی بیشتر شده است. ضروری است نسبت به‌کارکرد مکانیزم‌های اقتصادی شناخت حاصل شود و نسبت به چگونگی تاثیر این ساز و کار‌ها بر زندگی و معیشت خود درک علمی کسب شود. خرید و فروش سهام، فعالیت‌های بانکی، بیمه و مالیات، معاملات تجاری و پولی و ارز، قراردادهای اقتصادی، ارزیابی طرح‌ها، فعالیت‌ها و دارایی‌ها و حیطه‌های دیگر مربوط به گروه خاصی نمی‌شود و همه افراد جامعه را در بر گرفته است.

سیاستمداران، مسوولان واحدهای اقتصادی و صنعتی بزرگ و کوچک کشور با توجه به مسائل اقتصادی که در نحوه مدیریت این واحدها و تصمیم‌گیری وجود دارد، نقش مهم‌تری را برای مسائل اقتصادی نسبت به مسائل فنی و تخصصی خاص قائل هستند و از ضعف خود در مسائل اقتصادی شدیدا نگرانند زیرا این مسائل می‌تواند تصمیمات مدیریتی آنها را به شدت خدشه‌دار کند. 

گسترش رشته‌های اقتصاد کماکان ادامه دارد و رشته‌های جدیدی چون اقتصاد محیط زیست، حقوق اقتصادی، اقتصاد کار، اقتصاد صنعتی، اقتصاد حمل‌و نقل، اقتصاد پزشکی، اقتصاد آموزش و پرورش، اقتصاد انرژی و ده‌ها رشته مرتبط با اقتصاد در دانشگاه‌های مختلف دنیا به وجود آمده‌اند تا نیاز سایر رشته‌ها به علم اقتصاد را بپوشانند.

به‌رغم وجود ده‌ها دانشکده اقتصاد در سراسر کشور و تدریس این علم در دوره‌های کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا و هزاران فارغ‌التحصیل این رشته، هنوز مسوولان به اهمیت این رشته و نقش آن از نظر توسعه کشور واقف نیستند.

 نبود فارغ‌التحصیلان بیکار در رشته اقتصاد و وجود هزاران فارغ‌التحصیل بیکار سایر رشته‌ها از جمله مهندسی و پزشکی نشان می‌دهد که جامعه تا چه اندازه نیاز به این رشته دارد. در برخی موارد فارغ‌التحصیلان سایر رشته‌ها از روی اجبار با داشتن امتیازات بیشتر سمت‌های اقتصادی را عهده‌دار شده‌اند که خود باعث پایین آمدن کارآیی در فعالیت‌هایشان می‌‌شود.

با توجه به تقاضای وسیع دانشجویان رشته‌های غیراقتصادی و برخی از مسوولان در ملحوظ داشتن حداقل دو درس اصول علم اقتصاد برای آنها، تا به حال چندین بار درخواست آنها برای تصمیم‌گیری به مقامات وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ارسال شده است که متاسفانه به علت اصرار برخی از استادان رشته‌ها مبنی بر عدم نیاز دانشجویان رشته‌های مهندسی، فنی و پزشکی و برخی رشته‌های علوم انسانی به دروس اقتصادی با توجه به این که این امر مستلزم کاهش دروس تخصصی یا افزودن سقف واحدها است، این درخواست‌ها به بایگانی فرستاده شده است.

تصور شود که امروزه با توجه به ابعاد جهانی شدن اقتصاد، تحو‌لات اقتصادی و سیاسی کشورها، گسترش فناوری‌های جدید و باز شدن حوزه‌های جدید علوم، کشوری بدون دانستن علم اقتصاد و آموزش گسترده آن در دانشگاه‌ها به دانشجویان رشته‌های مختلف، بتواند با تصمیم‌گیری‌های صحیح اقتصادی، کارآیی و رشد اقتصادی را همپایه سایر کشورها ارتقا‌ دهد. 

نباید فراموش کرد که جنگ امروزی بین کشورها دیگر مبارزه نظامی با تانک و توپ نیست و جنگ اقتصاد‌ها است و صحنه جنگ به وسعت تمام قاره‌ها و کشورها اعم از توسعه یافته یا توسعه نیافته است و آنچه امروزه باعث شده کشور چین در دنیا به عنوان یک کشور قدرتمند ظاهر شود، میلیون‌ها سرباز آن یا هزاران هواپیمای جنگنده‌اش نمی‌باشد، بلکه استفاده از قدرت تولید اقتصادی آن پس از اصلاحات اقتصادی است که آن‌را امروزه در رده چهارم جهان پس از آمریکا، ژاپن و آلمان قرار داده و پیش‌بینی می‌شود به زودی در رده اول از نظر قدرت اقتصادی ـ سیاسی قرار گیرد.بسیاری از تصمیمات سیاسی کشورها تحت تاثیر مسائل اقتصادی قرار می‌گیرد و قدرت‌های سیاسی کشورها در خدمت فعالان اقتصادی برای توسعه بازارهای محصولات خود قرار می‌گیرند و از اهرم اقتصاد برای تهدید و تطمیع کشورها در جهت تصمیم‌گیری سیاسی استفاده می‌شود. از این‌رو هر سیاستمداری امروز باید اقتصاددان یا اقتصاد خوانده هم باشد، زیرا هر تصمیم سیاسی یک پیامد اقتصادی دارد که عدم تو‌جه به آن ممکن است عواقب شدیدی در بر داشته باشد.آموزش علم اقتصاد دیگر نمی‌تواند محدود به تعدادی خاص از دانشجویان رشته‌های اقتصاد و وابسته به آن باشد، بلکه علم اقتصاد جزء لایتجزای همه علوم است و دانستن آن برای همه مردم به ویژه دانشجویان دانشگاه‌ها برای به کارگیری تخصص علم اقتصاد در حرفه خود ضروری است.

منبع: سایت رستاک