کفش آهنین توسعه
چرا صنعت فولاد برای پیشرانی در رشد اقتصادی به توسعه تکنولوژی نیاز دارد؟
جمهوری اسلامی ایران اکنون به عنوان کشوری که در تقسیمبندی قدیم جهانی، در خاورمیانه قرار گرفته و در تقسیمبندی جدید جهانی نیز، در منطقه منا واقع شده است، در میان کشورهایی واقع شده که عموماً نفتخیز بوده و درآمد آنها سالیان سال، از طریق نفت تامین شده است؛ اگرچه برخی از آنها همچون قطر به سمت استفاده از منابع گازی حرکت کردهاند؛ چراکه بسیاری از کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که وابستگی به نفت میتواند برای آنها خطرناک باشد و به همین علت، هر یک سیاست خاصی را اتخاذ کردهاند. عربستان سعودی که بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده نفت داخل اوپک است، بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون بشکه به صورت روزانه تولید نفت انجام میدهد و از جمله صادرکنندگان بزرگ نفت جهان به شمار میرود. این کشور ۱۰ سالی است که به فکر کاهش وابستگی به نفت افتاده و شرکت معادن را تاسیس کرده و حول و حوش فعالیتهای معدنکاری، توسعه خود را پیش برده؛ ضمن اینکه در صنایع میانه و پاییندستی از سنگآهن تا فولاد وارد شده و استخراج مواد معدنی را در دستور کار قرار داده تا به توسعه خود بپردازد. اهم فعالیتهای معدنی عربستان، بر روی طلا، فلزات پایه، سنگآهن، کانیهای فلزی، آلومینیوم، خاک فسفات و بوکسیت متمرکز شده که محدوده وسیعی از محصولات معدنی را در سبد تولید خود جای داده و تلاش کرده تا درآمدزایی را افزایش و وابستگی به نفت را کاهش دهد. امارات متحده عربی در همسایگی ایران، متشکل از هفت شیخنشین است که اگرچه اقتصاد ابوظبی ۹۰ درصد وابسته به صادرات نفت است؛ ولی بقیه شیخنشینها وابستگی کمتری به نفت دارند و ۹۰ درصد بودجه خود را از طریق توریسم و فعالیتهای تجاری تامین میکنند. به عنوان نمونه، دوبی با وجود اینکه به صنعت توریسم روی آورده، در طرح جامعی که برای صنعت آلومینیوم در نظر گرفته، برنامهریزی کرده تا از تولید کنونی ۵/ ۱ میلیون تن آلومینیوم، تا افق ۲۰۳۰ به شش میلیون تن تولید برسد و ظرفیت خود را به چهار برابر افزایش دهد. اگر این رقم را با تولید فعلی آلومینیوم ایران که دارای ظرفیت ۴۳۵ هزار تن و تولید کمتر از ۳۳۰ هزار تن است، مقایسه کنیم، به این نکته خواهیم رسید که این کشور چه تلاشی برای استفاده از پتانسیل معدنی دارد؛ در حالی که امارات مواد اولیه لازم برای تولید آلومینیوم را ندارد و صد درصد وابسته به واردات آلومینا و خاک بوکسیت است. پس هر کشوری اولویتهای خاص خود را برای جایگزینی نفت طراحی کرده و محصولات معدن و صنایع معدنی در اولویت قرار گرفتهاند. پس لازم نیست فقط بر تولید محصولاتی تمرکز کنیم که مواد اولیه معدنی آن را در کشور داشته باشیم؛ همانطور که عربستان، معادن سنگآهن را در تانزانیا و کنیا خریداری و شروع به بهرهبرداری از آن کرده است تا نیاز خود را برای اجرای طرح جامع فولاد که در سال ۲۰۳۰ به بهرهبرداری میرسد، تامین کند.
در ایران، فولاد جزو محصولاتی بوده که از دهه ۴۰ به عنوان چرخه رشد اقتصادی کشور مطرح شده و نشانه توسعه صنعتی قرار گرفته که طبیعتاً سیاستهای تکاملی که در دهههای بعد از انقلاب طراحی شده، تداوم توجه به فولاد را در پی داشته است؛ به نحوی که در برنامه است تا ایران تبدیل به تولیدکننده بزرگ فولاد جهان با تولید حدود ۵۵ میلیون تن در سال ۱۴۰۴ شود که این رقم در مقایسه با تولید سایر کشورها از جمله برزیل و ترکیه که مقام هشتم و نهم جهان را با تولید حدود ۳۴ تا ۳۷ میلیون تن دارند، نشان میدهد که اگر ما به تولید ۵۵ میلیونتنی برسیم، میتوانیم در رده پنجم جهان قرار بگیریم.
در تقسیمبندی جهانی، ایران دهمین تولیدکننده فولاد جهان است و در سال ۲۰۱۹ حدود ۲۵ میلیون تن تولید داشته که بعد از چین با ۳/ ۹۲۸ میلیون تن، هند با ۵/ ۱۰۶ میلیون تن، ژاپن با ۳/ ۱۰۴ میلیون تن، آمریکا با ۷/ ۸۶ میلیون تن، کره جنوبی با ۵/ ۷۲ میلیون تن، روسیه با ۷/ ۷۱ میلیون تن، آلمان با ۴/ ۴۲ میلیون تن، ترکیه با ۳/ ۳۷ میلیون تن و برزیل با ۷/ ۳۴ میلیون تن قرار میگیرد. پس اگر به تولید ۵۵ میلیون تن برسیم، هفتمین تولیدکننده بزرگ دنیا خواهیم بود؛ اما این موضوع مشروط به این است که بتوانیم روند تولید را حفظ کنیم. جایگاه هفتم نیز جایگاه بزرگی است و نشان میدهد که صنعت فولاد چقدر میتواند در توسعه اقتصادی کشور نقش داشته باشد، بهخصوص اینکه ما از ابتدا مواد اولیه و ذخایر کافی سنگآهن در اختیار داشتیم هرچند در طول سالیان گذشته، بهرهبرداری لازم را از ذخایر نداشتهایم و بیشتر به بهرهبرداری سطحی رو آوردهایم.
در عین حال، به دلیل تحریم و محدودیتهای ماشینآلات و برداشتهای عمقی بهخصوص به دلیل هزینه بالا و نوسانات شدیدی که سنگآهن در طول ۱۱ سال گذشته داشته، سرمایهگذاران بخش خصوصی و دولتی نتوانستند یکپارچه حرکت کنند؛ پس علاوه بر اینکه باید به ذخایر سنگآهن خود تکیه کنیم، باید به ذخایر کشورهای همسایه از جمله افغانستان توجه کنیم. برنامهریزیای که ایران برای واردات سنگآهن دارد به علت کسری ۳۲ میلیونتنی در طرح جامع فولاد است که طبیعتاً در تولید کنسانتره با ۸۰ میلیون تن نیاز با توجه به ظرفیتهایی که در حال حاضر به بهرهبرداری رسیده و در مدار خواهد آمد، با کسری تولید مواجه خواهیم بود.
در افق ۲۰۲۵ میلادی (۱۴۰۴) با پروژههایی که به مدار میآیند ۱۳۰ میلیون تن تولید سنگآهن خواهیم داشت که ۳۲ میلیون تن کسری تا رسیدن به نیاز ۱۶۲ میلیونتنی داریم؛ ضمن اینکه در بخش کنسانتره نیز با پروژههایی که به مدار خواهند آمد،۸۰ میلیون تن بالانس داریم و در زمینه تولید گندله و اگلومره نیز، دو میلیون تن کسری به چشم میخورد. از سوی دیگر، در تولید آهن اسفنجی و شمش چدن نیز هشت میلیون تن کسری خواهیم داشت. اما آنچه نیاز اصلی بوده و در این حوزه کمبود بیشتری را شاهد هستیم، تولید سنگآهن است که نگاه ایران به معادن سنگآهن افغانستان، باید نگاهی دقیق و کارشناسیشده باشد تا بتوانیم از معادن بزرگ سنگآهن این کشور که بزرگترین معادن بکر آسیاست، بهرهمند شویم.
نباید فراموش کرد که از سال ۲۰۲۵ میلادی به بعد، نقش فولاد به عنوان اهرم نشان دادن یک کشور صنعتی کاهش خواهد یافت؛ چراکه با توجه به نیاز جهان به روی آوردن به فلزات باارزش رنگین که در خودروسازی و صنعت خودروهای الکتریکی مورد استفاده قرار گرفته و در کنار آن، استفاده از کامپوزیت و تکنولوژیهای نوین تولید محصولات ترکیبی مدنظر قرار میگیرد؛ جایگاه فولاد در بسیاری از فعالیتها کمرنگ شده و اگر بخواهیم جایگاه خود را در این صنعت حفظ کنیم، باید از تکنولوژیهای قدیمی دست برداریم؛ چراکه تنها راهی که میتوانیم دهه ۲۰ تا ۳۰ حضور خود را در حوزه فولاد به عنوان تولیدکننده برتر در جایگاه هفتم جهانی حفظ کنیم، این است که بتوانیم قیمت تمامشده را با تکنولوژیهای نوین کاهش دهیم. یکی از معضلات موجود این است که به علت هزینه بالاسری بالا، بیشترین فشار به تولیدکننده سنگآهن و محصولات بالادستی وارد شده و تلاش میشود سنگآهن را به قیمتی نازلتر از قیمت جهانی دریافت کنند و این هم عملاً درست نیست؛ چراکه شرکتهای تولیدکننده سنگآهن، هزینههای خاص خود را دارند و تولیدکنندگان به دنبال این هستند که محصولات تولیدی خود را به قیمت جهانی به فروش برسانند. این موضوعی است که فولادسازان باید به آن توجه کافی داشته باشند حفظ بقای یک صنعت در گرو این است که تمامی صنایعی که از محصول بالادستی، میانی و پاییندستی در این چرخه حضور دارند، منتفع شوند؛ در غیر این صورت اگر فشار را به یک بخش وارد کنیم، آن بخش به مرور ضعیفتر شده و انگیزه خود را برای ادامه تولید و افزایش آن از دست خواهد داد. پس ما باید راهکار روی آوردن به تکنولوژیهای نوین فولادسازی و دانش فنی روز را در دستور کار قرار دهیم که اگرچه تحریمها مانع جدی در این رابطه بوده، اما میتوانیم یک دوره انتقال داشته باشیم که حتی اگر در سال ۲۰۲۵ به تولید ۲۵ میلیون تن فولاد رسیدیم، به جای افزایش تناژ که خود عدد بالایی است، سعی کنیم تکنولوژیهای جدید را جایگزین کنیم؛ همانطور که کشوری مثل چین، قدم در این مسیر گذاشت؛ به نحوی که چین پروژههای القایی اینداکشن را از مدار خارج کرد و کوره قوس الکتریکی را جایگزین آن کرد.
واقعیت آن است که چین، بزرگترین فولادساز جهان، بیشتر از کوره بلند استفاده میکند و در مقطعی از زمان، سهم کوره قوس الکتریکی در صنعت فولاد این کشور، کمتر از پنج درصد بود، اما شاهد هستیم با حذف تدریجی کورههای القایی، سهم کوره قوس الکتریکی چین، حدود ۱۰ درصد از تولید این کشور را شامل شده است؛ اما این روند رو به رشد در این کشور ادامه دارد؛ چراکه آنها معتقدند اگر چین بخواهد حضور خود را در بازار حفظ کند، باید قیمت تمامشده محصولات تولیدی آن، توجیه اقتصادی داشته باشد، چه رسد در رابطه با ایران که این موضوع بسیار حائز اهمیت است.
نکته حائز اهمیتی که به موازات افزایش تولید و صادرات در صنعت فولاد کشور باید به آن توجه شود، بومیسازی و استفاده از تکنولوژیهای روز دنیاست که باید به موازات توجه به پتانسیل تولید داخلی به آن نیز توجه کنیم. نباید فراموش کنیم که در روند بومیسازی، باید یک اصل را در نظر داشت و آن اصل، مهندسی معکوس است که در رابطه با بومیسازی در همه دنیا مرسوم بوده، به نحوی که این موضوع از ابتدا رسم بوده و تا امروز نیز ادامه دارد. در این مسیر، کشوری که در این رابطه بیشترین اقدام را انجام داده است، چین بوده است. از خودروسازی گرفته تا سایر صنایع، این کشور تلاش کرده که با مهندسی معکوس به بومیسازی در صنایع مختلف دست یابد؛ این در حالی است که حتی هزینه طراحی خودرو را نیز به نرخهای گزاف پرداخت نکرده و خودروهایی به لحاظ ظاهر و امکانات نظیر خودروهای کرهای و ژاپنی تولید کرده است.
در صنایع دیگر این کشور از جمله فرآوردههای نفتی نیز، پروژههایی بومیسازی شده است. این در حالی است که در ۳۰ سال قبل، این ایده برای چین مطرح شد که تولید فولاد خود را از ۱۰۰ میلیون تن به یک میلیارد تن برساند و بومیسازی را نیز در برنامهریزیهای خود پررنگ ببیند.
حتی ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم نیز، به عنوان یک کشور تخریبشده، رو به بومیسازی آورد؛ فارغ از اینکه آمریکاییها نیز در این کشور سرمایهگذاری کردند، اما کاری که ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم انجام داد، این بود که در یک دوره ۲۰ساله، رشد شگرفی کرد که این رشد بینظیر، در گرو بومیسازی بود و خیلی از محصولات را در کشور خود تولید کرد؛ به نحوی که حتی اگر سرمایهگذار خارجی نیز قصد ورود به این کشور را داشت، باید در آن مشارکت بالایی را در حوزه بومیسازی با شرکتهای داخلی در الگوی خود قرار میداد.
اکنون ایران نیز با مشکلی به نام تحریم دستبهگریبان است و نمیشود به این راحتی از آن گذر کرد، اما تجربه نشان داده در ۴۰سالی که ایران به خوبی در برابر تحریمها مقاومت کرده است، ابداع و خلق نمونهسازی محصولات و تکنولوژیها سرعت گرفته و با توجه به شرایط اقتصادی کشور که در شرایط سختی به لحاظ ارزآوری هستیم، دستاوردهای مهمی برای کشور به همراه داشته است؛ پس باید حتیالامکان وابستگی را به خارج کاهش دهیم. البته بومیسازی نیز هزینه دارد. در شرایط تحریم باید از واردات غیرضرور فاصله بگیریم و میبایست باور کنیم که باید به سهیم کردن بقیه در اطلاعات کمک کنیم. نکته حائز اهمیت تلاش برخی شرکتهای فولادی در این رابطه است که نباید آن را نادیده انگاشت، چراکه در همین شرایط سخت تحریم نیز، نهتنها تولید خود را متوقف نکردهاند، بلکه به توسعه نیز روی آوردهاند که خود اتفاقی بسیار تاثیرگذار در عرصه اقتصادی ایران به شمار میرود.