ماجرای آتش زدن دفتر مجمع تشخیص در دوره آیت الله هاشمی
بخشهایی از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
چند سانحه عجیب و غریب هم داشتیم که مربوط به سالهای 92 و 93 بود که ایشان [آیتالله هاشمی] به صورت جدی به انتخابات ورود کردند و کاندیدا شدند که ورود مشکوک به دفتر مجمع بود.
*از چه نظر مشکوک بود؟ از نظر چهرهها؟
فردی نیمهشب وارد مجمع شده بود که خبر آن همان موقع هم منتشر شد. این فرد به اتاق منشیها رفته بود و آنجا آتشسوزی ایجاد کرده بود که یکی از منشیها هم در آن حادثه زخمی شد. بعد همه نگران بودند که چگونه این فرد میتواند با این همه سیستم امنیتی وارد شود. یکی از دوربینهای مجمع هم تصویر این فرد را گرفته بود.
*پیگیری شد؟
آن زمان دست ما هم بازتر بود، اما کسی این ماجرا را رسیدگی نمیکرد. بعداً که من رجوع کردم به خاطرات ابوی که ایشان در این مورد چه نوشتهاند تا دقیق صحبت کنم، ایشان نوشتهاند: «بعد از جلسه آقای امیری قائممقام وزارت کشور آمدند... از ایشان خواستم که از آگاهی بخواهند که چرا تاکنون فردی که اقدام به آتش زدن دفتر منشیهای مجمع نموده علیرغم دستور صریح ستاد کل معرفی نمیکنند.» چند وقت گذشته و خود ایشان پیگیری کردند. باز جلوتر میآییم و در خاطراتشان نوشتهاند: «آقای شجاعی ]فرمانده حفاظت آیتالله هاشمی[ گزارش داد آن جوانکی که اتاق مجمع را آتش زده بود توسط سپاه به مجمع آوردهاند و اعتراف کرده ولی مطالبی گفته که احتمالاً مجبورش کردهاند بگوید... من نوشتم که این گزارش مخدوش است. احتمالاً برای رفع تکلیف چنین صحنهسازی شده. قرار شد فردا چند نفر از مسئولان سپاه بیایند برای جواب سوالهای من.»
*و این موارد شما را نگران میکرد؟
بله! این اتفاقات مربوط به 2 سال قبل از سال 95 و مرگ آیتالله است.
از زمان حادثه ورود مشکوک به دفتر مجمع دنبال این بودند که محافظین آیتالله هاشمی را عوض کنند، دلیلشان هم این بود که آنها به سن بازنشستگی رسیدهاند و باید جابهجا شوند
*خانم فاطمه هاشمی در مورد آن روز [روز درگذشت آیتالله هاشمی] گفته خلاف معمول آیتالله از ایشان خواسته بودند که پیش ایشان بروند اما ایشان گفته بودند که وقت دندانپزشکی دارند و نرفتند و استدلال ایشان این بود که بابا خودشان نگران بودند.
این بحث روز فوت است. من هنوز در سال 93 هستم. ایشان دوباره نوشتهاند: «آقای سردار گرجیزاده و... از حفاظت آمدند و گزارش کامل بازداشت فردی که 2 بار دفتر منشیهای مجمع را به آتش کشیده دادند که اعتراف کرده ولی در اعترافاتش گفته منظورش قتل رهبری بوده. از عالم غیب مطلع شده که خود او شاه میشود و لذا تصمیم گرفته رهبری را بکشد که به جای او بنشیند که موفق نشده.» یعنی وقتی به دفتر مجمع میآید فکر میکرده آمده بالا سر رهبری... بعد حاجآقا نوشتهاند: «در مورد صداقت استظهاراتش چند شبهه کردم. قرار شد خود او را بیاورند که از او سوال شود و با قاضی او صحبت نمایم. تذکراتی هم در مورد سختگیریشان درباره مسئولیتهای قدیمی نیروهای تیم خودم دادم.» یعنی همان موقع بود که اینها دنبال این بودند که محافظین آیتالله هاشمی را عوض کنند و دلیلشان هم این بود که اینها به سن بازنشستگی رسیدهاند و باید جابهجا شوند.
*جابهجا شدند؟
آیتالله هاشمی هم میگفتند مدتی دیگر بمانند. بعضی از آنها جابهجا شدند و بعضی دیگر ماندند، اما یک بخش جدیدی را در تیم حفاظت تزریق کردند.
آیتالله هاشمی از تغییرات تیم حفاظت رضایت نداشتند، حتی درباره این موضوع با رهبری هم صحبت کردند/ رهبری دستور داده بودند محافظان آیتالله هاشمی تغییر نکنند
*ایشان از این تغییرات رضایت نداشتند؟
نه! حتی ایشان درباره این موضوع با رهبری هم صحبت کردند و حتی رهبری هم دستور داده بودند که این کار اتفاق نیفتد. اما بخشی از آن انجام شد. ایشان نوشتهاند: «اصرار دارند که به جوانان مسئولیت بدهند.» یعنی میگویند بازنشستگان بروند و جوانان جای آنها بیایند. همان جوری که جلو میرویم ایشان دوباره نوشتهاند: «آقای امیری قائممقام وزارت کشور آمد با توضیح درباره فردی که سپاه به عنوان آتش زدن اتاقهای مجمع دستگیر کرده. گفتم از آگاهی توضیح بخواهند چرا آنها اقدام نکردند؟» معلوم است که ایشان در این مورد دغدغه زیادی داشتهاند؛ مثلاً در روز 10 خرداد 93 نوشتهاند: «آقای امیری آمد و گفت که آگاهی مدعی است دستوری در عدم پیگیری نداشته و خودش تلاش کرده، ولی نتوانسته مسئول آتش زدن اتاق منشیها را پیدا کند.»
*تا سال ۹۵ مورد دیگری هم اتفاق افتاد که نگرانکننده باشد؟
در این مدت فقط تغییر محافظین ایشان بود که بعضاً اتفاق افتاد و محافظین جدیدی را تزریق کردند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.