عبدالله انوار پژوهشگر پیشکسوت در ۹۸سالگی درگذشت
وداع با ابنسینای زمان
در سال ۱۳۱۰ برای مقطع ابتدایی در مدرسه ابتدایی ثبتنام کردم. آن مدرسه ابتدایی و سیکل اول متوسطه داشت. یکی دو سال که درس خواندیم، آن مدرسه به مدرسه ابتدایی «امیر معزی» تبدیل و بخش متوسطه از آن جدا شد. تا ششم ابتدایی آنجا درس خواندم و ششم ابتدایی شاگرد اول تهران شدم. در ۱۳۱۶ وارد مدرسه آمریکاییها شدم که امروز کالج «البرز» نام دارد. زبان انگلیسی را آنجا یاد گرفتم. در تابستان، ششم ادبی متوسطه را امتحان دادم و در کنکور مدرسه حقوق شرکت کردم و قبول شدم.
هم مدرسه حقوق و هم ششم ریاضی را در این دبیرستان اسم نوشتم. با تمام کردن مدرسه حقوق، رشته ریاضیات عالی را خواندم. بعد از فارغالتحصیل شدن، در حدود یک و نیم سال در بانک ملی کار کردم، بعد از آن در هنرسرای آلمانیهایی که در ایران تاسیس کرده بودند، در همان مدرسه صنعتی قدیم. در دوره مهندسی معلم ریاضی میخواستند، در کنکور قبول شدم و چند سال آن جا درس ریاضیات عالی دادم. یک و نیم سال به خدمت نظام رفتم و سپس در وزارت فرهنگ معلم انگلیسی و فرانسه در یکی از دبیرستانها بودم، آن جا استخدام رسمی شدم. چند سال معلم بودم تا اینکه اداره «نگارش» من را برای مترجمی خواست. مدتی مترجم فرانسه و انگلیسی بودم تا اینکه با رفتن رئیس بخش خطی کتابخانه ملی، من را جانشین او کردند، تا حدود ۲۰ یا ۲۲ سالِ بعد که بازنشسته شدم و از آن زمان به بعد زندگی بازنشستگی را شروع کردهام.»
او درباره ورودش به کتابخانه ملی و شروع به کار شناسایی و خواندن نسخههای خطی گفته بود: «به گمانم سال ۳۸ بود که به کتابخانه ملی وارد شدم. من مترجم زبان انگلیسی و فرانسه در اداره نگارش وزارت فرهنگ قدیم بودم که کتابخانه ملی هم زیرمجموعهاش بود. آنروزها رئیس بخش خطی کتابخانه ملی، دکتر مهدی محقق بود. برای انجام کار نسخهشناسی و فهرستنویسی چند نفری معرفی شده بودند که صلاحیتشان رد شد، چون نسخههای خطی گرانقدر و باارزش بودند و ممکن بود یک آدم ناهنجار در نسخهها دست ببرد. بعد با معرفی ایرج افشار، وقتی سابقهام را پرسیدند، مرا به کتابخانه ملی بردند و به کار شروع کردم. افشار که سالهای جوانیاش بود، سال ۴۰ آمد و رئیس کتابخانه ملی شد.
مجتبی مینوی هم آدم فاضلی بود و رفیق ایرج افشار و عاشق کاری که من میکردم. او به همراه دکتر معین، چون عضو لغتنامه دهخدا هم بودم، از من خواستند و تشویقم کردند که کار را با جدیت ادامه دهم و مرا، به ویژه مرحوم مینوی، خیلی تشویق میکردند تا نسخهها سریعتر به صورت کتاب، فهرست و چاپ شوند و اتفاقا کتابخانه ملی در آن زمان تنها کتابخانهای بود که نسخههایش فهرست و چاپ شد؛ در کتابخانه مجلس و کتابخانه ملک هنوز این کار صورت نگرفته بود. ۱۰ جلد فهرست نسخههای خطی کتابخانه ملی ایران، شش جلد فارسی و چهار جلد عربی، حاصل آن سالهاست و به گمانم سال ۵۹ تمام شد. البته فهرست دو جلد با حوادث انقلاب و سال ۵۷ همراه شد که بعدا آنها را هم کامل کردم و چاپ شدند؛ چیزی نزدیک ۲۰، شاید هم ۳۰ هزار نسخه خطی که در این مجلدها فهرست شدهاند.»
نادره روزگار
در پی درگذشت این پژوهشگر برجسته، ژاله آموزگار، نویسنده و استاد زبانهای باستانی گفت: به عنوان فرد بسیار تاثیرگذار در گذشته ایران، برای ایشان احترام قائل بودم و وجود نادرهای بودند و متاسفانه فکر نمیکنم جانشینی برای خود گذاشته باشد. او افزود: انوار هم به علوم قدیم آشنا بود و هم علوم جدید. بارها در خدمت ایشان بودم و از گستردگی اطلاعاتش واقعا تعجب میکردم و شگفتزده بودم. به عنوان فردی که در این قرن زندگی کرده، احترام خاصی برای او قائلم و خودم را خوشبخت میدانم که همنسل چنین بزرگانی بودم. آموزگار توضیح داد: انوار یکی از افراد تاثیرگذار بود و کسی بود که اسمش درخشان است و در قرن گذشته ما میدرخشد. قرن گذشته ما واقعا بزرگپرور بود و ایشان هم یکی از نادران بود. به قول ایرجافشار «نادرهکاران» [کتابی از ایرج افشار درباره مفاخر فرهنگی ایران و ایرانشناسان مدرن غرب] بود. ایشان از نادرههای روزگار ما بود. همین و بس.