بنابراین آنقدر بجویید تا آن را بیابید.» ایده پیدا کردن کاری که دوست دارید، می‌تواند شهریه‌‌‌های سرسام‌‌‌آور آموزشی را به عنوان یک سرمایه‌گذاری توجیه کند. بی‌‌‌شک استیو جابز در گفته خود صادق بوده است اما باید مخاطبان او را نیز در نظر بگیریم. استنفورد یکی از دانشگاه‌‌‌های برگزیده جهان است و او برای دانشجویانی سخنرانی می‌‌‌کرد که احتمالا مشتاق به انجام کارهای بزرگ در مسیر شغلی خود بودند. اگر هدف، انجام کار بزرگ باشد لازم است آنچه را که انجام ‌‌‌می‌‌‌دهید دوست داشته باشید، زیرا چنین شغلی لاجرم همه وقت شما را خواهد گرفت و اگر اهل سختکوشی نباشید تقریبا غیرممکن است که در زمینه‌‌‌ای حقیقتا به اوج برسید. اگر فردی بلندپرواز هستید باید کاری را که دوست دارید بیابید و نباید هرگز دچار رکود شوید. آیا صبح یک روز تعطیل بیدار می‌‌‌شوید و به غرق شدن در گزارش‌‌‌های شرکت‌های مورد علاقه‌‌‌تان، مطالعه همه صفحات و یادداشت‌‌‌برداری از آنها فکر ‌‌‌می‌‌‌کنید؟ اگر چنین است، بسیار عالی است. اما شما جزو یک گروه اقلیت هستید. اگر اشتیاق شما در این سطح است و مهارت‌‌‌های تحلیلی موردنیاز را دارید ممکن است شانس آن را داشته باشید که با سرمایه‌گذارانی چون وارن بافت، تاد کومب، تد وشلر و امثال آنها که هر روز زندگی‌شان را در واقع با سهام نفس می‌‌‌کشند رقابت کنید. وارن بافت مطالعه کامل گزارش‌‌‌های مالی منتشر شده توسط موسسه «ولو لاین» (Value Line) را از زمان جوانی و بدون شک با اشتیاق فراوان آغاز کرد.

بیست سال پیش، زمانی که من سعی کردم در کتابخانه عمومی این کار را برای اولین بار انجام دهم در ملأ عام خوابم برد. آن زمان، در صنعت نرم‌‌‌افزار شغلی با درآمد بالا داشتم و تنها چیزی که برای آخر هفته می‌‌‌خواستم فرصتی برای مطالعه این گزارش‌‌‌ها بود.

حقیقت آن است که من هرگز شغل زندگی‌‌‌ام را به مثابه شغلی که به صورت تمام وقت و اینکه هر لحظه بیداری‌ام را به آن بپردازم ندیدم. من در دهه ۹۰ وارد صنعت نرم‌‌‌افزار شدم، زیرا آن موقع به یک حوزه داغ تبدیل شده بود و به نظر می‌‌‌رسید که راهی برای سریع ثروتمند شدن باشد. سریع ثروتمند شدن محقق نشد، اما سال‌ها سختکوشی در صنعت نرم‌افزار، حقوق و مزایای نسبتا خوب و البته انضباط شدید در پس‌انداز کردن نهایتا به استقلال مالی‌‌‌ام منجر شد. برنامه من پس از بازنشستگی دنبال کردن سرمایه‌گذاری به شیوه‌ای بود که وارن بافت در جوانی انجام می‌داد. بنابراین یک اشتراک از موسسه ولو لاین خریدم و کوشیدم به تقلید از او همه گزارش‌ها را به طور کامل بخوانم. اما این شکست دیگری بود، زیرا اغلب در این فرآیند خسته می‌شدم. من از مطالعه گزارش‌های تجاری و مالی لذت می‌بردم، اما نه همیشه و همه جا و نه به اندازه‌ای که برای رقابت با کسانی که حتی صبح روز تعطیل هم ترجیح ‌‌‌می‌‌‌دهند کاری جز آن انجام ندهند کافی باشد. باید دانست که قرار نیست همه مردم دنیا به صورت شاخص در یک حوزه تاثیرگذار باشند، به شهرت برسند و میلیاردر شوند. لااقل برای اکثر مردم این چیزها معیار خوشحالی و خوشبختی نیست. اگرچه پول، مقام و شهرت نمی‌تواند لزوما خوشبختی بیاورد اما کمبود پول عملا تضمین‌کننده بدبختی است.

 این وضعیت تاسف‌‌‌بار میلیون‌‌‌ها جوانی است که برای دانشجو شدن وام‌های سنگین می‌گیرند و شانس کمی برای یافتن شغل و ایجاد درآمد برای بازپرداخت بدهی خود دارند. حقیقت آن است که تنها زمانی باید برای آموزش دیدن وام گرفت که یک تحلیل اقتصادی منطقی و عاری از احساسات آن را توجیه کند. من به این نتیجه رسیده‌ام که گفته استیو جابز نه برای همه افراد بلندپرواز، بلکه فقط برای فرزندان بلندپرواز خانواده‌‌‌های ثروتمند صادق است و معتقدم که هدیه‌‌‌ای بزرگ‌تر از آن نیست که خانواده‌‌‌های ثروتمند بدون ملاحظات اقتصادی به فرزندان خود کمک کنند تا کاری را که دوست دارند انجام دهند. در طول تاریخ مردم در زمینه‌‌‌هایی کار کرده‌‌‌اند که لزوما علاقه‌‌‌ای به آن نداشته‌‌‌اند. در جامعه امروزی منابع رضایت از زندگی یعنی داشتن خانواده، وفای به عهد و حس با هم بودن توسط الگوریتم‌‌‌های رسانه‌‌‌های اجتماعی دستکاری‌شده و به یک نوع خودکامگی در میل به تقلید از دیگران برای رسیدن به قله‌‌‌های مقام و ثروت تبدیل شده است. با پیشرفت جوامع هر کس فکر ‌‌‌می‌‌‌کند که بی‌مقدمه باید به بالاترین سطح هرم نیازهای مازلو دست پیدا کند. اما این برای اغلب مردم ممکن نیست و می‌تواند زمینه‌‌‌ای برای بدهکار شدن جوانان باشد. با اجتناب از ایجاد فشارهای مالی غیرمنطقی برای خود، می‌توان در مسیر کامیابی قرار گرفت - حتی اگر کاری که انجام ‌‌‌می‌‌‌دهیم آن چیزی نباشد که دوست داریم.

منبع: Rationalwalk