_7c5114f9-0c69-476d-8c15-f51a9bfb5cc8+copy

چند هفته گذشته، اوج جنگ زیرپوستی بین صنعت تکنولوژی و رسانه بر سر هوش مصنوعی مولد بود. برای تکنولوژی تحول‌‌‌آفرینی که نحوه تولید و استفاده چیزهایی همچون متن، تصویر و موسیقی را حسابی زیر سوال برده، چالش‌‌‌های حقوقی سال گذشته به طرز اعجاب‌انگیزی کم و با فاصله از هم بودند. چند رمان‌‌‌نویس، خبرنگار، کمدین و تولیدکنندگان انواع دیگر محتوای حرفه‌‌‌ای با این ادعا که کار آنها برای آموزش مدل‌‌‌های زبانی بزرگ به‌‌‌کار رفته و ثمره کارشان به شکل ناعادلانه‌‌‌ای در تولید هوش مصنوعی مولد استفاده می‌شود، به اتهام نقض حق نشر از یکسری شرکت‌ها شکایت کرده‌‌‌اند. گتی ایمیج (Getty Images) از Stability AI به اتهام استفاده از بانک عکسش شکایت کرده و از استارت‌آپ هوش مصنوعی آنتروپیک (Anthropic) به خاطر متن ترانه‌‌‌ها شکایت شده.

با این ‌‌‌حال، اغلب ناشران بزرگ دست نگه داشته‌‌‌اند، چون امیدوارند به‌‌‌جای تلاش برای در نطفه خفه کردن تکنولوژی جدید، راه‌‌‌هایی برای سهیم شدن در تاراج آن پیدا کنند. تا اینجا تنها دو توافق قابل‌‌‌توجه بین دنیای تکنولوژی و رسانه صورت گرفته که به‌‌‌ واسطه آنها خبرگزاری آسوشیتد پرس اجازه داده آرشیوش توسط مدل‌‌‌های شرکت OpenAI مورد استفاده قرار بگیرد. الکس اسپرینگر، مالک نشریه خبری سیاسی پولیتیکو، نشریه آلمانی دی‌ولت، و خبرگزاری بیزنس اینسایدر هم اوایل این ماه با همین شرکت به توافق جامع‌‌‌تری رسید. به همین دلیل، طرح دعوایی که به‌‌‌تازگی از سوی نیویورک‌تایمز علیه OpenAI و مایکروسافت صورت گرفته، نشانه شومی از چیزی است که در سال 2024 در پیش خواهد بود.

طبق اعلام نیویورک‌تایمز، ماه‌‌‌ها مذاکره برای حصول شرایطی که از حقوق شرکت محافظت و غرامت عادلانه‌‌‌ای را تامین کند شکست خورده و به توافقی منجر نشده است. بنابراین ممکن است امسال همان سالی باشد که تولیدکنندگان محتوا بالاخره به مقابله با نظام سرمایه‌‌‌داری نظارتی برمی‌‌‌خیزند. طی چند هفته گذشته چند شکایت از طرف تولیدکنندگان محتوا صورت گرفته که یکی از شناخته‌‌‌شده‌‌‌ترین این شاکیان، روزنامه نیویورک‌‌‌تایمز است. این غول خبری هم OpenAI و هم مایکروسافت را که در حوزه هوش مصنوعی سرمایه‌گذاری‌‌‌های چند میلیارد دلاری دارند، به استفاده غیرقانونی از میلیون‌‌‌ها محتوای خبری این روزنامه برای آموزش مدل‌‌‌های زبانی بزرگ متهم کرده - دقیقا همان محصولی که می‌تواند در نهایت جای ترافیک جست‌‌‌وجوی آنلاینی را بگیرد که درآمدش برای پلتفرم‌‌‌های تکنولوژی و ناشران است.

در واقع این مشکل دوسویه است؛ ناشران و تولیدکنندگان محتوا نه‌‌‌تنها برای محتوایی که در آموزش مدل‌‌‌های زبانی بزرگ مورد استفاده قرار می‌‌‌گیرند پول منصفانه‌‌‌ای دریافت نمی‌‌‌کنند، بلکه هوش مصنوعی در جایگاهی قرار دارد که بتواند به ‌‌‌طور جدی کسب و کار جست‌‌‌وجوی آنلاین اطلاعات را مختل کند. این اتفاق می‌تواند به حدی زیان‌‌‌بار باشد که رانت‌خواهی سیری‌‌‌ناپذیر غول‌‌‌های تکنولوژی از تولیدکنندگان محتوا در20 سال گذشته در برابر آن کوچک و ناچیز به نظر برسد.

در حال حاضر وقتی افراد برای به دست آوردن اطلاعات از موتور جست‌‌‌وجویی استفاده می‌‌‌کنند، اطلاعاتی برای آنها به نمایش گذاشته می‌شود که آنها را به وب‌سایت تولیدکننده محتوا می‌‌‌رساند. آن‌‌‌وقت تولیدکنندگان محتوا می‌توانند به ‌‌‌واسطه تبلیغات دیجیتالی از این ترافیک کاربرانشان کسب درآمد کنند. یک‌‌‌جور همزیستی مسالمت‌‌‌آمیز است و البته که برابر نیست. از سال 2000 به این‌‌‌سو که گوگل اولویت را به مدل کسب و کار فروش آگهی در مقابل جست‌‌‌وجو داد، تولیدکنندگان محتوا کم‌‌‌وبیش به امید شروط تقسیم درآمدی مانده‌‌‌اند که غول‌‌‌های تکنولوژی هوس می‌‌‌کنند پیشنهاد دهند؛ البته اگر اصلا چیزی پیشنهاد دهند.

این وضعیت یکی دو سال قبل که استرالیا و به دنبال آن کانادا پلتفرم‌‌‌های تکنولوژی را مجبور کردند سر میزان پرداخت با ناشران به توافق برسند، شروع به تغییر کرد. از هیچ‌‌‌چیز بهتر است، اما همچنان مبلغ پرداختی در مقابل آنچه به اعتقاد بسیاری از متخصصان مقدار عادلانه‌‌‌ای است، بسیار ناچیز است. پژوهشی که اخیرا توسط محققان دانشگاه کلمبیا، دانشگاه هوستون و شرکت مشاوره برتل گروپ (Brattle Group) صورت گرفت این کسری پرداختی را محاسبه کرد. طبق تخمین آنها اگر گوگل به ناشران آمریکایی 50‌درصد از ارزش تولیدشده توسط محتوای خبری‌‌‌شان را پرداخت می‌‌‌کرد، سالانه باید بین 10 تا 12 میلیارد دلار پرداخت می‌‌‌شد؛ در حالی که در حال حاضر روزنامه نیویورک‌تایمز، در طول 3سال تنها 100 میلیون دلار دریافت می‌‌‌کند.

حالا هوش مصنوعی دارد کاری می‌‌‌کند که حتی همان همزیستی ناعادلانه هم خوب به نظر برسد؛ چون وقتی از چت بات‌‌‌هایی مانند چت‌‌‌جی‌‌‌پی‌‌‌تی یا «بارد» (محصول گوگل) سوالی بپرسید، به وب‌سایت تولیدکننده فرستاده نمی‌‌‌شوید، بلکه مستقیم پاسخ را دریافت می‌‌‌کنید. آن‌‌‌وقت کاربران در اکوسیستم بسته صاحب آن پلتفرم هوش مصنوعی مولد باقی می‌‌‌مانند. از آن بدتر این است که هوش مصنوعی دقیقا با همان محتوای دارای حق نشری تعلیم ‌‌‌دیده که قرار است آن را دور بزند. موضوع جالب‌‌‌ توجه دیگر این است که این نگرانی صرفا مختص تولیدکنندگان محتوای سنتی نیست. برندها دارند به کمک هوش مصنوعی اینفلوئنسر مجازی خود را برای شبکه‌‌‌های مجازی تولید می‌‌‌کنند تا مجبور نشوند برای هر پست‌هزار دلار به یک اینفلوئنسر حقیقی بپردازند. اعتصاب سال گذشته بازیگران و نویسندگان هالیوود هم سر همین رقابت بر سر پایین‌‌‌ترین قیمت بود که به‌‌‌واسطه آن کارهای دفتری خلاقانه بیشتری توسط نرم‌‌‌افزار انجام می‌‌‌شوند.

اجازه بدهید یک مورد عینی را بررسی کنیم. اتانا لوپز با موی صورتی، بیش از 200‌هزار دنبال‌کننده در فضای مجازی دارد. او از کنسرت‌‌‌هایی که می‌‌‌رود گرفته تا اتاق شخصی‌‌‌اش، ‌‌‌ سلفی می‌‌‌گذارد و برندهایی همچون محصولات مراقبت موی اولاپلکس را تگ می‌‌‌کند. برندها تقریبا ‌هزار دلار برای هر پست هزینه می‌‌‌کنند تا او محصولاتشان را در فضای مجازی تبلیغ کند و این‌‌‌ همه در حالی است که این شخصیت کاملا مجازی است و اصلا وجود خارجی ندارد. اتانا یک اینفلوئنسر مجازی است که با ابزارهای هوش مصنوعی مولد ساخته ‌‌‌شده؛ یکی از صدها آواتار مجازی که وارد اقتصاد تولید محتوای 21 میلیارد دلاری شده است.

ظهور این دسته باعث نگرانی اینفلوئنسرهای انسانی شده که می‌‌‌ترسند رقبای دیجیتال منبع درآمدشان را قلع‌‌‌ و قمع کنند. درصورتی‌‌‌که خالقان این تولیدات فوق‌‌‌العاده واقعی هوش مصنوعی می‌‌‌گویند آنها صرفا مخل بازاری شده‌‌‌اند که بیش ‌‌‌از اندازه باد کرده است. به‌‌‌گونه‌‌‌ای که دیانا نانز، یکی از بنیان‌گذاران آژانس کلولس (The Clueless) مستقر در بارسلونا که اتانا را تولید کرده، می‌‌‌گوید: «ما از نرخ‌های سر به فلک گذاشته این روزهای اینفلوئنسرها شوکه شدیم. همین هم ما را به فکر وا‌‌‌داشت که چرا اینفلوئنسر خود را نسازیم؟ به ‌‌‌این ‌‌‌ترتیب ناخواسته یک هیولا خلق کردیم. البته یک هیولای زیبا.»

در چند سال گذشته شراکت‌‌‌های خبرسازی بین برندهای لوکس و اینفلوئنسرهای مجازی صورت گرفته است؛ ازجمله شراکت برند لویی ویتون با آیایی. جریان حاضر، چرخش نهایی و شاید اجتناب‌‌‌ناپذیر نقطه آغازین شبکه جهانی وب است که آمد تا به کاربران کمک کند صفحات اصلی وبی را که در بیکران اینترنت پخش‌‌‌وپلا شده بودند، به‌‌‌راحتی پیدا کنند و به آن برسند. لری پیج، یکی از پایه‌‌‌گذاران گوگل هم در مصاحبه‌‌‌ای در سال 2004 گفته بود: «ما می‌‌‌خواهیم به سریع‌‌‌ترین شکل ممکن شما را از گوگل خارج و به محل درست هدایت کنیم.»

اما با رشد گوگل و سایر پلتفرم‌‌‌های تکنولوژی این هدف تغییر کرد و تبدیل به نگه‌‌‌ داشتن کاربران شد؛ آن هم از طریق عقد قراردادهای انحصاری با شرکت‌های دیگری همچون اپل و سامسونگ، تا گوگل موتور جست‌‌‌وجوی انتخابی آنها باشد. از آن‌‌‌طرف هم شرکت‌های حوزه تبلیغات دیجیتال، سیستم‌‌‌ عامل‌‌‌های موبایل، فضای مجازی و... را ملزم می‌‌‌کنند قلمرو آنلاین را محصور کنند و کاربران را در پلتفرم نگه ‌‌‌دارند. گوگل با این ترفند سلطان بی‌‌‌رقیب جست‌‌‌وجو شد؛ که البته خود متکی بر تصاحب محتوای دارای حق نشر بود.

هوش مصنوعی از یکسو این معادله را بر هم می‌‌‌زند. چون هرچه نباشد تا اینجا مایکروسافت و OpenAI حاکم بازی هستند نه گوگل. اما از سوی دیگر، مساله اصلی بر سر استخراج داده کاربران و فروش آن به ماست؛ آن‌‌‌ هم به روش‌‌‌هایی که هزینه تولید را کمتر و حاشیه سود را برای پلتفرم‌‌‌ها بیشتر می‌‌‌کند. در طرح دعوی که اخیرا توسط سازمان خبری آرکانزاس با نام «هلنا ورلد کرونیکل» علیه گوگل و آلفابت صورت گرفته هم گفته می‌شود که قول و قرارهای مشروط غیرقانونی که به‌‌‌واسطه آنها این غول جست‌‌‌وجو محتوای ناشران را اختلاس و در پلتفرم خود منتشر می‌‌‌کند، از زمان عرضه بارد در سال 2023 فقط گسترده‌‌‌تر و شدیدتر شده؛ چرا که چت‌‌‌بات بارد با محتویات ناشرانی همچون هلنا ورلد کرونیکل و واشنگتن‌‌‌پست تعلیم‌‌‌ دیده که هیچ‌‌‌کدام هم در مقابل غرامتی دریافت نکرده‌‌‌اند.

نکته جالب ‌‌‌توجه این است که شکایات انجام گرفته علیه هوش مصنوعی مولد بسیار شبیه پرونده‌‌‌هایی است که در آغاز به کار موتورهای جست‌‌‌وجو تشکیل شدند. آن زمان، دادگاه‌‌‌های آمریکا به دلیل اینکه هدف از فهرست کردن محتوای دارای حق نشر، تولید سرویس‌‌‌ جست‌‌‌وجوی نو و تحول‌‌‌آفرینی بود، حکم داد که موتورهای جست‌‌‌وجو «استفاده عادلانه‌‌‌ای» از داده‌‌‌ها می‌‌‌کنند و قانونی نقض نشده. طبق حکم آنها گزیده‌‌‌های کوتاه متون و تصاویر کوچک‌‌‌شده‌‌‌ای که در موتور جست‌‌‌وجو به نمایش درمی‌‌‌آمد هم جایگزین محتوای اصلی نمی‌‌‌شدند و حداقل تاثیر ممکن را بر کسب و کار شرکت‌های رسانه‌‌‌ای داشتند.

البته این بار تفاوت‌‌‌های مهمی وجود دارد. روزنامه نیویورک ‌‌‌تایمز در دعوی خود نشان داده که چگونه چت جی‌‌‌پی‌‌‌تی و بینگ مایکروسافت را ترغیب به تولید نقل‌‌‌قول‌‌‌های طولانی و جامعی از گزارش‌‌‌های خود کرده. از طرف دیگر موتورهای جست‌‌‌وجویی طراحی شده بودند تا ترافیک کاربران را به سایت‌‌‌های دیگری هدایت کنند، در حالی که سرویس‌‌‌های هوش مصنوعی مولد همچون چت جی‌‌‌پی‌‌‌تی مستقیما پاسخ سوالات را می‌‌‌دهند و همین، آنها را به جایگزین آشکارتری برای محتوای منبع اصلی تبدیل می‌‌‌کند. چنین خطرات حقوقی بزرگ‌تری باید شرکت‌های هوش مصنوعی را محتاط کند تا در برابر هیات‌‌‌ منصفه به راحتی ادعای «استفاده منصفانه» را به کار نبرند.

البته در همیشه روی یک پاشنه نمی‌‌‌چرخد و همه‌‌‌چیز هم به نفع صنعت رسانه نیست. در درجه اول، خطر یک رای غیرقابل ‌‌‌پیش‌بینی از سوی هیات ‌‌‌منصفه برای هر دو طرف وجود دارد. از طرف دیگر OpenAI می‌تواند متذکر شود که اگر ناشران خبری نخواهند محتوایشان برای آموزش مدل‌‌‌های زبانی بزرگ مورد استفاده قرار بگیرد، به‌‌‌راحتی می‌توانند دسترسی آنها را مسدود کنند. همان‌طور که بسیاری از ناشران از جمله نیویورک ‌‌‌تایمز امسال این کار را کرده‌‌‌اند. فارغ از اینکه چت‌‌‌بات‌‌‌ها جست‌‌‌وجو را منقرض کنند یا نه، شکی وجود ندارد که برندگان این جدیدترین حرکت سرمایه‌‌‌داری نظارتی چه کسانی هستند: شرکت‌های پیشرفته تکنولوژی. بهتر است امیدوار باشیم مجبور شوند برای چیزی که گرفته‌‌‌اند بهای بیشتری پرداخت کنند.

ftcms_52925160-3b9b-426b-8155-8baab9370dd5-_1_ copy