تحولات در رشد صادرات غذا در مناطق جغرافیایی جهان بررسی شد
تغییر نقشه تجارت کشاورزی

تجارت در میانه دو جنگ جهانی آشفته بود، اما هرجومرج در سیاستهای تجاری، پس از امضای موافقتنامه عمومی تعرفهها و تجارت (GATT) در سال ۱۹۴۷، جای خود را به قطعیت بیشتری داد. این فرآیند در پی رشد اقتصادی نابرابر و دگرگونی ساختاری و در شرایطی که سیستمهای کشاورزی غذایی به عدم قطعیتهای بازار و سیاستهای متغیر تجاری در قرن حاضر پاسخ میدهند، گریزناپذیر بود. اقتصاد جهانی، از جمله کشاورزی، از طریق تجارت به سرعت در حال ادغام است.
از سوی دیگر، صادرات محصولات کشاورزی فرآوری شده در حال گسترش است و در حال حاضر تقریبا نیمی از تجارت جهانی کشاورزی را تشکیل میدهد. این پدیده تحتتاثیر روندهای جمعیتی و پارامترهای اجتماعی و اقتصادی است که بازارهای کشاورزی و مواد غذایی را در کشورهای در حال توسعه متحول ساخته است. به عنوان مثال، سوپرمارکتها به سرعت در حال ظهور به عنوان یک نیروی اصلی در کشورهای در حال توسعه هستند. از این منظر، کشورهای کمتر توسعهیافته (LDC) با چالشهای خاصی در بازارهای کشاورزی جهان روبهرو هستند. زیرا این کشورها نسبت به کشورهای در حال توسعه به طور کلی کمتر در اقتصاد جهانی ادغام شدهاند و این ویژگی به طور خاص برای بخشهای کشاورزی آنها قابلتوجه است. از طرفی، کشورهای کمتر توسعهیافته شاهد کاهش صادرات محصولات کشاورزی خود به عنوان سهمی از کل صادرات بودهاند، اما واردات محصولات کشاورزی آنها، عمدتا مواد غذایی، به عنوان سهم کل واردات کاهش نیافته است و اکنون با کسری تجاری قابلتوجه و رو به رشدی در بخش کشاورزی خویش مواجه هستند.
تجارت کشاورزی و اقتصاد جهانی
در چند دهه گذشته جهان شاهد افزایش چشمگیر یکپارچگی اقتصاد جهانی از طریق تجارت بوده است. اگر به میانگین نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی جهانی و صادرات جهانی کالا و خدمات توجه کنیم تجارت جهانی کالاها و خدمات با سرعت بیشتری نسبت به تولید ناخالص داخلی جهانی در حال گسترش است. در نتیجه، تجارت بینالمللی محصولات کشاورزی نیز با سرعت بیشتری نسبت به تولید ناخالص داخلی کشاورزی جهانی گسترش یافته است. نتیجه گسترش سریعتر تجارت (صادرات به اضافه واردات) نسبت به تولید نشان میدهد که شدت تجارت، که به صورت نسبت کل تجارت کالا و خدمات به کل تولید ناخالص داخلی بیان میشود، از کمتر از ۳۰درصد سه دهه قبل به تقریبا ۵۰درصد افزایش یافته است. این روند برای تجارت کشاورزی (از جمله شیلات و جنگلداری) که از حدود ۶۰درصد به بیش از ۱۰۰درصد در مدت مشابه افزایش یافته، چشمگیرتر بوده است.
در حالی که تجارت کشاورزی همچنان در حال گسترش است، سهم آن در کل تجارت کالا همچنان کاهش مییابد؛ این نسبت از نزدیک به یکسوم در چهار دهه پیش به حدود ۱۰درصد امروز، تغییر یافته است. بنابراین، طی چهار دهه گذشته جهان شاهد تغییرات عمده در الگوهای جغرافیایی تجارت کشاورزی نیز بوده است. سهم فزایندهای از صادرات جهانی کشاورزی از کشورهای توسعهیافته سرچشمه میگیرد. همچنین کشورهای اتحادیه اروپا (EU) بیشتر این رشد را به خود اختصاص دادهاند. چنانکه سهم آنها از کل صادرات محصولات کشاورزی از حدود ۲۰درصد در اوایل دهه ۱۹۶۰ به بیش از ۴۰درصد در حال حاضر افزایش یافته است.
البته بخش بزرگی از این افزایش مربوط به تجارت درون اتحادیه اروپاست که حدود ۳۰درصد از تجارت جهانی کشاورزی را تشکیل میدهد. در مقابل، در طول چهار دهه گذشته، کشورهای در حال توسعه شاهد کاهش سهم خود از صادرات محصولات کشاورزی جهان از تقریبا ۴۰درصد به حدود ۲۵درصد در اوایل دهه ۱۹۹۰ و سپس به حدود ۳۰درصد بودهاند. در همین بازه زمانی ۴۰ ساله، سهم واردات جهانی محصولات کشاورزی کشورهای در حال توسعه از کمتر از ۲۰درصد به حدود ۳۰درصد افزایش یافته است. در نتیجه نقش تجارت کشاورزی در الگوهای تجاری کلی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه تغییر کرده است.
این کشورها از موقعیت تراز تجاری کشاورزی مثبت، با صادرات به نسبت قابلتوجهی بیشتر از واردات، به سمت وضعیتی که در آن واردات و صادرات محصولات کشاورزی در سالهای اخیر تقریبا متعادل بوده است، حرکت کردهاند. همچنین کشورهای توسعهیافته شاهد کاهش سهم خود از صادرات و واردات محصولات کشاورزی در مدت مشابه بودهاند. امروزه، هم برای کشورهای توسعهیافته و هم برای کشورهای در حال توسعه، تجارت کشاورزی تقریبا متعادل است و حدود ۱۰درصد از کل واردات و صادرات کالا را شامل میشود. هر دو گروه شاهد درجه فزاینده ای از ادغام بخشهای کشاورزی خود در بازارهای جهانی بودهاند. این امر برای کشورهای توسعهیافته به دلیل سطوح بسیار بالای مبادله محصولات کشاورزی بهویژه در بین کشورهای اتحادیه اروپا بسیار برجسته است.
همانطور که در آمارهای بینالمللی مشاهده میشود، نقش تجارت کشاورزی در میان برخی از کشورهای در حال توسعه متفاوت است. تنها آمریکای لاتین و منطقه کارائیب جایگاه تراز مثبت صادراتی محصولات کشاورزی را حفظ کرده است. در واقع، صادرات محصولات کشاورزی در این منطقه همچنان سهم عمدهای از کل صادرات کالای منطقهای را به خود اختصاص میدهد، اگرچه این سهم در ۴۰ سال گذشته تقریبا به نصف رسیده است. در این میان، کشورهای جنوب صحرای آفریقا شاهد کاهش شدیدتری در سهم کشاورزی در صادرات خود بودهاند، بهگونهای که این سهم از بیش از ۶۰درصد در چهار دهه قبل به حدود ۲۰درصد امروز رسیده است، اما این منطقه همچنان یک صادرکننده قوی محصولات کشاورزی است. برای آسیا و اقیانوسیه، هم صادرات و هم واردات کشاورزی کمتر از ۱۰درصد از کل صادرات یا واردات این منطقه را تشکیل میدهند.
منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با کسری تراز تجاری قابلتوجهی در بخش کشاورزی روبهرو هستند. این کسری تراز تجاری پس از سال ۱۹۷۳ ظاهر شد، زیرا واردات به سرعت در پی رونق قیمت نفت گسترش یافت. از آن زمان، صادرات محصولات کشاورزی این منطقه در بهترین حالت کمی بیش از ۵درصد از کل صادرات کالا را به خود اختصاص داده است و واردات محصولات کشاورزی منطقه منا اکنون حدود ۱۵درصد از کل واردات کالا را تشکیل میدهد.
درک دینامیک تغییرات الگوهای تجارت کشاورزی
با تحلیل دینامیک تغییرات در الگوهای تجارت کشاورزی کشورهای در حال توسعه میتوان دریافت که تحولات در سهم آنها از تجارت بینالمللی کشاورزی منعکس شده است.
چنانکه به استثنای آسیا و اقیانوسیه، همه مناطق جهان شاهد کاهش سهم خود از صادرات محصولات کشاورزی در جهان بودهاند، اگرچه آمریکای لاتین و منطقه کارائیب بخشی از سهم بازار را در طول دهه ۱۹۹۰ بازپس گرفتهاند.
یکی از بارزترین پدیدههای مشهود به حاشیه راندن تدریجی کشورهای جنوب صحرای آفریقا در بازارهای بینالمللی صادرات کشاورزی است. سهم این کشورها از صادرات جهانی محصولات کشاورزی به تدریج از تقریبا ۱۰درصد در چهار دهه قبل به حدود ۳درصد امروز کاهش یافته است. البته در سمت واردات، الگوی معکوسی ظاهر شده به نحوی که همه کشورهای در حال توسعه شاهد افزایش سهم خود در واردات محصولات کشاورزی جهان بودهاند و کشورهای جنوب صحرای آفریقا تنها استثنا هستند.
از نظر روندهای بلندمدت، تجارت کشاورزی در کشورهای کمتر توسعهیافته به شکلی است که واردات محصولات کشاورزی به طور مداوم حدود ۲۵درصد از کل واردات این کشورها را تشکیل میدهد. در سالهای اخیر کشورهای کمتر توسعهیافته از جایگاه صادرکنندگان کشاورزی به واردکننده تبدیل شدهاند. از اواخر دهه ۱۹۸۰ کسری تجاری کشاورزی این کشورها به سرعت افزایش یافته است. کشورهای کمتر توسعهیافته درجه بسیار پایینی از ادغام بخش کشاورزی خود را در بازارهای جهانی در مقایسه با کشورهای در حال توسعه به طور کلی نشان میدهند.
در اواسط دهه ۱۹۶۰، تجارت کشاورزی کشورهای کمتر توسعهیافته (صادرات به اضافه واردات) با کمی بیش از ۲۰درصد تولید ناخالص داخلی کشاورزی آنها مطابقت داشت که تقریبا معادل همان نسبت در کشورهای در حال توسعه بود. با این حال، از آن زمان، این نسبت برای کشورهای کمتر توسعهیافته فقط اندکی افزایش یافته و به حدود ۳۰درصد رسیده است، در حالی که این نسبت برای کشورهای در حال توسعه به حدود ۵۰درصد افزایش یافته است.
در کشورهای توسعهیافته، حدود ۸۰درصد صادرات محصولات کشاورزی به مقصد سایر کشورهای توسعهیافته و بیش از ۷۰درصد واردات محصولات کشاورزی کشورهای توسعهیافته از دیگر کشورهای توسعهیافته انجام میشود. نقش تجارت بین کشورهای اتحادیه اروپا بسیار مهم است، به طوری که بیش از ۷۰درصد صادرات کشورهای اتحادیه اروپا به سایر اعضای این اتحادیه و بیش از ۶۰درصد واردات آنها از سایر کشورهای اتحادیه اروپا انجام میشود. تجارت کشاورزی در بین کشورهای اتحادیه اروپا ۳۰درصد از کل تجارت کشاورزی جهان را تشکیل میدهد.
همچنین تجارت بین کانادا و ایالات متحده آمریکا، اگرچه به صورت مطلق و نسبی بسیار کمتر از تجارت درون اتحادیه اروپاست، اما از سال ۱۹۸۰ به سرعت رشد کرده که نشاندهنده اهمیت روزافزون توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) است.
نسبت صادرات محصولات کشاورزی کشورهای در حال توسعه که به کشورهای همین گروه ارسال میشود از ۳۱درصد در سال ۱۹۹۰ به ۴۰درصد در سال ۲۰۰۲ افزایش یافته است، در حالی که در بخش واردات، سهم واردات کشورهای در حال توسعه به سایر کشورهای این گروه از ۳۶درصد به ۴۵درصد در مدت مشابه افزایش یافته است.
اقتصاد جهانی، از جمله کشاورزی، از طریق تجارت به سرعت در حال ادغام است چنانکه نرخ جهانی رشد تجارت کشاورزی در دهه گذشته سالانه حدود ۳درصد بوده است که بیش از سه برابر نرخ رشد تولیدات کشاورزی است. اما امروزه کشورهای در حال توسعه نسبت به گذشته بسیار کمتر به صادرات محصولات کشاورزی وابسته هستند. صادرات محصولات کشاورزی فرآوریشده با توجه به روندهای جمعیتی، اجتماعی و اقتصادی به سرعت در حال گسترش است و سوپرمارکتها به عنوان یک نیروی اصلی در کشورهای در حال توسعه در حال ظهور هستند. اما کشورهای کمتر توسعهیافته در حال حاضر بسیار کمتر از کشورهای در حال توسعه در اقتصاد جهانی ادغام شدهاند و این امر بهویژه برای بخشهای کشاورزی آنها قابلتوجه است.
برخلاف اهمیت فزاینده صادرات محصولات کشاورزی فرآوری شده در سایر کشورهای در حال توسعه، کشورهای کمتر توسعهیافته شاهد کاهش سهم صادرات محصولات فرآوری شده آنها از حدود ۳۰درصد کل صادرات کشاورزی در دهه ۱۹۶۰ به کمتر از ۲۰درصد در دهه ۱۹۹۰ بودهاند. چین یکی از بازیگران اصلی صادرات و واردات محصولات کشاورزی است. در سال ۲۰۲۳، چین یکی از واردکنندگان اصلی محصولات کشاورزی بود و ۱۱درصد از واردات جهانی محصولات کشاورزی را به خود اختصاص داد. پس از چین ایالات متحده، آلمان، هلند، بریتانیا، فرانسه و ژاپن در ردههای بعدی قرار دارند.
چین رقمی بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار در سال برای واردات محصولات کشاورزی هزینه میکند. ایالات متحده پس از برزیل دومین تامینکننده محصولات کشاورزی چین است. سایر تامینکنندگان عبارتند از: تایلند، استرالیا، نیوزیلند، اندونزی، کانادا، ویتنام، فرانسه، روسیه، آرژانتین، شیلی، اوکراین، هلند و مالزی. در واقع، اگر به واردات کشاورزی چین نگاه کنیم، محصولات وارداتی اصلی شامل دانههای روغنی، گوشت، غلات، میوهها و آجیل، پنبه، نوشیدنیها، شکر، پشم و سبزیجات میشود.
چین در سال ۲۰۲۳، پنجمین صادرکننده بزرگ محصولات کشاورزی در جهان بود. در سال مذکور آمریکا، برزیل، هلند و آلمان بزرگترین صادرکنندگان محصولات کشاورزی محسوب میشدند. کشورها با افزایش درآمدشان تمایل دارند از سیاستهای ضد کشاورزی به سمت سیاستهای طرفدار کشاورزی حرکت کنند و همچنین تمایل دارند بازارهای داخلی خود را از افزایش موقت قیمت مواد غذایی محافظت کرده و در محیط تجارت بینالمللی رقابتیتر عمل کنند.
* تحلیلگر و دکترای توسعه کشاورزی