انحراف مسیر مدیریتی و راه‌های اجتناب از آن

نویسندگان: Richard Jolly
Randall S Peterson

مترجم: مریم رضایی

این شرایط را تصور کنید: یک مدیر موفق هستید، درآمد خوبی دارید، محبوبید و به چیزهایی که به دست آورده‌اید واقعا افتخار می‌کنید. بعد ناگهان همه چیز به‌هم می‌ریزد؛ ارتقایی که انتظارش را داشتید نمی‌گیرید و منابعی که لازم داشتید به شما اختصاص نمی‌یابد. لزوما شما را اخراج نکرده‌اند، اما دیگر انگیزه ندارید و همه استعدادهای درخشانی که داشتید، از حرکت می‌ایستند. این یک انحراف از مسیر مدیریتی است. انحراف مسیر مدیریتی جنبه‌ای از پست‌های مدیریتی بالا است که بیشتر افراد توجهی به آن ندارند؛ یا به این خاطر که چیز زیادی در موردش نمی‌دانند یا به این خاطر که ترجیح می‌دهند در مورد آن بحث نکنند. برای کسانی که انحراف مدیریتی را شخصا تجربه می‌کنند، یعنی در کار مدیریتی خود دچار شکست می‌شوند، این تجربه هم ناامیدکننده است و هم چشمشان را به روی خیلی از مسائل باز می‌کند. انحراف مدیریتی هم می‌تواند ناشی از اشتباه شخصی باشد و هم ناشی از مشکلات خارجی (مثلا مشکلات اقتصادی).

بسیاری از مدیران ناکارآمدی خود را در حوزه‌های مشخصی نشان می‌دهند؛ از جمله مشکلاتی که با روابط شخصی میان کارکنان دارند، دشواری در هدایت یک تیم، دشواری ایجاد تغییر یا سازگاری با شرایط، شکست در برآورده کردن اهداف کسب‌وکار یا یک جهت‌گیری کاربردی بسیار محدود. اگر مدیری در این حوزه‌ها ناکارآمد باشد، آیا به این معنی است که از مسیر مدیریتی خود منحرف شده و به سوی شکست می‌رود؟ در برخی موارد این گونه است. تحقیقات نشان می‌دهد برخی ویژگی‌های شخصیتی مختص این گونه مدیران وجود دارد. از آنجایی که شخصیت افراد تا بزرگسالی آنها شکل گرفته و تکمیل شده، احتمال تغییر آن در بهترین حالت خیلی کم است و بنابراین برخی مدیران بیشتر به خاطر ویژگی‌های شخصیتی که دارند شکست می‌خورند. این موضوع شرایط را سخت‌تر می‌کند. ویژگی‌هایی مثل خودشیفتگی از جمله آنها است. در واقع، این نوع ویژگی‌های شخصیتی ممکن است به افراد در رسیدن به پست‌های ارشد مدیریتی کمک کند، اما همزمان می‌تواند به سقوط راحت آنها نیز منجر شود.

برخلاف شخصیت، رفتار افراد با توجه به شرایط قابل تغییر است. به عنوان مثال، نشانه‌های انحراف مدیریتی را خیلی زود می‌توان کشف کرد. همچنین رفتارهایی که مدیران باید تغییر دهند باید واضح و روشن باشد. به علاوه، مدیر مورد نظر باید انگیزه و تمرکز کافی برای ایجاد تغییر را داشته باشد و از سوی سازمان خود حمایت شود. چطور می‌توان از این انحراف جلوگیری کرد؟ ابتدا، باید بدانید این اتفاقات یک شبه رخ نداده‌اند. خوب بررسی کنید و یکی از عوامل هشداردهنده زیر را شناسایی کنید:

1) اخیرا متوجه اتفاقات عجیبی در اطرافتان در سازمان شده‌اید؛ اینکه هیچ‌کس نظرتان را در مورد استخدام‌های جدید، اقدامات جدید یا استراتژی جدید جویا نمی‌شود.

2) نسبت به گذشته، کمتر بازخورد دریافت می‌کنید. همه به طرزی غیرعادی در سکوت هستند و نه افراد بالادستی شما و نه زیردستانتان چیزی در مورد امور به شما نمی‌گویند.

3) بدون هیچ دلیل مشخصی، نفوذتان در سازمان نسبت به گذشته کمتر شده و انرژی‌تان به تدریج تحلیل می‌رود، اما نمی‌توانید انگشتتان را روی دلیل مشخصی بگذارید.

نترسید! این اتفاق برای حداقل 50 درصد مدیران در مرحله‌ای از زندگی کاری‌شان رخ می‌دهد. در اینجا اقداماتی را که می‌توانید انجام دهید تا در چنین شرایطی احساس گرفتار شدن و تنهایی نکنید، معرفی می‌کنیم.

سه مهارتی که باید سریع یاد بگیرید

مایکل لومباردو و رابرت ایشینگر در کتاب خود با عنوان «اجتناب از انحراف: چه کنیم پیش از آنکه خیلی دیر شود» عنوان می‌کنند که مدیران باید بازخوردهای توسعه‌ای سازنده و صادقانه را با آغوش باز بپذیرند. آنها با استفاده از این بازخورد که از منابع داخلی و خارجی مختلف، چه به صورت رسمی و چه غیررسمی به دست می‌آورند، می‌توانند با ایجاد نقاط قوت تازه و تمرکز کمتر روی مسائل فنی (که پیش‌تر باعث ارتقای آنها شده، اما اکنون لازم است بیشتر بر نقش‌های مدیریتی تاکید کنند) از هر‌گونه انحرافی جلوگیری کنند. این باعث می‌شود ابهامات را بهتر بپذیرند، کمتر بر محوریت ارتقای شغلی تکیه کنند، به حل مشکل روی بیاورند، تزلزل احساسی کمتری داشته باشند و نسبت به تاثیر شخصی خودشان روی دیگران آگاهی بیشتری داشته باشند.

اولین سنگ بنا و مهارت هسته‌ای که باید بر آن غلبه داشته باشید تا به بلندترین قله‌های شخصی صعود کنید، همان است که 40 سال پیش دانشگاهیان ابتدا در مورد انحراف مدیریتی در مورد آن صحبت کرده بودند. به عنوان یک مدیر ارشد بسیار ضروری است که از طریق گرفتن بازخورد به خودآگاهی برسید. باید بدانید نقاط قوت و ضعف شخصی شما کدام است و دیگران چه نگاهی نسبت به شما دارند. رهبران سازمانی همیشه متوجه نمی‌شوند که در حال بروز رفتارهای انحرافی هستند. این موضوع به‌خصوص در مورد مدیرانی که در بالاترین سطوح مدیریتی هستند صدق می‌کند؛ مدیرانی که معمولا متکبر هستند و اطراف خود را با افرادی پر می‌کنند که تمایلی به ارائه بازخوردهای صادقانه و مستقیم ندارند.

بنابراین، برای توسعه و پیشرفت خودتان بر سه حوزه زیر متمرکز شوید. این سه حوزه مدیرانی را که از مسیر شغلی بسیار موفق خود لذت می‌برند و به پتانسیل مورد انتظار خود دست می‌یابند، از آنهایی که وارد همین مسیر شده‌اند، اما در ادامه متوقف می‌شوند، جدا می‌کند.

۱) یاد بگیرید که از تغییر استقبال کنید. دنیای کسب‌وکار بیش از پیش پیچیده و پرابهام شده و نیاز به چابک بودن و استقبال کردن از تغییرات یک مهارت اساسی است. تغییر به صورت طبیعی رخ نمی‌دهد. همه ما چه شخصا و چه به‌صورت سازمانی دارای عادت‌هایی هستیم. انعطاف ایجاد کنید و ظرفیت مقابله با نیازهای محیطتان را توسعه دهید. ممکن است نیاز باشد در این راه یکسری تجربیات سخت و بحران‌های دردناک را پشت سر بگذارید، چون باید همه چیز را زیر سوال ببرید و در ضمن با درک مطمئن‌تری از اینکه که هستید و کجا می‌روید ظاهر شوید.

۲) یاد بگیرید چگونه بر دیگران تاثیر بگذارید. در اینجا منظور یک نفوذ تمام و کمال است. باید بتوانید برای ذی‌نفعان خود برنامه‌ریزی و کشف کنید منافع کلیدی آنها کدام است. کسب‌وکارها به تدریج از قالب سلسله مراتب‌های سنتی بیرون می‌آیند. در سازمانی که مملو از وابستگی‌های متقابل پیچیده است، باید بتوانید با طیف گسترده‌ای از افراد روابط ایجاد کنید؛ چه داخل سازمان و چه با ذی‌نفعان خارجی. به‌طور کلی، نیازهای این ذی‌نفعان باید با آنچه شما تلاش می‌کنید به دست آورید همراستا باشد.

۳) یاد بگیرید به‌طور موثری ارتباط برقرار کنید. در اینجا منظور فقط آنچه انتقال می‌دهید نیست، بلکه پیامی که دریافت می‌کنید هم مهم است. باید بدانید چگونه با طیف گسترده‌ای از افراد به شیوه‌های مختلف ارتباط برقرار کنید. صبر کنید! فکر می‌کنید تا به حال در این کار خیلی خوب بوده‌اید؟ از اینکه ناامیدتان می‌کنم متاسفم، اما باید بدانید که این گونه نیست. بیشتر مدیران ارشد فکر می‌کنند در برقراری ارتباط خیلی خوب عمل می‌کنند، اما طبق یافته‌های یک نظرسنجی جدید، 95 درصد کارمندان شرکت‌ها هیچ اطلاعی از استراتژی شرکتشان ندارند یا آن را درک نمی‌کنند. وقتی در حال برقراری ارتباط هستید، دیگران چه چیزی از شما می‌شنوند؟

چه می‌شود وقتی از مسیر مدیریتی منحرف می‌شوم؟

اگر از مسیر مدیریتی منحرف شدید، بدانید که نتوانسته‌اید بر اجزای کلیدی کاری که تلاش می‌کنید انجام دهید تاثیر بگذارید. مشکل اینجا است که آنقدر متوجه این تغییر نمی‌شوید، تا وقتی که دیگر خیلی دیر شود. شاید دلیل این دیر فهمیدن آن باشد که نقاط کور زیادی پیش روی شما است. به ندرت پیش می‌آید که بازخوردهای لازم را در وقت مناسب دریافت کنید و افراد برای ارائه این بازخوردها به خوبی مدیریت نمی‌شوند. اگر این تغییرات را نپذیرید و با آنها همگام نشوید، احتمال انحراف از مسیر شما بالا می‌رود.این تنها مانع بر سر راه موفقیت نیست. بیشتر مدیران حسی قوی نسبت به ارزش‌های خودشان دارند. این می‌تواند یک دارایی واقعی برای مدیران باشد، اما ریسکی که وجود دارد این است که وقتی به موفقیت می‌رسید، نسبت به هر چیزی که این حس‌ قوی را به چالش می‌کشد، حالت تدافعی پیدا می‌کنید. بنابراین، خیلی دیر می‌فهمید که از هیچ چیز اطلاعی ندارید و حتی اگر هم اطلاع داشته باشید، هیچ‌کس دیگر به شما گوش نمی‌دهد.

حفظ شتاب کاری چالشی برای همه مدیران ارشد است، چون دنیای کسب‌وکار تغییر کرده است. شما مسوول اعتباری هستید که برای خودتان ایجاد می‌کنید. مشاغل دیگر صرفا به بالا رفتن از نردبان پیشرفت محدود نمی‌شوند، بلکه پیچیده‌تر شده‌اند؛ به‌خصوص درون ماتریس سازمان. در ساختارهای سازمانی پیچیده، سرمایه اجتماعی (توانایی شما برای پیش بردن کارها به واسطه دیگران) اکنون ارزشمندتر از سرمایه انسانی (دانش و تخصص) شده است.همچنین با بالاتر رفتن سمت مدیریتی، افراد نمی‌توانند تغییرات شغلی را درک کنند. مسلما به خاطر ویژگی‌ها و اقدامات خاص باید پاداش‌هایی دریافت کنید، اما چیزی که شما را به این نقطه کشانده، همانی نیست که شما را به سوی نقش بعدی سوق خواهد داد. بنابراین تصور نکنید صرفا به این خاطر که یک کار فوق‌العاده انجام می‌دهید ارتقا خواهید یافت، بلکه باید برای نقش بعدی آماده باشید.

ارتقا یافتن ربط چندانی به عملکرد واقعی شما ندارد، بلکه باید بتوانید نشان دهید که می‌دانید فعالیت کردن در محافل مدیریتی ارشد نیازمند یکسری مهارت‌های سیاسی است؛ اینکه بتوانید روابطی را شکل دهید و خودتان را سازگار کنید. این کافی نیست که بتوانید بگویید: «تیم من توانسته پولسازی زیادی برای شرکت داشته باشد.» آیا مهارت‌های سیاسی لازم برای پیشرفت کردن را دارید؟عامل دیگری که کمک می‌کند در این مسیر به خوبی پیش بروید، خودباوری است. آیا باور دارید که می‌توانید تفاوت ایجاد کنید یا کاری که انجام می‌دهید مهم است؟ پیشرفت کردن در شغل‌تان مستلزم آن است که این حس مهم بودن را ادامه دهید. وقتی چنین حسی سرکوب شود و احساس سرگردانی کنید، یعنی به دردسر افتاده‌اید. تغییر چارچوب، دیدن نقاط مثبت و بازسازی امکان‌پذیر اما پرچالش است.

انحراف از مسیر و یک فرصت

آیا دارای یک ذهنیت ثابت هستید یا ذهنیت رشد؟ وقتی شکست می‌خورید، آیا پیش خود فکر می‌کنید هر کاری لازم بوده انجام نداده‌اید؟ یا فکر می‌کنید وقت آن است که سخت‌تر تلاش کنید و راه‌های متفاوت‌تر را امتحان کنید؟ بیشتر ما تمایل داریم یک مسیر مستقیم را طی کنیم و اگر به مانعی برخورد کردیم، دیگر ادامه نمی‌دهیم. اما پیشرفت‌کنندگان واقعی در کنار این مانع یک مسیر دیگر پیدا می‌کنند. اولین قدم برای دور شدن از لحظه انحراف این است که بفهمیم چه اتفاقی رخ داده است. وقتی شوک اولیه کمرنگ شد، به جای اینکه صرفا احساس شکست کنید و نسبت به دیگران حالت تدافعی و عصبی بگیرید، فکر کنید: «این اتفاق در مورد خودم و نیاز به پیشرفتم چه چیزی به من می‌گوید؟» مشاغل فرآیندهایی در حال ظهور هستند. باید مسیری را که می‌پیمایید کشف کنید. که هستید؟ کجا می‌روید؟ باید بر چه چیزهایی غلبه کنید تا به نقطه‌ای که می‌خواهید برسید؟ پیشرفت شما باید جایی بین نقاط ضعف و قوتتان باشد. این مهارت‌ها را می‌توانید با تمرین زیاد به دست آورید. بنابراین گسترده‌ترین مجموعه مهارت‌ها در اختیارتان است.

با کار کردن روی بدترین نقاط ضعفتان وقتتان را هدر ندهید؛ بهتر است از موقعیت‌هایی که فقط به مهارت‌های خاص نیاز دارد یا ایجاد تیمی که به چیزهایی علاقه‌مند است که شما از آن متنفرید، اجتناب کنید. همچنین تنها بر آنچه در آن شاخص و برجسته عمل می‌کنید متمرکز نشوید، مگر اینکه بخواهید یک حوزه کاملا تخصصی برای خودتان ایجاد کنید.فقط کارهایی را که مطمئنید از پس آن برمی‌آیید انجام ندهید. این تک‌بعدی شدن مهم‌ترین مانع بر سر پیشرفت شما است. چیزهای کمی جدیدتر و متفاوت‌تر را بر اساس مجموعه مهارت‌هایی که دارید امتحان کنید. به خودتان اجازه دهید که مسیر شغلی‌تان را زیر سوال ببرید. شاید مسیر شغلی که می‌پیمایید اشتباه باشد. دیگر چه حدسی می‌زنید؟ شاید در مورد حداقل نیمی از افرادی که می‌شناسید هم این‌گونه باشد. جرات مقابله با این پرسش‌های سخت را داشته باشید. در این صورت می‌توانید ریسک انحراف از مسیر را تا حد چشمگیری کاهش دهید.

منبع: London Business School