«سیاه» از کجا آمد؟

دکتر محمدحسین ناصربخت، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نویسنده و کارگردان تئاتر، در مقالهای که پیشتر به نگارش درآورده، دیدگاههای گوناگونی را که استادان نمایش و پژوهشگران حوزه اسطوره درباره تاریخچه و فلسفه سیاه دارند، بهاختصار توضیح میدهد.
به باور او، عدهای این نقش را بازمانده نمایشگران سیهچردهای میدانند که به شهادت تاریخ و ادبیات کلاسیک در دوران ساسانی از هندوستان راهی سرزمین ما شدند؛ کولیان لعبتباز و بازیسازی که شادمانی را در کوی و برزن و بازار به ارمغان آوردند. گروهی دیگر، این نقش را نتیجه و حاصل الگو گرفتن وگرتهبرداری لودهپوشان حاضرجواب و بداههگوی دستههای تقلید از رفتار جسورانه، لهجه ویژه و سبکسریهای غلامان خانهزاد سیاه در منازل اعیان و اشراف در اواخر دوره قاجار تلقی کردهاند و بعضی، پدید آمدن آن را ثمره گسترش مقبولیت پیکهای نوروزی باستانی میدانند و معتقدند که خاستگاه قهرمانمحوری نمایشهای شادیآور ملی را نمیتوان و نباید در مهمانانی از آن سوی مرزها جست و بدین سبب، اسطورهشناس نامآوری چون شادروان استاد مهرداد بهار، حاجی فیروز و سیاه تختحوضی و خیمهشببازی را نمادی از سیاوش اساطیری میپندارد که پیراهن سرخش یادآور گذر از آتش است و چهره سیاهش، نشانه پختگی و دانایی ایزد-قهرمان باستانی است که هرساله در آغاز بهار از جهان مردگان به سرزمین ما سفر کرده و در پر سیاوشان زندگی دوباره مییابد یا پژوهشگری چون سودابه فضائلی، رنگ چهره و لباس وی را نشانههایی بازمانده از آرایش نمادین بالاترین مراتب در آیین مهری و شخصیت مردمدوست و حقیقتجویش را نمادی از «فیروز مقدس» قهرمان اساطیری این آیین میداند و بهراستی در سیاه تختحوضی، تجمیع تمامی این صفات را میتوان مشاهده کرد. خصائل و مهارتهایی که این نقش و نقشآفرینانش را محبوب قلبهای شادیخواه ایرانیان ساخته است.