ساختار قدرت و حکومت در عربستان سعودی

کامران کرمی

نظام سیاسی عربستان سعودی اگرچه در طبقه بندی نظام‌های پادشاهی مطلقه یا بر اساس طبقه‌بندی ژان بلاندل در کتاب حکومت مقایسه‌ای، جزو نظام‌های سیاسی محافظه کار یا سنتی غیرمساوات طلب جای می‌گیرد، اما چنانچه با استانداردهای رایج در علوم سیاسی در خصوص «مونارشی» و «سلطنت مطلقه» رژیم عربستان را مورد تحلیل قرار دهیم، در خواهیم یافت که آنچه در عربستان سعودی واقعیت دارد، با این استانداردها مطابقت نمی‌کند. هر چند در این کشور قانون اساسی به معنای مدرن امروزی وجود ندارد، اما در واقع محدودیت‌هایی بر قدرت پادشاه اعمال می‌شود. از جمله این محدودیت‌ها اینکه سنت‌های سیاسی و حکومتی در عربستان به جای خودرأیی مبتنی بر اجماع و به جای ایدئولوژی گرایی صرف، مبتنی بر عمل گرایی بهره مند از ایدئولوژی است.

پادشاه، رئیس حکومت، نخست‌وزیر و رئیس قوه مجریه است و مرجع تمامی قوای سه‌گانه محسوب می‌شود و تمامی عزل و نصب‌ها با دستور او صورت می‌گیرد. شاهزادگان سعودی هم که اغلب تحصیلکرده غرب می‌باشند، ائتلاف‌هایی عمده با تکنوکرات ها، بازرگانان برجسته و سایر گروه‌های قدرتمند تشکیل داده‌اند. پادشاهان سعودی از دیرباز ملزم به برقراری روابط حسنه با بزرگان خاندان‏ سلطنتی، علمای دینی، تجار عمده، تکنوکرات‏ و سران قبایل بوده‏اند. از این رو به نظر می‌رسد حکومت در عربستان سعودی، نوعی نظام سلطنتی مبتنی بر اجماع و وفاق عام میان خاندان حاکم، نهاد مذهب و بسیاری دیگر از اشخاص، خاندان‌ها و گروه‌های مختلف است و نه حکومتی مطلقه بر مبنای اراده صرف فرد حاکم.

از زمان تاسیس دولت پادشاهی عربستان سعودی در ۱۹۳۲، اساس نظام برپایه پدرسالاری سیاسی و مذهبی استوار بوده است که سلطه خود را بر دیگر شئون جامعه اعمال کرده است. اتحاد و پیوندهای مذهبی و سیاسی بین خاندان سعود و علما و آموزه‌های وهابیت، پیوندهای دوسویه بین این خاندان و سران قبایل، سرکوب سیاسی، تقویت نهادهای سنتی همچون بازار، روحانیت و قبایل، جلوگیری از قدرت یابی نهادهای مدنی جدید، گسترش پیوندهای حامی- پیرو بین حکومت و اعضای وابسته به نهادهای آن از بخش خصوصی، سیستم اطلاعاتی و سرکوبگر قوی و حمایت قدرت‌های خارجی از این خاندان از جمله عوامل موثر در استمرار حکومت خاندان سعودی بوده است. در میان عوامل فوق، پیوند وهابیت و خاندان سعودی مهم‌تر از عوامل دیگر محسوب می‌شود. آموزه‌های وهابیت و بافت نظام قبیله‌ای در حفظ وضع موجود و تداوم اقتدارگرایی نیز نقش مهمی داشته است.

1. مذهب و سیاست

اجماع و وفاق یادشده تنها به مقوله «سیاست عمل‏گرایانه» باز نمی‏گردد. عرف، سنت‏ها و دین، در زمره نیروهای قوی سیاسی درون عربستان و خاندان حاکم‏ هستند و پادشاه ملزم به رعایت احکام(شریعت)و آداب و سنن عربستان است. از دیدگاه تاریخی آل سعود با آل شیخ، نوادگان محمد بن عبدالوهاب پیوندهای محکمی برقرار کرده است. این معادله از همان آغاز که به نام پیوند دین و دولت شناخته شد، با تقسیم قدرت و همچنین پیوند خونی تحکیم شد و در طول دوران حکومت خاندان سعودی، مناصب مذهبی عمدتا در اختیار نوادگان محمد بن عبدالوهاب قرار گرفت. از این‌ رو آل سعود در زمان پیروزی و بعدها هنگام تثبیت حاکمیت خود بر عربستان پایگاه مهمی در میان علمای وهابی داشت. از همان ابتدا و به‌خصوص پس از تاسیس سومین دولت سعودی در سال ۱۹۱۴ این ارتباط به شکل همزیستی نامتقارن بوده که در چند دهه اخیر و با تاسیس وهابیت رسمی یا دولتی، عملا بخش عمده‌ای از قدرت علما و شیوخ وهابی به حاکمیت سیاسی انتقال پیدا کرده است.

2. نیروی قبایل و خاندان‌ها

همچنین به‌دلیل خصیصه‏های قومی و قبیله‏ای موجود در عربستان، پایه بسیاری از مناسبات قدرت در این کشور مبتنی بر روابط قبیله‏ای است. قدرت قبایل اگرچه به‏‌صورت رسمی نبوده و قانونی مدون ندارد، اما به مثابه یک عامل بسیار مهم در جناح‏بندی‏های درون حاکمیت و حتی درون خاندان سعود جلوه‏گر شده است. مصداق‏ بارز نقش قبایل را می‏توان «شورای خاندان حاکم» دانست که مجموعه‌ای از این سلسله مراتب و روابط خاندانی و درون خاندانی است. قبایل مهم و عمده عربستان امروز که به واسطه جمعیت زیاد خود در عرصه‏ حیات سیاسی کشور ایفای نقش می‏کنند، عبارت است از: عنیزه، بنی خالد، بنی حرب، آل مره، بنی مطیر، قحطان، شمر و عتیبه.

به علاوه، حداقل پانزده قبیله کوچک‌تر نیز وجود دارند که مهم‏ترین این طوایف به لحاظ سیاسی طایفه شهرنشین قریش در حجاز است که به لحاظ انتساب و سوابق تاریخی خود از اعتبار خاصی‏ برخوردار است.گارد ملی عربستان‏که از سال ۱۹۶۳ تشکیل شد اکثر افراد خود را از میان قبایل برمی‏گزیند و سازماندهی‏ واحدهای آن بر مبنای تقسیمات قبیله‏ای افراد است. البته گزافه‏ است اگر بگوییم پادشاه و شاهزادگان تراز اول سعودی معمولا در اتخاذ تصمیماتی که بر سیاست ملی اثرگذار است، از سران قبایل نظرخواهی می‏کنند ولی به هرحال نظرات آنان‏ در تصمیمات حکومتی خصوصا تصمیماتی که به مناطق مربوط می‏شود، تاثیر دارد. غیر از طوایف و قبایل بدوی، خاندان‏هایی بزرگ و ریشه‏دار که از دیرباز و به صورت سنتی به‏ پیشه بازرگانی و تجارت اشتغال دارند نیز هستند که جایگاه نسبتا با اهمیتی در مراحل‏ غیررسمی سیاست‌گذاری در حکومت عربستان سعودی دارند.