همهچیز فروشی: جف بزوس و عصر آمازون
ایده شکلگیری آمازون از کجا شروع شد؟
به گفته اریک «هیچ مثال بهتری برای این موضوع وجود ندارد. هر چند آمازون میلیونها دلار ضرر کرد. اما جف بسیار باهوش بود. او موسس یک کسبوکار موفق است؛ کسی که همه جزئیات را درک میکند و بیش از هر فرد دیگر مراقب آنهاست.» آمازون در میانه راه توسعه سریع خود و ورود به دستهبندی بازارها و محصولات جدید، در سال ۲۰۱۲ دچار ضرر مالی شد. ولی وال استریت چندان به این موضوع اهمیتی نداد. چرا که جف بزوس، با توجه به اظهارات قاطعانهاش درباره ساختن یک شرکت ماندگار، توانسته است اعتماد سهامدارانش را به خوبی جلب کند. به گونهای که سرمایهگذاران صبورانه در انتظار روزی میمانند که جف تصمیم بگیرد توسعه شرکت را کاهش دهد و سودهای مناسبی به دست آورد.
بزوس به نظرات دیگران چندان اهمیت نمیدهد. او برای حل مشکلات بسیار مشتاق است، مردی که نگرش ماهرانه شطرنجگونهای به دورنماهای رقابتی دارد و خود را ملزم به تمرکز بر رضایت مشتری و ارائه خدماتی مانند حملونقل رایگان میداند. او نه تنها برای آمازون بلکه برای جابهجا کردن مرزهای علم و نوسازی رسانهها آرزوهای بزرگی دارد. بزوس علاوه بر سرمایهگذاری برای شرکت راکتسازی خود به نام «بلو اوریجین»، در معاملهای که باعث حیرت صنعت رسانه شد، شرکت ناخوش احوال روزنامه واشنگتنپست را در اوت ۲۰۱۳ به ارزش ۲۵۰ میلیون دلار تصاحب کرد. بسیاری از کارمندان اظهار میکنند؛کار کردن با بزوس بینهایت دشوار است. بهرغم خندههای مشهور و شخصیت بشاشش، گاهی میتواند به شدت بدخلق شود. بزوس یک مدیر خرد با منبع بینهایتی از ایدههای جدید است و نسبت به تلاشهایی که با استانداردهای سختگیرانه او مطابقت نداشته باشد به شدت برخورد میکند. فرهنگ شرکتی در آمازون بسیار با شرکتهای دیگر متفاوت است. از پاورپوینت یا اسلاید هرگز در جلسات استفاده نمیشود. در عوض، کارمندان باید نظرات خود را در شش صفحه بنویسند چرا که بزوس معتقد است انجام این کار تفکر نقادانه را پرورش میدهد. برای هر محصول جدید، آنها نظرات خود را در قالب یک اعلامیه عمومی منتشر میکنند. هدف از این کار بیان یک ابتکار به شیوهای است که یک مشتری ممکن است برای اولین بار بشنود. هر جلسه به این شکل شروع میشود که همه افراد به آرامی مدارک مربوطه را میخوانند و پس از آن بحث و گفتوگوها شروع میشود؛ مانند تمرین تفکر بهرهور در دفتر مدیر مدرسه River Oaks که در مقاله هفته پیش در مورد آن صحبت شد. برای ملاقات اولیه با بزوس برای بحث در مورد کتابم نزد او رفتم. ما در مورد اهداف کتاب به بحث و تبادلنظر پرداختیم؛ اهدافی که همانا بیان داستان آمازون از شروع آن از والاستریت در اوایل دهه ۱۹۹۰ تا به امروز است. مکالمه ما یک ساعت طول کشید. بزوس گفت «اگر میخواهید حقیقت را در مورد آنچه ما را متفاوت ساخته است بدانید، باید بگویم که علت آن این است که ما خالصانه مشتریمحور هستیم، ما روی بلندمدت متمرکز هستیم و اختراع کردن را دوست داریم. اکثر شرکتها این ویژگیها را ندارند. آنها بهجای مشتری روی رقبایشان متمرکز هستند. آنها میخواهند روی چیزهایی کار کنند که در دو یا سه سال نتیجه خواهد داد و اگر دو یا سه سال به نتیجه مطلوب نینجامد، به سمت کارهای دیگری تغییر مسیر میدهند. و در آخر اینکه آنها ترجیح میدهند بهجای اینکه اختراع کنند، روشی را پی بگیرند که برای دنبالکنندگانشان آشنا باشد. بنابراین اگر میخواهید حقیقت را در مورد آمازون بدانید، این دلیلی است که چرا ما متفاوت هستیم. تعداد بسیار کمی از شرکتها همه این سه المان را دارند.»
از نظر بزوس خیزش آمازون به نوعی یک داستان پیچیده بوده است. هیچ توضیح آسانی در مورد چگونگی اختراع محصولات خاص، مانند سرویسهای وب آمازون، کسبوکار ابری پیشگام آن که اکنون تعداد بسیار زیادی از شرکتهای اینترنتی دیگر از آن برای راهاندازی فعالیتهایشان استفاده میکنند، وجود ندارد. بزوس میگوید «وقتی یک شرکت با یک ایده ظهور میکند، این یک فرآیند پیچیده است.» ایده آمازون در سال ۱۹۹۴ در چهلمین طبقه یک آسمانخراش در شهر نیویورک بهوجود آمد. تقریبا ۲۰ سال بعد، شرکت ایجاد شده بیش از ۹۰ هزار نفر را استخدام کرد و یکی از مشهورترین شرکتها در این کره خاکی شد. آمازون بارها مشتریانش را با انتخابهای وسیع و خدمات فوقالعاده مشتری دلشاد کرده است، گرچه در این میان برخی از مشهورترین برندها در جهان را مرعوب خود ساخته است. آمازون پیش از اینکه بزرگترین کتابفروشی روی کره زمین یا بزرگترین سوپرمارکت اینترنتی باشد، ایدهای بود که از یکی از غیرمعمولترین شرکتهای والاستریت یعنی D. E. Shaw & Co شروع شد. بزوس ۲۹ ساله بود که به سمت نایبرئیسی شرکت کامپیوتری SHAW رسید. در واقع در این دوران بود که ایدهای در ذهن وی شکل گرفت و همزمان با آن توجهش به رشد بینظیر شبکه جهانی وب معطوف شد. در واقع بزوس پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه پرینستون در سال ۱۹۸۶، در شرکتی به نام فیتل کار میکرد که روی پیادهسازی شبکههای کامپیوتری فعالیت میکرد. گراسیلا چیچیلنیسکی، یکی از موسسان و رئیس بزوس او را بهعنوان کارمندی توانا و موفق به یاد میآورد؛ کسی که بهصورت خستگیناپذیر کار میکرد و در زمانهای متفاوت عملیات شرکت را در لندن و توکیو مدیریت میکرد. بزوس در سال ۱۹۸۸ به شرکت مالی Bankers Trust رفت و پس از آن، با آنچه بهعنوان بیمیلی شرکتها برای به چالش کشیدن وضعیت کنونی میدید بسیار ناامید شد و به دنبال فرصتی بود تا کسبوکار خودش را شروع کند.
ارسال نظر