علی شمخانی هیچ وقت در قالب یک فرد تکنوکرات جای نگرفت بلکه خود بازی‌‌‌ساز و تخریب‌‌‌کننده بازی بود. به نظر شما از منظر داخلی شمخانی چه وجهه‌‌‌ای داشت و دنبال چه بود؟

شمخانی دوران فعالیت‌‌‌های نظامی، دفاعی و امنیتی بسیار متنوعی را تجربه کرده است؛ حتی در برخی از دوران‌‌‌های تاریخی، وی تمایل داشت تا وارد عرصه سیاست شود اما به‌رغم اینکه در سال ۱۳۸۰ برخی افراد حضور شمخانی را به عنوان نماد نقش‌‌‌یابی نظامیان در قدرت تلقی کردند، اما واقعیت این است که شمخانی از سیاست شفاف، رقابت آزادانه و به دور از فضای قدرت اجبار وارد عرصه رقابت شد؛ رقابت نیز ماهیت آزادانه داشت. یک قالب گفتمانی در آن دوران تاریخی وجود داشت که با گفتمان نظامی، نظامی‌‌‌گری و نظامیان، در جامعه ایرانی سازگاری نداشت. شمخانی دوران‌‌‌های مختلفی را تجربه کرد، انگاره‌‌‌های سیاسی خود را به آزمون گذاشت، با برخی از مقامات سیاسی کشور درگیر شد اما نکته بسیار اساسی آنکه اولا وی هیچ‌گاه روابط خود را با نهادهای نظامی کشور و فرماندهان دوران دفاع مقدس قطع نکرد و نکته دیگر اینکه رویکرد شمخانی تحول‌‌‌گرا بود.

وی این انگاره را داشت که به همان گونه که در دوران جنگ تحمیلی، ساخت نظامی بدون توجه و حمایت گروه‌‌‌های اجتماعی نمی‌توانست جنگ را پیش ببرد، در دوران کنش سیاسی نیز زمامداران و کارگزاران در شرایطی می‌توانند موفق شوند که واقعیت‌‌‌های ساخت اجتماعی را درک کنند. همچنین علی شمخانی به برخی از واقعیت‌‌‌های ساخت اجتماعی نیز توجه داشت؛ یعنی رسانه را می‌‌‌شناخت، با نخبگان سیاسی آشنایی داشت، درباره تحول نسلی درک تئوریک داشت و از همه مهم‌تر آنکه چون خود متعلق به منطقه خوزستان بود در نتیجه بر ضرورت‌‌‌های هویتی، قومی و زبانی و چگونگی پیوند این مجموعه‌‌‌های هویتی در ساختار قدرت ملی ایران وقوف داشت و سعی بر آن داشت که حقوق اجتماعی گروه‌‌‌های شهروندی بخشی از ضرورت راهبردی کشور تلقی شود.

چرا شمخانی هیچ گاه نتوانست یک جریان سیاسی ایجاد و آن جریان را نمایندگی کند؟

نظامیان در ایران هیچ‌گاه قادر به ایجاد یک جریان سیاسی نخواهند بود؛ به همین دلیل هیچ وقت در ایران کودتا با مدل نظامی در فضای سیاست بعد از انقلاب به پیروزی نرسیده است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز در یک فضای اجتماعی و راهبردی خاص شکل گرفت. نکته دیگر اینکه پیشینه شمخانی در حوزه احزاب سیاسی نبود؛ بلکه وی در ساخت قدرت بود و به همین دلیل جایگاه ساختاری مناسبی داشت. همچنین کنش سازمانی شمخانی در عرصه‌‌‌های دفاعی، نظامی و عملیاتی بود. شمخانی اگر چه هیچ‌گاه نتوانست و نخواهد توانست یک جریان سیاسی مستقل، پویا و اثرگذار را شکل دهد اما در حوزه کار خود موفق بود و سعی کرد که شرافت دفاع مقدس و شرافت‌‌‌ نظامیان را برای کشوری که جنگ بر پایه گروه‌‌‌های اجتماعی را تجربه کرده، پاس بدارد. یعنی وی همواره به انگاره‌‌‌های ذهنی شهروندان به عنوان یک نیروی موثر در تصمیم‌گیری راهبردی توجه و وقوف داشت.

دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی نه به جریانات لیبرال گرایش داشت و نه به اصول‌‌‌گراها نزدیک بود. دکترین وی در عرصه سیاست خارجی را اگر بینابین این دو طیف در نظر بگیریم، چگونه می‌توان تشریح کرد؟

شمخانی یک نیروی سوم در حوزه سیاست خارجی بود؛ انگاره فکری وی با رویکرد ریمون آرون مشابهت داشت؛ ریمون آرون اندیشه دیپلماتیک استراتژیک را ارائه داد. بر اساس چنین انگاره‌‌‌ای بود که شمخانی نیز اندیشه دیپلماسی دفاعی را در سال‌های دهه ۱۳۷۰ مطرح کرد و این اندیشه به نوعی توانست اثربخشی لازم را برای تنش‌‌‌زدایی در محیط منطقه‌‌‌ای و اعتمادسازی فراهم کند. نقشی که شمخانی در حوزه سیاست خارجی آفرید یک سیاست خارجی مبتنی بر قدرت، ساختار، تحرک، انعطاف‌پذیری و کنش در فضای نقطه عطف استراتژیک بوده است.

آقای شمخانی در طیف‌‌‌بندی چپ و راست سپاه به کدام طیف تعلق داشت؟

سپاه یک مجموعه نسبتا یکدست محسوب می‌شود؛ اما در یک دوران تاریخی مرتبط با دوران جنگ و مقطع زمانی مربوط به پادگان عشرت‌‌‌آباد، برخی منتقدان نسبت به الگوی فرماندهی محسن رضایی مسائلی را مطرح کردند. از جمله آن افراد می‌توان به داود کریمی اشاره کرد. در آن مقطع زمانی طبیعی بود که آقای شمخانی از محسن رضایی حمایت کند. حمایت ایشان از محسن رضایی بر اساس یک نوع پیشینه سیاسی بود چون هر دوی آنها در زمره گروه‌‌‌های سیاسی قبل از انقلاب بودند که بعد از انقلاب اسلامی، مجاهدین انقلاب اسلامی را سازماندهی کردند. نکته دیگر اینکه آقایان شمخانی و رضایی تجارب مشترک زیادی داشتند و دوران غم و شادی زیادی را در زمان دفاع مقدس تجربه کردند و به همین دلیل بود که رویکرد علی شمخانی به محسن رضایی نزدیک بود.

مهم‌ترین دستاوردهای دوران ۱۰ ساله دبیری آقای شمخانی بر شورای عالی امنیت ملی در حوزه داخلی و خارجی چه مواردی بود؟

مهم‌ترین دستاورد آقای شمخانی در حوزه سیاست داخلی این بود که بحران اجتماعی سال ۱۴۰۱ را بر اساس یک تعریف از بحران‌های اجتماعی تبیین کرد و این موضوع به عنوان پرونده شورای عالی امنیت ملی قرار نگرفت بلکه در فضای شورای امنیت کشور مطرح شد. حرف آقای شمخانی این بود که موضوع تحولات اجتماعی عرصه ثبات اجتماعی و یک امر مربوط به حکمرانی محسوب می‌شود. بحث مربوط به حوزه سیاست بین‌الملل را باید در قالب سیاستگذاری و هماهنگ‌‌‌سازی بازیگرانی دانست که بر اساس آن ایران توانست اقدام انتقامی را در عین الاسد علیه کنش تهاجمی آمریکا در ارتباط با ترور سردار سلیمانی به انجام برساند.

یعنی انگاره‌‌‌ای که شمخانی در آن دوران تاریخی داشت این بود که کنش انتقامی لازم‌‌‌الاجراست زیرا ایران یک قدرت منطقه‌‌‌ای است و باید از قابلیت لازم برای کنش انتقامی برخوردار باشد. همچنین از دیدگاه وی، کنش انتقامی باید ماهیت سخت‌‌‌افزاری داشته باشد.  نکته سوم اینکه کنش انتقامی ایران متوازن با قدرت ملی و مزیت نسبی جمهوری اسلامی در سطح منطقه‌‌‌ای تعریف شده بود. یعنی موضوع اقدام انتقامی در عین‌‌‌الاسد به گونه‌‌‌ای سازماندهی و به مرحله اجرا گذاشته شد که از تصاعد بحران جلوگیری کرد و ایران توانست در یک فضای اقدام متقابل نسبی و متناسب با سطح قدرت ملی خود از قالب‌‌‌های آرمانی و ساختاری امنیت ملی‌‌‌اش حمایت و دفاع کند.

اگر در یک نگاه بخواهید آقای شمخانی را توصیف کند چه می‌‌‌گویید؟

شمخانی در دوره مدیریت نظامی و راهبردی‌‌‌اش، دوران‌‌‌های مختلفی را تجربه کرد. در یک دورانی در سپاه پاسداران در عرصه عملیاتی قرار داشت و همچنین به عنوان فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌‌‌کرد و در دوران تاریخی مسوولیت ستادی داشت و۸ سال به عنوان وزیر دفاع و یکی دو سال هم به عنوان وزیر سپاه پاسداران ایفای نقش کرد.

در مرحله بعدی وی وارد عرصه مطالعاتی شد، مسوولیت وی در حوزه مطالعات راهبردی، اندیشه‌‌‌های دفاعی و تجارب وی را به نوعی صیقل داد و در نتیجه زمانی که شمخانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی انتخاب شد از سوی گروه‌‌‌های اجتماعی، صاحب‌نظران مسائل راهبردی و مجموعه‌‌‌های دفاعی و امنیتی کشور مورد پذیرش قرار گرفت. چرا که در این حوزه دارای سبک رفتاری و همچنین دارای یک نوع پیشینه مسوولیتی و تجارب اجرایی بود.

پرسش آخر اینکه چرا آقای شمخانی در این مقطع زمانی کناره‌‌‌گیری کرد؟

طبیعی است که رویکرد دولت جدید با رویکرد دولت قبل تفاوت‌‌‌های بسیار زیادی دارد. اگر چه الگوی رفتاری و سیاست آقای شمخانی فرادولتی بود و حتی در آن مقطع زمانی که وی وزیر دفاع بود، سطح ارتباطش بیش از آنکه با دولت تعریف شود با ساختار و نهادهای راهبردی تعریف می‌‌‌شد. به نظر من فضای فعلی جامعه، نهادهای سیاسی و حتی مجموعه‌‌‌های دفاعی عصر موجود و رویکرد مبتنی بر عملگرایی راهبردی شمخانی را که بر سیاست قدرت، مصلحت، مصالحه‌‌‌گرایی، تنش‌‌‌زدایی و همچنین مقاومت در برابر تهدیدهای متمرکز بود برنمی‌‌‌تابید. به همین دلیل کناره‌‌‌گیری شاید بهترین وضعیتی باشد که برای آقای شمخانی بعد از ۱۰ سال مسوولیت امور راهبردی فراهم شده است. درواقع با کناره‌‌‌گیری ایشان، در شرایط موجود فضای دفاعی، سیاسی، امنیتی و انتظامی کشور در وضعیت یکدست‌‌‌تری قرار گرفته و از نشانگان ادراکی و رفتاری نسبتا مشابه‌‌‌تری برخوردار شدند.