نقش تاریخی در احیای موسیقی روحوضی
محمد عبداللهی مرتضی احمدی علاوه بر اینکه یک بازیگر بود، یک خواننده روحوضی بود که به نوعی موسیقی این سبک را در ایران زنده نگاه داشت. او تنها کسی بود که با از میان رفتن موسیقی خالتور و روحوضی، توانست یک تنه این موسیقی را زنده نگاه دارد تا آیندگان با مراجعه به آثاری که از وی برجای مانده است، این موسیقی را که از دیرباز سینه به سینه به ما متقل شده است، به خوبی بشناسند. هرچند با مراجعه به کلمه خالتور که در اصل یک کلمه روسی است، به معنای «کار بی‌ارزش»، «کارِ (هنری یا ادبیِ) با کیفیتِ پایین»، «کارِ سرِهم‌بندی‌شده»، «آشغال» و «بُنجُل»، برمی‌خوریم، اما در واقع با مراجعه به این موسیقی در ایران متوجه اهمیت آن در تاریخ موسیقی ایران می‌شویم. در ایران به موسیقی مجلس‌گرم‌کن و رقص، موسیقی روحوضی یا خالتور می‌گویند.
مرتضی احمدی احیاکننده روحوضیمرحوم مرتضی احمدی تنها کسی است که این موسیقی را بعد از انقلاب مجددا احیا کرد؛ چراکه پیش از انقلاب کسانی بودند که در این زمینه فعالیت می‌کردند اما با پیروزی انقلاب اسلامی بساط این موسیقی که روشنفکران از آن به عنوان موسیقی سخیف یاد می‌کنند، برچیده شد؛ اما مرتضی احمدی اجازه نداد این موسیقی به دست فراموشی سپرده شود. امروزه نیز به موسیقی‌های سخیف و دم دستی و مصرفی، در اصطلاح عامیانه، خالتور گفته می‌شود و از موسیقی روحوضی کمتر استفاده می‌شود. مرحوم مرتضی احمدی خود در یکی از گفت‌وگوهای خود از موسیقی روحوضی این گونه گفته بود: از آنجا که درون خانه‌های کوچک مردم عادی، جایی مناسب برای هنرنمایی گروه‌ها نبود، روی حوض خانه را تخته و فرش می‌انداختند و از آن صحنه‌ای برای اجرا می‌ساختند. گروه‌ها که به همین دلیل تخته حوضی یا روحوضی نامیده می‌شدند، هر کدام برای خود رئیسی داشتند که او را سر دسته می‌نامیدند. سردسته‌ها هم چند پاتوق معروف داشتند که جای دیدار و قرار و مدار با مشتریان برای اجرای برنامه‌های تخته حوضی بود که ترکیبی بود از رقص و موسیقی و نمایش.
در ایران وقتی صحبت از موسیقی روحوضی می‌شود، ناخودآگاه و بدون اینکه نامی از گذشتگان این عرصه برده شود، ذهن‌ها به سمت مرتضی احمدی می‌رود. این هنرمند که از پیشکسوتان عرصه پیش پرده‌خوانی بوده است تاکنون آثار بسیاری در این خصوص از خود برجای گذاشته است. حاجی فیروزه سالی یه روزه یکی از قدیمی‌ترین روحوضی‌هایی است که در مراسم نوروز اجرا می‌شده است و ما امروزه آن را با صدای این هنرمند می‌شناسیم. اگر امروز مردم این آهنگ را در مراسم نوروز زمزمه می‌کنند، مدیون تلاش و کوشش مرحوم مرتضی احمدی‌اند.

نمونه‌های کامل روحوضی‌های قدیم
این خواننده همچنین آهنگ‌های روحوضی منو با چشات می‌خوری؟، دیشب من فلک زده (ماشین مشدی ممدلی)، می‌رم زن می‌گیرم، نامهربونی، مامانی مامان جون، ‌ای لا مروت، حمومی، توپخونه، می میرم و مردم، کلنگ، ‌ای کم کمک، زندگی قسطی، از هند اومدم، دلگیر نمی‌شم، گندمو کی می‌خوره؟، چرخ ستمگر بکنم یا نکنم؟، لب غنچه، دلبر من، شمس‌العماره، شاه کج کلا، عذرا خانوم، دم گاراژ بودم، حریرم، سر شب، محصول شهر اصفهان، شاطر علی محمد، اعیاد برون، آواز دعانویس، تاکسی مشترکا با ایرج خواجه امیری و... را در کارنامه خود دارد. او با انتشار دو آلبوم «صدای تهرون قدیم» و همچنین «صدای تهرون» نسبت خود را با این موسیقی اعلام کرد. شاید شنیدن این گونه موسیقی در مخاطب چنین حسی را پدید آورد که دارد کاری بی‌ارزش و کم اهمیت را به دور از هرگونه تکنیک و فن موسیقی گوش می‌دهد اما به مرور در می‌یابد که باگوشه‌ای از تاریخ موسیقی ایران درگیر شده است و در تاریخ غوطه‌ور می‌شود.
یکی از پژوهشگران موسیقی ایران به نام محمود خوشنام در تعریف موسیقی روحوضی آورده است: دسته‌های مطربی گاه، کار خود را با گروه‌های نمایشی در می‌آمیختند و در مجالس جشن و سرور، ترکیبی از رقص و نمایش و موسیقی عرضه می‌کردند. این گونه برنامه‌ها، تا اواخر دوره قاجار بیشتر در محدوده خانه‌های اشرافی به اجرا در می‌آمد و مردم عادی گاه به گاه در قهوه‌خانه‌ها، با آن روبه‌رو می‌شدند. ولی به مرور اجرای همگانی این برنامه‌ها، گسترش پیدا کرد و حضور مطربان نمایشی، در خانه‌های مردم و در مراسم مختلف جشن و سرور عمومیت یافت. موسیقی برنامه‌های روحوضی، به نظر می‌رسد که از همان سرچشمه موسیقی مطربی دوره قاجار برخاسته باشد.
مرتضی احمدی همچنین ترانه‌های روحوضی را در مجموعه‌ای با عنوان «کهنه‌های همیشه نو» گردآورده و انتشار داد. او در مصاحبه‌ای از تفاوت موسیقی روحوضی با موسیقی زمان قاجار این‌گونه گفته است: قبلا یک سنتور بوده و یک تار و دایره زنگی، ولی از سال ۱۳۰۰ به بعد تحول پیدا کرده و سازهای دیگر مثل قره‌نی، ویولن و عود نیز وارد شدند و تقریبا گروه کامل شد. او همچنین بر این باور بود که در برنامه‌های روحوضی، نمایش نقش و اهمیت بیشتر داشته و موسیقی به کمک تئاتر آمده بود، و تئاتر هم در برابر سبب شهرت موسیقی شده بود.

روحوضی از بین رفت
مرتضی احمدی در کتاب خود، درباره ترانه «عمو سبزی فروش» نوشته است: «این ترانه که بیشتر در مجالس زنانه اجرا می‌شده، با ظرافت با عناصر نمایشی درآمیخته است. نقش خریدار را خواننده‌ای که با رقص و نمایش نیز آشنا بوده ایفا می‌کرده و نقش سبزی فروش را یک مرد قلدر قلچماق. خریدار می‌خواهد، می‌طلبد، غمزه می‌فروشد، ناز می‌کند، به قهر و غضب می‌رسد، ناسزا می‌گوید و باز ناز می‌کند و غمزه می‌فروشد! فروشنده نیز مثبت و منفی واکنش نشان می‌دهد. گاه می‌پسندد و پیش می‌کشد و گاه نمی‌پسندد و پس می‌زند.»
وقتی پای تلویزیون به خانه‌های مردم باز می‌شود، موسیقی روحوضی به ورطه فراموشی کشیده می‌شود و کسانی که در این رشته فعالیت می‌کردند کم کم تغییر شغل داده و گروه‌هایشان از بین رفت. اما کسانی همچون اسماعیل مهرتاش، فضل‌الله بایگان، احمد دهقان، صادق بهرامی، حسین خیرخواه و اصغر تفکری به احیا و بازسازی آن می‌پرداختند و از شاگردان آنها مرتضی احمدی و بعدتر محمد منتشری باقی ماندند.
در ادامه بازسازی موسیقی روحوضی مرتضی احمدی برای اولین بار به سبک موسوم به بیات تهران در پیش پرده‌ها آواز خواند. او همچنین در فیلم «حسن کچل» ار ساخته‌های علی حاتمی ضربی خوانی کرد. پنج مجموعه در قالب صفحه یا دیسک با همین روال برای یک شرکت خارجی ضبط کرد و تاکنون بیش از چهارصد ترانه ضربی و صد و پنجاه ترانه فکاهی خوانده است. این ترانه‌ها از نوشته‌های نصیری‌فر، نویسنده کتابی است به نام مردان موسیقی سنتی و نوین ایران که بیشتر کارهای موزیکال مرتضی احمدی از آن کتاب گرفته شده است. وی درباره روحوضی خوانی گفته بود: این هنر یکی از هنرهای بومی و سنتی تهران است که بسیار شاد و مردم پسند بود و ریشه‌های اصلی آن با تهران و تهرانیان بوده که با همراهی نوازندگان به وسیله بازیگران هنر تخت‌حوضی که هر یک در زمان خود پدیده این هنر استثنایی بودند، شناخته شد.
از هم‌دوره‌ای‌های او در این هنر می‌توان به محمد لودم، اکبر حاج عابدین، حسین حوله‌ای، حبیب سلمونی، حسن شمشاد، نعمت الله گرجی، رحمت واکسی، ذبی سیاه، مهدی مصری، سیدحسین یوسفی، سعدی افشار و عده‌ای دیگری نام برد.
او در جایی دیگر درباره این موسیقی گفته است: «این ترانه‌ها خودسرانه و بدون هدف سروده نشده و هر یک از آنها به مناسبتی که مبتلا به جامعه آن روز بوده، تهیه و در اختیار دوستداران قرار می‌گرفته‌اند. مثلا ترانه «حمومی‌ای حمومی» فریاد شاعری بوده که سارق آنچه را این مرد داشته به سرقت برده و به همین منظور سروده شده است. یا ترانه «گله از چرخ ستمگر بکنم یا نکنم، شکوه از بخت بد اختر بکنم یا نکنم...» به خاطر مرد تهیدستی که به هرجا زده و به هر کس متوسل شده و به جایی نرسیده و ناگزیر به جامعه درخود مانده متوسل و از آنها می‌خواهد که گره گشای کارش باشند، سروده شده است. مرد تهیدست سرانجام به این نتیجه می‌رسد که مشکلات جامعه وابسته به آن ار گرفتاری‌های خودش کمتر نیست و درمانی برای این مرد دردمند ندارند.»

چرا روحوضی؟
به این دلیل که وقتی درخانه‌ها گروه‌های موسیقی به اجرای برنامه می‌پرداختند به همت احمد‌ موید که این سبک را به اوج رساند، حوض را انتخاب می کردند، تا همه بتوانند آن را تماشا کنند وروی حوض تخته‌های بزرگی می انداختند، رویش را با قالی و قالیچه می‌پوشاندند و مردم دور حیاط می‌نشستند و کاملا به مرکز خانه یعنی حوض مسلط بودند. نوازنده‌ها هم در کنار حوض می‌نشستند. احمد موید فقید به «باشی» معروف شده بود.
او در جایی دیگر گفته بود:« بارها گفته‌ام نسل گذشته چیزی برای ما[روی کاغذ] نگذاشته‌اند و ما داریم نفرینشان می‌کنیم. به رفقایم می‌گویم هرچی دارید بنویسید و روی کاغذ بیاورید.
اشکالی ندارد! مطبوعات چاپ نکنند، یا اجرا نشود، ولی این آثار بماند. چون با مرگ هر کدام از ما، مقدار زیادی از این هنر از بین خواهد رفت. تا جایی که توانستم این کارها را کرده‌ام، این تاریخچه‌ها را نوشته‌ام، چیزی نمانده که تمام شود.من کار کوچکی کردم، ولی متأسفانه هربار که یادم می‌افتد هنر رو‌حوضی ما تا این حد ضعیف و مظلوم واقع شده و به یک گوشه‌ای پرت شده است، واقعا متأسف می‌شوم. می‌توانم ادعا بکنم اگر من بمیرم دیگر کسی نیست اینها را بخواند.»
همین‌طور وی اعتقاد داشت: «سال‌ها زحمت کشیدم که آنچه را که متعلق به خود شما بوده جمع‌آوری کنم، این ترانه‌هایی که الان شما می‌شنوید متعلق به خود شما و مردم کوچه بازاراست، که خود من هم از همین مردم کوچه و بازار هستم، یعنی از خود شما هستم و همیشه خودم را خدمتگزار شما می‌دانستم. این ترانه‌ها که به اصلاح به ترانه‌های روحوضی معروفند، از پدران ما سینه به سینه بازگو شده و متاسفانه داشت با گذشت زمان از بین می‌رفت، و بالاخره با تلاش زیادی جمع آوری و با همان اصالت خودش ضبط شد.
من به هیچ وجه سعی نکردم پاره‌ای از قاعده روحوضی‌ها را بخوانم، یا اشعار را اصلاح کنم یا آهنگ‌ها را تغییر بدهم و به اصطلاح با زمان حال تطبیق بدهم، نه! من به هیچ وجه این کار را نکردم، حتی نوازنده‌ها را از بین هنرمندانی انتخاب کردم که کارشان فقط روحوضی است. نه تمرین کردیم، و نه آهنگ‌ها را دادیم که تنظیم کنند و نه به اشعار دست زدیم. اگر نوازنده‌ها خارج می‌زنند یا من خارج می‌خوانم، یا اشعار در بعضی از ترانه‌ها از رابطه شعری دورند، فقط به این منظوراست که اجرای فعلی با اجرای تخته حوضی‌ها کاملا یک شکل باشد.»