کلوزآپ استارتآپها
کسبوکارهای نوین چگونه خالق ارزش افزوده در اقتصاد میشوند؟
زمانی که انرژی و آب با قیمت غیرواقعی به صنایع داده میشود، ممکن است مزیتها به مزیتهای غیرواقعی یا تقلبی تبدیل شوند. بنابراین زمانی که میخواهیم در مورد رشد و توسعه اقتصادی یک کشور صحبت کنیم، باید این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که بخشهای اقتصادی آن کشور تا چه حد مزیت واقعی خلق میکنند و تا چه حد مزیت تقلبی و غیرواقعی دارند. یکی از بخشهای اقتصادی که بدون ذرهای اتلاف انرژی و نیاز به سرمایهگذاریهای کلان چند سالی است به رشد و بالندگی اقتصاد کشورها کمک میکند، استارتآپها یا همان کسبوکارهای نوین هستند. استارتآپها جزو بخشهای اقتصادی هستند که از مزیت نسبی برخوردارند و مزیتزایی آنها تقلبی و همراه با تخصیص یارانه و سوبسید نیست.
یکی از مبانی اصولی و مزیتدار استارتآپها، تکیه بر دانش و تخصص نیروی انسانی جوان و تحصیلکرده است که به مسائل IT اشراف دارند. در ایران پارامتر نیروی جوان و اهل فن وجود دارد، اما به دلیل کمبود تقاضا در بخش هایتک، بسیاری از جوانهای متخصص IT، به دنبال بازارهای مناسب به سایر کشورها مهاجرت میکنند.
مزیت دوم کسبوکارهای نوین، به سنجش و ارزیابی شرایط فعلی اقتصاد کشورمان گره خورده است. این روزها که هم منابع مالی دولت به دلیل تحریمها و عدم فروش نفت محدود شده است و هم سرمایهگذاران بخش خصوصی رغبتی برای سرمایهگذاری در پروژهها ندارند، جایگاه استارتآپها بیش از هر زمان دیگر نمایان میشود. سرمایهگذاران مادامی که افق سرمایهگذاری خصوصاً به لحاظ سیاسی برایشان شفافتر و مشخصتر نشود، پا به میدان سرمایهگذاری نخواهند گذاشت. در آنسو سرمایهگذاران خارجی هم فعلاً انگیزهای برای ورود به بازار ایران ندارند. این تصویر ترسیمشده از وضعیت اقتصاد کشور، این فرکانس را ساطع میکند که پروژههایی که سرمایهبر هستند و نیاز به جذب سرمایه بالا دارند در شرایط فعلی نمیتوانند مزیت نسبی داشته باشند. این روند نشان میدهد که باید گامها به سمت صنایع کوچک و متوسط برداشته شود که میتوان گفت استارتآپها واجد این شرایط هستند. بنابراین برای راهاندازی آنها نیاز به جذب سرمایه بالا نیست و از لحاظ نیروی انسانی هم دارای مزیت نسبی هستند. کسبوکارهای نوین سرمایهبر نیستند و تکنولوژیبرند. موارد مطرحشده مزیتهایی بود که در سمت عرضه استارتآپها جانمایی شده است. اما در سمت تقاضا چه مزیتهایی وجود دارد؟ با نگاهی به اجزای تولید ناخالص داخلی، این موضوع تایید میشود که سهم خدمات مرتباً در تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد. بر اساس آمارها، در حال حاضر بزرگترین بخش اقتصادی کشور بخش خدمات است. اما چرا خدمات نقشآفرینی تاثیرگذارتری در اقتصاد کشور دارد؟ این موضوع چند دلیل عمده دارد. نخست اینکه بخش خدمات بسیار زودبازده است. دومین مزیت این است که خیلی راحت میتوانید بیزینس خود را تغییر دهید. اما این جابهجایی در بخش صنعت بسیار سخت است، زیرا صنایع چنین قابلیت و انعطافی ندارند. مزیت سوم خدمات، رشد صعودی آن در اقتصاد است. استارتآپها به نوعی زیرمجموعهای از بخش خدمات به شمار میروند. اسنپ، تپسی و نرمافزارهای پرداخت الکترونیک همه بخشی از خدمات هستند که تقاضای بالایی هم برایشان در جامعه وجود دارد. در گذشته پرداخت قبوض و عملیاتهای بانکی امری زمانبر بود، اما با نرمافزارهایی که امروز طراحی شده است به راحتی قبوض به وسیله این نرمافزارها پرداخت میشود. امروز بخش زیادی از کاغذبازیها و بوروکراسیهای دست و پاگیر به واسطه این نوع خدمات حذف شده است. البته این نرمافزارها پیش از اینکه در جامعه جای خود را باز کنند، با افراد ذینفوذی روبهرو شدند که نگران بودند با گسترش و توسعه این استارتآپها، بیزینس آنها خدشهدار شود. زمانی که اسنپ و تپسی به بازار آمد، تاکسیدارها از این شرایط رضایت نداشتند و مرتباً اعتراض میکردند. البته این نوع مخالفتها در بسیاری از کشورها نسبت به گسترش کسبوکارهای اینترنتی وجود داشته و دارد. در واقع در این شرایط یک نوع تقابل طیف سنتی و مدرن رخ میدهد.
یکی از مسائلی که در همین راستا باید به آن اشاره کرد، مساله رمزارزهایی مانند بیتکوین است. در بخش بانکداری دو حوزه وجود دارد که در آینده در جهان توسعه بسیاری خواهند یافت اما در ایران در مقابل آنها سنگاندازیهایی صورت میگیرد. فینتک حوزه اول است؛ فینتک یعنی بانکهایی که در فضای مجازی وجود دارند. آنها اصلاً شعبه فیزیکی ندارند و کارشان ارائه خدمات مالی است. شما میتوانید در این استارتآپ پولتان را سپردهگذاری کنید، سود بگیرید و حتی سایر خدمات بانکی خود را انجام دهید. اما متاسفانه در ایران هنوز فینتک (بانکهای مجازی) به رسمیت شناخته نمیشود و بانکها حتماً باید شعبه فیزیکی داشته باشند.
بیتکوین و رمزارزها دومین حوزهای هستند که چنین شرایطی دارند و به رسمیت شناخته نمیشوند. طبق مصوبهای که چند وقت پیش از سوی بانک مرکزی ابلاغ شد، این رمزارزها در کشور غیرمجاز شناخته شدند. در حال حاضر حدود هشت هزار رمزارز فعال در دنیا وجود دارد. سال بعد قرار است فیسبوک رمزارزی به نام «لیبرا» را وارد بازار کند. در حال حاضر فیسبوک دو میلیارد و ۴۰۰ میلیون کاربر دارد، اگر این رمزارز فعال شود تمام این کاربرها میتوانند از طریق این ارز مجازی با همدیگر مبادله پولی کنند. این کار یک شبکه بانکی بسیار بزرگ ایجاد میکند. در ایران سیاستها بهگونهای تعریف شده که مانع رشد فینتکها و رمزارزها شدهایم. ممکن است چند سال دیگر به این نتیجه برسیم که باید به چنین بخشهایی اجازه فعالیت میدادیم، اما در آن زمان قطعاً نسبت به بسیاری از کشورهای دنیا عقب افتادهایم.
یکی از مهمترین مسائل استارتآپها که میخواهند فعالیت خود را شروع کنند، تامین منابع است. درست است که کسبوکارهای نوین خیلی سرمایهبر نیستند، اما بالاخره به یک سرمایه اولیه نیاز دارند. سیستم تامین مالی کشور، بانکمحور است و تامین مالی از طریق بازار سرمایه مشکل است. این در حالی است که بانکها وقتی میخواهند وام بدهند یا به افرادی میدهند که سپرده خوب داشته باشند یا وثیقههای بسیار سنگین ارائه دهند. این شرایط، معمولاً برای جوانانی که میخواهند کسبوکار جدیدی راهاندازی کنند فراهم نیست. بنابراین آنها برای دریافت وام (تامین منابع) از بانکها با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند. به نظر میرسد برای حل این چالش استارتآپها باید یک ساختار تامین مالی مجزا طراحی شود تا دسترسی به منابع مالی برای اهالی فن و دانش راحتتر صورت گیرد. اما این موضوع باید یک شرط داشته باشد. برای اینکه این حمایت ایجاد رانت نکند، باید به صورت بسیار محدود و در زمان خاصی این کار صورت بگیرد و واجدین شرایط بر اساس ملاکهای درست انتخاب شوند. با چنین اقداماتی زیرساختهای لازم هم فراهم میشود. این اقدامات در حالی باید در دستور کار سیاستگذاران قرار گیرد که در این روزها که اعمال تحریمها برای بسیاری از صنایع دردسرساز شده است، کسبوکارهای اینترنتی به برخی سختافزارها و تکنولوژیهای روز دنیا نیاز دارند که با وجود تحریمها امکان دسترسی به فناوریهای روز برایشان محدودتر شده است.
ارسال نظر