بازخوانی یک گفتوگوی قدیمی با محمد نوری
هنر متعلق به همه مردم است
محمد نوری حالا یک نام بزرگ در موسیقی ایران به حساب میآید و با آنکه حدود ۱۴سال از مرگش گذشته اما هنوز آثارش مخاطبان فراوانی دارد. او متولد ۱۳۰۸بود و آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. پس از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی، سیروس شهردار و فریدون فرزانه و مصطفی کمال پورتراب، رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین باغچهبان و فاخره صبا آموخته و شیوه آوازی خود را با تاثیر از استادانی چون حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفتهرفته به شیوه منحصربهفرد خود دست یافت. محمد نوری پس از انقلاب فعالیت هنری خود را با آلبوم «در شب سرد زمستانی» همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸از سر گرفت. این همکاری بعدها با آلبوم «آوازهای سرزمین خورشید» ادامه یافت و آثار دیگری را نیز منتشر کرد. آنچه میخوانید بخشهایی از گفتوگوی او با همان نشریه قدیمی است که ۱۴ شهریور ۱۳۳۳ منتشر شده است؛ یعنی درست ۷۰ سال پیش(کلمات عینا حفظ شده و ویرایش نشده است).
از خوانندگان ایران کدام را بیشتر دوست دارید؟
همه را به نوبه خود دوست دارم و موفقیت آنها را خواستارم. از خوانندههای خارجی به بینگ کرازبی و تونی مارتین و همچنین شارل ترنه ایمان کامل دارم و آنها را از خوانندگان واقعی و هنرمندان خوب میشمارم. همچنین به تمام آهنگسازان ایرانی علاقه دارم بهخصوص به هنرمندان گرام آقایان رادمرد، دلیری، معروفی و ایرانفر ارادت کامل دارم.
نظرت راجع به هنر و هنرمندهای ایران چیست؟
آواز ایرانی روی ذوق و ابتکارات است و قاعده صحیحی ندارد. اگر بتوان تمام آوازها را روی قاعده علمی درآورد و از نظر علمی با موسیقی غرب نزدیک کرد پیشرفت بیشتری نصیب موسیقی ایران خواهد شد و میتوانیم خوانندگان هنرمند بیشتری داشته باشیم. به این دلیل است که تصانیفی که روی قواعد علمی ساخته شود مردم بهتر یاد میگیرند ولی چون به قاعده علمی درآوردن آوازهای ایرانی بسیار مشکل است طبیعتا با همین وضع پیش میرود. منتها اغلب هنرمندهای ایرانی نهتنها هنر را درک نکردهاند بلکه با تصانیف و آهنگهای سبک خود را منحرف کردهاند. میدانیم که پایه و اساس موزیکهای امروز اسپانیا که از نظر ظرافت و نظافت زبانزد کلیه ملل است موزیکهای ایرانی بوده، آن هم به وسیله «زریاب» که موسیقیدان و آهنگساز دربار هارونالرشید بود که نام اصلی او «ابوالحسن علی بن نافع» بوده است به اسپانیا برده شد و تحولی در موزیک اسپانیا ایجاد کرد که امروز میبینیم وجه شباهت بیمانندی بین موزیک ما و اسپانیا وجود دارد منتها آنها روزبهروز ترقی میکنند ولی ما، چه عرض کنم.
در بین اغلب هنرمندان فساد اخلاقی روزبهروز در ترقی است و اغلب هنرمندان فقط به دنبال پول میروند، درحالیکه به عقیده من نخست باید دل هنرمند به نور اخلاق و معرفت روشن شود و روش بهتری که خیر مردم در آن باشد در پیش گیرند. موسیقی و هنر متعلق به تمام مردم است و به یک دسته مردم تعلق ندارد. برای پیشرفت هنر باید اخلاق داشته باشیم و هنر خود را به موسیقی غرب نزدیک کنیم تا مانند ترکها و عربها ترقی کنیم. موزیک امروز ما نه شرقی نه غربی نه وطنی است بلکه مخلوطی است از تمام اینها و موسیقی ما در یک دوراهی عجیبی گیر کرده است. من ذوق خودم را برای ارشاد روح مردم نگه میدارم و میخواهم مردم از آن استفاده معنوی ببرند تا آنجا که میتوانستم در برنامههای فرهنگی انجمنهای خیریه، شیر و خورشید و بیشتر به نفع دانشآموزان بیبضاعت به وسیله آواز خدمت کردهام ولی خدا را گواه میگیرم تا به حال کوچکترین تشویقی درباره من به عمل نیاوردهاند. اگر من چندین بار در سالن دبیرستان «فیروزبهرام» آواز خواندم برای آن نبود که در آخر جشن درخواست پول کنم، فقط و فقط منظورم خدمت به فرهنگ بود. ولی آیا در مقابل این عمل نباید تشویقی درباره من به عمل بیاورند...؟
چه کسانی مشوق شما بودهاند؟
تمام مشوقان من هنرمندان بنام هستند که عبارتاند از آقایان حسین و هوشنگ استوار که هر دو «کمپوزیتور»(آهنگساز مولف)هستند؛ دیگر آقایان رادمرد، دلبری، جواد معروفی، سعدی حسنی، پورتراب، معز دیوانفکری گرمسیری، اسکویی. من آرزو میکنم به کمک و تشویق مردم و زحمات شبانهروزی خودم بتوانم شایسته لقب هنرمند باشم. من با خیلی از دردهایی که بعضی از هنرمندهای امروز ما به روح ما مینشانند میسازم و میسوزم تا روزی که بتوانم بین هنرمندان سربلند باشم و هنرم را هنرمندها دوست داشته باشند. آه... افسوس که هنوز نتوانستهایم بفهمیم که هنر چیست. هرکس ویولونی در دست بگیرد یا دو سه دهن آواز «کوچهباغی» بخواند او را هنرمند لقب میدهند.