اکوسیستمها، مجموعهای از شرکتها و سازمانهای مختلف هستند که حول یک هدف خاص شکل گرفتهاند و در دهههای اخیر به یکی از مدلهای کسبوکار محبوب شرکتهای بزرگ بینالمللی تبدیل شدهاند. به عنوان مثال، مجموعه شرکتهایی که با مکدونالدز کار میکنند یا اپلیکیشنهای مختلفی که روی یک بستر واحد عرضه میشوند، یک اکوسیستم را میسازند. طراحی اکوسیستمی امکان استفاده از منابع بیرونی را به شرکتها و سازمانها میدهد ولی برای بهبود عملکرد و نوآوری ناشی از این منابعِ افزایش یافته نیاز به هماهنگیهای سطح بالایی است. (در صورت نیاز به آشنایی بیشتر با مفهوم اکوسیستمهای کسب و کار، انواع آن و استراتژیهای متناسب با اهداف گوناگون کسب و کارها، میتوانید به مطلبی با عنوان «کدام استراتژی اکوسیستمی مناسب شما است؟» که در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ در همین صفحه منتشر شده مراجعه کنید). در این قسمت، به پیادهسازی اکوسیستم و غلبه بر موانع اجرایی آن میپردازیم.
حقوق و دستمزد عاطفی به پاداشها و مزایای نامشهودی اشاره دارد که نیازهای عاطفی و روانی کارکنان را برآورده و به رضایت شغلی، رفاه و مشارکت کلی آنها کمک میکند. درک اهمیت دستمزد عاطفی در کنار پاداش پولی، برای ایجاد یک محیط کار رضایتبخش و حمایتی ضروری است و شامل شناخت، ارج نهادن، انعطافپذیری، فرصتهای رشد، کار معنادار، یا تعادل بین کار و زندگی میشود.
این روزها خیلی از «رد پای کربن» صحبت میشود. رد پای کربن یعنی میزان گازهای گلخانهای، از جمله دی اکسید کربن منتشرشده در جریان هر فعالیتی. بسیاری از کسب و کارها در نقاط مختلف دنیا در تلاشند تا این رد پا را کاهش دهند. یکی از صنایعی که دی اکسید کربن قابلتوجهی تولید میکند، صنعت کیف و کفش است. طبق تحقیقاتی در دانشگاه امآیتی، طی فرآیند تولید یک جفت کفش کتانی رانینگ چیزی معادل ۱۴ کیلوگرم دی اکسید کربن تولید میشود. پس میتوان گفت که کفشها رد پای پررنگی ایجاد میکنند. در این شرایط، کارآفرینانی هستند که تلاش میکنند صنعت کفش را پایدارتر کنند.
کسب و کارهای فصلی عمده درآمد خود را در دورههای اوج خاصی به دست میآورند که میتواند از چند هفته تا چند ماه ادامه داشته باشد. اینگونه کسب و کارها مختص صنعت خاصی نمیشوند و صنایع متنوعی با این چرخه مواجه هستند؛ از خدمات برفروبی و بستنیفروشی گرفته تا فروشگاههای لباسهای مخصوص مناسبتها و نمادهای سال نو.
در بخشهای قبل توضیح دادیم شما چطور میتوانید طرف گفتوگوی خودتان را راهنمایی کنید که به گزینههای متعدد مختلف برای حل مشکلش برسد و بعد با تشریح گفتوگوی دارا و بن، مشخص شد چطور میتوان به او کمک کرد بهترین گزینه را انتخاب کند. اگر بخواهیم وارد جزئیات شویم، چه؟
در گفتوگوهای حوزه کسبوکار، بارها واژه «برگشتپذیری» (Resilience یا تابآوری یا بهبودپذیری) به گوشمان خورده است. برگشتپذیری یعنی توانایی بهبود یافتن پس از عبور از بحران. یعنی پس از یک بحران بزرگ یا زمین خوردن، بتوانید دوباره روی پا بایستید و با قدرت قبل به زندگی ادامه دهید. این واژه فقط مربوط به کسبوکار نیست، بلکه یک توانایی روانشناختی است که به شما کمک میکند کیفیت زندگی خود را بالا ببرید و با عواملی که ریسک مشکلات روانی را بالا میبرند، مقابله کنید. کافی است این واژه را سرچ کنید تا صدها یا حتی هزاران مقاله پیدا کنید با مضمون مزایای برگشتپذیری که بیراه نمیگویند. برگشتپذیری این روزها از هر زمانی مهمتر است. هر کسی در اینباره، یک نظری ارائه میدهد. اما چرا این قابلیت مهم است. صرف نظر از عقیدهتان، نمیتوانید انکار کنید که در دورانی غیر قابل پیشبینی و بیسابقه زندگی میکنیم که برای عبور از آن، نیازمند بهترین قابلیتهایمان هستیم؛ مثل جسارت، شفافیت، دلسوزی و خلاقیت.
طی همین سالهای اخیر، در نقاط مختلف دنیا بحرانهایی پیش آمده است که در نوع خود بیسابقه بودهاند. مهمترینشان شاید پاندمی کووید-۱۹ باشد که زندگی بسیاری از مردم را برای چند ماه کاملا فلج کرد. بحرانی فراگیر که تا گوشه و کنارهای دورافتاده جهان نفوذ کرد و جسم و روان مردم را درگیر کرد.
در ۱۰ سال گذشته، بحثهای زیادی پیرامون مزایای دورکاری و خواستههای متفاوت نسل جدید از کارفرمای خود صورت گرفته است. بهرغم مزایای گوناگون، بسیاری از مدیران آماده پیادهسازی گسترده دورکاری و مدلهای انعطافپذیر کار نبودند. با این حال، در سال فراگیر شدن کرونا و قرنطینههای ناشی از آن، به اجبار دورکاری تبدیل به یک رویه عادی در شیوه فعالیت شرکتها شد؛ رویهای که همچنان ادامه دارد و بسیاری از شرکتها دستکم یک یا دو روز از هفته به کارکنانشان حق دورکاری، ساعات کاری شناور و... میدهند.
پیشرفتهای بسیار سریع و شگفتانگیز هوش مصنوعی در سالهای اخیر موجب شده نیاز مبرمی به شکلگیری «اخلاقیات هوشمصنوعی» احساس شود. صرفنظر از اینکه موضع نهایی انسان در قبال هوش مصنوعی چه باشد و اینکه آیا انسان در آینده در جهت همکاری با هوش مصنوعی گام بردارد یا اینکه آن را محدود سازد یا خیلی از کارها را به ماشینها بسپارد، یک چیز حتمی است و آن اینکه چه بخواهیم و چه نخواهیم هوش مصنوعی حضوری پررنگ و قدرتمندانه در آینده ما انسانها خواهد داشت.
ما اغلب خود را درگیر انجام وظایف ناخوشایندی مییابیم و هرچه بیشتر آن کار را تکرار میکنیم، بیشتر در آن فرو میرویم؛ به طوری که حتی زمانی که فرصت انتخاب گزینه لذتبخشتری هم برای دستیابی به همان هدف وجود داشته باشد، آن را انتخاب نمیکنیم. به عنوان نمونه به آخرین باری فکر کنید که به جای روشن کردن کامپیوتر بغل دستتان که کار را برایتان خیلی راحتتر میکرد، تلاش کردید تا ایمیلی طولانی را در گوشی موبایلتان تایپ و ارسال کنید. یا به آخرین باری فکر کنید که به جای استفاده از نرمافزار موجودی که میتوانست به صورت خودکار سندی را برایتان قالببندی کند، با صرف وقت و تلاش زیاد به صورت دستی این کار را انجام دادید. یا حتی آخرین باری که یک ساعت وقت آزاد داشتید و به جای اینکه بیرون بروید و کمی قدم بزنید و هوای تازه بخورید، تمام آن مدت را صرف تماشای برنامهای آزاردهنده یا گشت و گذار در شبکههای مجازی کردید.
در استارتآپ «آگوست» در نیویورک، کارکنان «جمعههای ذهنآگاهی» دارند– یک روز کاری که در آن به آرامش و تمرکز میرسند، بدون اینکه جلسهای داشته باشند. این شرکت که محصولات مراقبتهای بهداشتی برای زنان تولید میکند، به صورت فصلی چکاپ قلب برای کارکنان انجام میدهد و بررسی میکند که آنها در مورد میزان سختی کارشان و متناسب بودن دستمزدشان چه حسی دارند. این سبک کاری را «نادیا اوکاموتو» ۲۶ ساله و «نیک جین» ۲۴ساله، همبنیانگذاران نسل زدی این استارتآپ که به ترتیب از دانشگاههای هاروارد و پرینستون فارغالتحصیل شدهاند، معرفی کردهاند. اوکاموتو که دو سال پیش اختلال شخصیت مرزی برای او تشخیص داده شده و علنا راجع به آن صحبت میکند، میگوید: «ما خیلی بیشتر از محیطهای کاری دیگر در مورد چگونگی جلوگیری از فرسایش کارکنان حرف میزنیم. یکی از چیزهایی که بیش از همه یاد گرفتهام این است که خونسرد باشم و عکسالعمل آرام داشته باشم.»
«فرانک فاراندا»، نویسنده کتاب «پارادوکس ترس: چگونه وسواس ما برای احساس امنیت ذهنمان را زندانی میکند و زندگیمان را شکل میدهد»، به طور عمیقی به نقش ترس در تکامل و توسعه انسانها پرداخته است. او معتقد است که ترس، عاملی اساسی در تحول و تکامل انسان بوده است.
بیشتر ما مجبور بودهایم با مدیران، همکاران، یا حتی اعضای تازهواردی کار کنیم که استرس خود را به وضوح نشان میدهند؛ همانهایی که از خود استرس ساطع میکنند.
در دنیای پر تغییر امروزی، سازمانها با چالشها و فرصتهای فراوانی مواجه هستند. با پیشرفت فناوری، نیازهای مشتریان به سرعت تغییر میکنند و این تغییرات باعث میشوند که سازمانها نیز برای ارائه خدمات و محصولات بهتر، به سرعت و با انعطافپذیری واکنش نشان دهند. بهویژه، مراکز تماس به عنوان نقطه ارتباطی بین مشتریان و سازمان، نقش بسیار حیاتی در این فرآیندها دارند. این مراکز نه تنها باید توانایی ارائه پاسخ مناسب به نیازهای مشتریان را داشته باشند، بلکه باید به سرعت و با توجه به تغییرات بازار عمل کنند.
یکی از بخشهایی که دستخوش تحول با هوش مصنوعی شده، آموزش کارکنان است. ابزارهای هوش مصنوعی به کمک تولید محتوا و پیادهسازی برنامههای آموزشی برای کارکنان آمدهاند؛ از تولید آزمون گرفته تا ایجاد برنامههای یادگیری شخصیسازی شده. کسب و کارها با این ابزارهای آموزشی توانمند مبتنی بر هوش مصنوعی، قدرت حداکثر کردن بهرهوری کارکنان، رشد درآمد و دستیابی به یک مزیت رقابتی در منظر کسب و کار امروزی را به دست آوردهاند. یاد گرفتن استفاده از این ابزارها برای آموزش کارکنان، تعامل را در سازمانها به اوج میرساند؛ آن هم در فضای رقابتی شدید کسب و کار امروز. همانطور که کسب و کارها با عصر دیجیتال سازگار میشوند، هوش مصنوعی نقشی محوری در تغییر برنامههای آموزشی سنتی کارکنان دارد. کسب و کارها با استفاده از ابزارهای قدرتمند هوش مصنوعی، میتوانند وارد دوران جدیدی از رشد و کارآیی شوند. در ادامه، ۱۰ ابزار برتر هوش مصنوعی برای آموزش کارکنان را بررسی میکنیم و بر ارزشی که برای موثرتر و کارآمدتر کردن جلسات آموزشی ارائه میدهند، تمرکز میکنیم.