مشاور عزیز،

سه سال و نیم پیش، در یک شرکت تکنولوژی مشغول به کار شدم. در آنجا بسیار موفق بودم. طی سال دوم اشتغالم، زمانی که تیممان درگیر مشکلاتی شده بود، یک معامله خیلی مهم برای شرکت انجام دادم که تیم را نجات داد. همچنین به کارآموزها آموزش می‌‌‌دادم و میزبان جلسات مهم با مشتری‌‌‌های کلیدی بودم.

۶ماه پیش، اولین رئیسم پس از فارغ‌‌‌التحصیلی، با من تماس گرفت و شغلی در یک استارت‌‌‌آپ کوچک به من پیشنهاد داد. من هم پذیرفتم و استعفا دادم. او خیلی سریع استخدامم کرد. من هم چون به تازگی پدر شده بودم، احساساتی بودم و او توانست متقاعدم کند. و دائم در این باره صحبت می‌‌‌کرد که تولد فرزندم چه اتفاق بزرگی است و می‌‌‌تواند زندگی‌مان را تغییر دهد. ترک شغلم، بزرگ‌ترین اشتباه زندگی‌‌‌ام بود. رئیسم، همان زمان که ۲۵ساله بودم آدم سمی‌‌‌ای بود و پس از ۱۰ سال، هیچ تغییری نکرده. استارت‌‌‌آپ، بسیار ناکارآمد است. همه پشت سر بقیه تیم‌‌‌ها بدگویی و خبرچینی می‌‌‌کنند. ظاهرا تکنولوژی آخرین چیزی است که به آن اهمیت می‌‌‌دهند.

همین هفته، شرکت قبلی‌‌‌ام آگهی استخدام منتشر کرده بود. یک شغل شبیه به شغل سابقم و تحت مدیریت همان مدیر قبلی. درخواست فرستادم و در کمتر از چند ساعت، درخواستم را رد کردند، بدون اینکه حتی مسوول استخدامشان، رزومه‌‌‌ام را نگاه کند. نمی‌‌‌دانم چرا دوباره استخدامم نمی‌‌‌کنند. من کاملا مسالمت‌‌‌آمیز آنجا را ترک کردم. حتی مدیرم من را صمیمانه در آغوش گرفت و یکی دیگر از مدیران نیز به موفقیت‌‌‌هایی که طی همکاری با هم داشتیم اشاره کرد و گفت امیدوار است که دوباره چنین فرصتی فراهم شود. یکی از همکارهای سابقم به من گفت که یکی از سیاست‌‌‌های شرکت این است که هر سال، چند نفر از نیروهایی را که از شرکت رفته‌‌‌اند دوباره استخدام کنند (به اصطلاح، کارکنان بومرنگ). من مورد علاقه و احترام همکارها بودم و حتی بعد از رفتنم، بعضی‌‌‌هایشان در لینکدین پیدایم کردند و از من خواستند برگردم. آیا به نظرتان فایده‌‌‌ای دارد که برای برگشتن به آنجا دوباره تلاش کنم؟

پاسخ: دوست عزیز، رفت و برگشت به شرکت، یک چیز است اما فکر می‌‌‌کنم تو بیشتر شبیه توپ پینگ پنگ هستی تا بومرنگ. ایرادی ندارد که تک‌تک مراحل مسیر حرفه‌‌‌ای‌ات را برنامه‌‌‌ریزی نکرده باشی اما به نظر می‌رسد تو داری بیشتر بر اساس احساس و غریزه‌‌‌ات تصمیم می‌‌‌گیری و امیدواری‌‌‌ات، اجازه نمی‌‌‌دهد واقعیت‌‌‌ها و شواهد را ببینی. مثلا به جای اینکه به رفتار سمی رئیست در ۱۰ سال پیش استناد کنی، به صحبت‌‌‌هایش اعتماد کردی.

یک نکته: استارت‌‌‌آپ‌‌‌های تکنولوژی یک جورهایی مثل برادر دوقلوی شرکت‌‌‌های بازاریابی «چند سطحی» هستند. فرقی نمی‌‌‌کند که محصولشان، اپلیکیشن‌‌‌های تحول‌‌‌آفرین است یا روغن‌‌‌های معطر. آنها معمولا پیش از استخدام، به کارجو وعده‌‌‌های جذاب می‌‌‌دهند تا متقاعدش کنند. مثلا «فضا صمیمانه است. آزادی عمل دارید. از نظر مالی تامین می‌‌‌شوید.» اما هرچه از بنیان‌‌‌گذار شرکت دورتر باشی، مزایای کمتری نصیبت می‌شود.  مخصوصا حالا که بچه داری که به تو وابسته است، زمان آن فرا رسیده که قبل از بازگشت به پشت در اتاق کارفرمای سابق، با دقت شواهد را بررسی کنی. اولین چیزی که باید کشف کنی این است که چرا درخواستت رد شده.

امکانش هست که درخواستت توسط یک غربالگر اتوماتیک، فیلتر و حذف شده باشد چون از کلیدواژه‌‌‌های مناسب استفاده نکرده‌‌‌ای. یا شاید سابقه کارت آنقدر زیاد بوده که به نظرشان برای کاری مشابه شغل سابقت، بیش از حد واجد‌ شرایطی (تو بخوان گران!).

یا شاید به دلیل سیاست‌‌‌های شرکت ردت کرده باشند. به رغم صحبت‌‌‌های همکار سابقت، ممکن است شرکت یک قانون مکتوب یا نانوشته داشته باشد که طبق آن، استخدام مجدد کسانی که طی یک سال اخیر، حتی به شکل مسالمت‌‌‌آمیز از شرکت رفته‌‌‌اند، ممنوع باشد. شاید باید اجازه‌ دهی تا یک سال بگذرد. اگر یکی از موارد بالا درباره تو صدق کند، می‌‌‌توانی امیدوار باشی که اگر یک سال بگذرد و «دوره بومرنگ» به پایان برسد، دوباره استخدامت کنند. شاید بتوانی از تجربه کار در استارت‌‌‌آپ استفاده کنی و به یک جایگاه بالاتر با حقوق بالاتر از شغل سابقت در آن شرکت برگردی. اما باید این را هم در نظر بگیری که شاید عملکردت، آنقدرها هم که خودت فکر می‌‌‌کنی ارزشمند نبوده. شاید افرادی که مسوول این تصمیم هستند می‌‌‌خواهند بابت ترک شرکت، تنبیهت کنند یا می‌‌‌خواهند به تو ضربه بزنند. اگر چنین باشد، این شرایطی نیست که بخواهی به آن برگردی، حتی اگر بتوانی.

حالا از کجا بفهمیم که داستان از چه قرار است؟ اولا وقتی سابقه کار با یک کارفرما را داری، مثل کارجوهای تازه‌‌‌کار رفتار نکن. کارت را با فرستادن رزومه و درخواست شروع نکن. از ارتباطاتی که داری استفاده کن تا ببینی آیا سابقه‌‌‌ات در آنجا، به نفعت است یا به ضررت و آیا اصلا ارزشش را دارد که برای استخدام مجدد، تلاش کنی یا نه.

از دوستانی که هنوز آنجا هستند بپرس آیا چیزی درباره جایگاه شغلی جدید (که برایش آگهی داده‌‌‌اند) می‌دانند. و بپرس که فضای فعلی شرکت به چه شکل است. اگر امکانش هست، تحقیق کن و ببین در حال حاضر چه کسی در آن سمت کار می‌‌‌کند و چرا دارد استعفا می‌‌‌دهد. اگر به دوستانت در آنجا اطلاع دهی که مایل به استخدام هستی، حرف‌‌‌ها دهان به دهان منتقل می‌‌‌شود و بالاخره به گوش کسی که مسوول این تصمیم است می‌‌‌رسد.

و ذهنیتت را نیز از «چرا دوباره استخدامم نمی‌‌‌کنند» به «چرا می‌‌‌خواهم به آنجا برگردم» تغییر بده. تو به جز ماندن در شرکت فعلی یا بازگشت به شرکت قبلی، گزینه‌‌‌های دیگری نیز داری. اگر طی ۶ ماه گذشته، رشد کرده‌‌‌ای و از جایگاه شغلی و کارفرمای سابقت، یک سر و گردن بالاتر رفته‌‌‌ای آیا بازگشت به آنجا برایت پیشرفت محسوب می‌‌‌شود یا احساس پسرفت به تو می‌‌‌دهد؟ استارت‌‌‌آپ چه مزیتی به تو ارائه می‌‌‌دهد که شغل سابق نمی‌‌‌داد؟ سایر کارفرماها چه مزایای مشابهی ممکن است ارائه دهند؟ از تجربه‌‌‌ای که در این ۶ ماه کسب کرده‌‌‌ای و اطلاعاتی که از دوستانت به دست می‌‌‌آوری استفاده کن تا قبل از پریدن به شغل بعدی، مسیر را به خوبی بررسی کرده باشی.

منبع: Washington Post