دشمن به خاک ایران زده است؛ دشمنی که نه به قواعد بینالمللی پایبند است و نه به اصول انسانی. امیدواریم اینبار آخری باشد که کسی به ایران حمله میکند. در عین حال باید در کنار افزایش قدرت دفاعی و دیپلماسی، اقتصاد ایران برای هر شرایطی آماده شود. جهتگیری اقتصاد باید به سمت استفاده کارآمدتر از منابع حرکت کند و این با دو کلیدواژه تعریف میشود: کاهش اختلال در فرآیند تولید و افزایش هدفمندی توزیع.
بازار سهام ایران در ۲ماه ابتدایی سال ۱۴۰۴ اندکی رشد را تجربه کرد؛ اما پس از آن، روندی فرسایشی و بدون جهش جدی در پیش گرفت. شاخص کل که در ابتدای سال با امیدواریهایی درخصوص بهبود شرایط اقتصادی و کنترل تورم همراه شده بود، بهتدریج و بیشتر تحت تاثیر روابط خارجی کشور وارد دورهای از رکود در معاملات، بیاعتمادی سرمایهگذاران و نبود محرکهای بنیادی شد.
حالا که بحث بازگرداندن اتباع غیرمجاز افغان داغ شده، غالب نگاهها، صرفا روی سرفصل حساسیتهای امنیتی است و هنوز هم خبری از ارزیابی فراگیر و نظریات آیندهنگرانه نیست. گویی حضور بیحسابوکتاب افاغنه در ایران، تا قبل از جنگ دوازدهروزه ایراد و اشکال خاصی نداشت و میشد با آن مدارا کرد اما حالا که مشکل امنیتی به وجود آمده، باید به این مساله حساس شویم و سریعا به فکر چاره باشیم!
تصمیمگیری افراد در موقعیتهای مختلف، ترکیبی است از تفکر سریع و شهودی (سیستم۱) و تفکر کُند و تحلیلی (سیستم۲)؛ مثلا واکنش افراد در شرایط بحرانی، مثل حمله حیوانی وحشی، اغلب تحتتاثیر ترس یا خشم است و نه ارزیابی عقلانی. اما در حل یک مساله ریاضی از منطق به جای هیجان استفاده میکند. از آنجا که سیستم۲ نیازمند تلاش ذهنی و تمرکز است و با فعالیت مداوم خسته میشود، تصمیمهای ما بیشتر با سیستم۱ براساس قواعد سرانگشتی و شهودی گرفته میشود که البته مستعد انواع سوگیریهاست و گاه منجر به تصمیمهای اشتباه میشود.
علم اقتصاد با انسان عقلایی سرکار دارد. هرچند اقتصاد رفتاری، کنشهای انسانی را با چشمپوشی از این فرض تحلیل میکند، اما همچنان پایه و محور این علم مبتنی بر عقلانیت است. عقلانیت مثلا درمورد مصرف بهطور خلاصه و با چشمپوشی از جزئیات، به این معناست که آدمی با توجه به بودجه خود، مطلوبیتش را از مصرف کالاها به حداکثر میرساند.
جنگ تحمیلی ۱۲روزه فعلا متوقف شده است. بزرگترین تلخی این جنگ، نفوذ عمیق اطلاعاتی و امنیتی دشمن بود که منجر به ترور جنایتآمیز و شهادت همزمان برجستهترین فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای کشور و خانوادههای مظلوم آنها در منازل مسکونیشان شد. در مقابل بزرگترین شیرینی که در این جنگ ظهور پیدا کرد، همبستگی یک ملت با هم در پشتیبانی و دفاع از ایران عزیزشان و همراهی با حاکمیت در حفظ آرامش و همکاری با دولت در اداره امور زندگی شهروندان بود.
بسیاری بازپسگیری خرمشهر در ۳ خرداد ۱۳۶۱ را بزرگترین پیروزی نظامی ایران در جنگ با عراق میدانند. اما نبرد میان دو کشور ۶سال پس از آن ادامه یافت و در نهایت نیز پایان جنگ، غافلگیرانه، در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با تصمیمگیری چند روزه در مورد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که البته در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ صادر شده بود، رقم خورد.
در بیستسال گذشته، شیوههای مختلفی برای حمایت از بازار سرمایه مورد استفاده قرار گرفته که هر یک مزایا و معایبی داشته است. در این میان، شیوه فعلی حمایت از بازار که جزء ناکارآترین آنها بوده و قبلا نیز چندینبار تجربه و آزموده شده بود، متاسفانه مجددا بهکار گرفته شده است و دریغ از فکر و ایده جدید!
دولتی که در برابر بحرانها به طور مکرر غافلگیر شود، به احتمال قوی دچار یک عارضه ساختاری است که از گسست میان حکومت و واقعیت نشأت میگیرد. اگر دولتی با محدود کردن صدای منتقد و تکیه بر روایتی دستچینشده و تکبعدی از موفقیت، خود را در حبابی از اطلاعات گزینشی محصور کند، در واقع به دست خود، حیاتیترین سازوکارش را برای شناخت واقعیت جامعه و کاستیهای حکمرانی از کار میاندازد.
برای پیشبینی شرایط اقتصادی ایران در زمان آتشبس، باید عوامل تاثیرگذار را به دو قسمت خارجی و داخلی تقسیم کرد؛ در بعد خارجی ابتدا دونالد ترامپ با تصمیمی خلقالساعه به ایران چراغ سبز نشان داد.
جنگ تحمیلی ۱۲روزه علیه ایران یک بار دیگر اهمیت اصل بنیادین آزادی را به نمایش گذاشت. زمانی که جنگ آغاز شد، بهویژه پس از آنکه تهران به طور علنی از سوی مهاجمان مورد تهدید جدی قرار گرفت، برخی از شهروندان به طور کاملا طبیعی و عاقلانه، بهویژه خانوادههایی که فرزندان کوچک داشتند تهران را به مقصد شهرهای دیگر ترک کردند؛ و البته اکثریت بسیار بزرگی به هر دلیل ترجیح دادند در تهران بمانند.
۱۲روز پر التهاب گذشت و ایران، بازهم تلاطم امواج را از سرگذراند و ماند تا به ما نشان دهد که چقدر برای این ملت عزیز است. خورشید ایران در ۴تیر، برای مردم این سرزمین، طلوعی متفاوت داشت. با دلبری سر برآورد و گویی میخواست به غمزه مساله آموزمان شود و درسهای برآمده از تلخ و شیرین سرگذشت این میهن کهن را بار دیگر برایمان بازگو کند. تمدن دیرپای ایران، معلمی صبور و بسیار متواضع است؛ هرچند ما شاگردانی بازیگوش و بیزار از درس و مدرسهایم. کتابی است که در برگ برگش، وقایعی درسآموز، به زبان ساده و رسا بیان شده است. درسهایی در مورد کشورداری و کشورگشاییها، سرکشیها، کینهتوزیها، خودمطلقانگاریها و یادآوری اوجهایی که به حضیض افتادهاند و نامهایی که نماد آبادانی یا ننگ ویرانی این سرزمین شدهاند.
جنگها دیر یا زود پایان میپذیرند؛ اما ویرانی و آسیبهایی که از خود به جای میگذارند به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نیستند؛ اما با اراده و برنامهریزی میشود و باید این تجربه ملی را به فرصتی برای توسعه و پیشرفت تبدیل کرد.
دفاع از سرزمین، پیروزی بزرگی است. باید آنانی را که در این راه جانفشانی کردند قدر دانست و برای حفظ استقلال و کیان مملکت سجده شکر گذاشت. حال اما زمان آن است تا رویکردها و راههای رفته را مورد سنجش و آزمون قرار داد.
در ساعات اولیه یکشنبه شب به وقت تهران، ایالات متحده با عملیات موسوم به «عملیات چکش نیمهشب» (Operation Midnight Hammer) بهطور مشترک با اسرائیل، سه تاسیسات کلیدی هستهای ایران - فردو، نطنز، و اصفهان - را هدف حمله نظامی قرار داد و با استفاده از بمبهای سنگرشکن GBU-۵۷ و موشکهای تاماهاوک، بمبافکنهای B-۲ و ناوهای آمریکایی به عمق زیرزمینهای مستحکم فردو، تاسیسات غنیسازی نطنز و مرکز تبدیل اورانیوم اصفهان حمله کرد.
در وضعیت جنگ تحمیلی اسرائیل به ایران و در شرایطی که دولتهای اکثریت قریب به اتفاق کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا که دیگر مستقیما وارد جنگ شده است، عملا طرف کشور مهاجم را گرفتهاند، کشور ما در مجامع بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی گوش شنوایی در مقابل خود نمیبیند. در این شرایط به نظر میرسد اتخاذ دو تدبیر اصولی و موثر ضرورت مبرم دارد: یکی مخاطب قرار دادن افکار عمومی جهانیان به منظور ایجاد فشار روی دولتهایی که طرف کشور مهاجم را گرفتهاند و دیگری فراهم آوردن زمینههای لازم برای گسترش و تحکیم اتحاد میان اقشار و آحاد ملت ایران.
درحالیکه شنیدن صدای پدافند و انفجار و مشاهده ستونهای دود به بخشی معمول از زندگی روزمره ساکنان پایتخت و بسیاری از شهرهای کشور تبدیل شده، فشارها بر جامعه مدنیِ پیش از این قطبیشده ایران برای اعلام «وطنپرستی» فزونی گرفته و باز برخی سر پیکان نقادی را به سمت جامعه خویش نشانه رفتهاند. این البته نخستینبار نیست که رسانهها و گروههای سیاسی «در شرایط خطیر کنونی» به انسجام ملی میآویزند؛ اما در همین حال نمیتوان کتمان کرد که اینبار وطن، واقعا، با خطر ویرانی دست به گریبان است.
در روزهایی که سایه تهدید از آسمان ایران عبور میکند و بوی دود و خاک بار دیگر در حافظه جمعی ایرانیان زنده میشود، سخن گفتن از حقوق بینالملل نه یک سرگرمی آکادمیک، بلکه ضرورتی برای دفاع از حقیقت است. رژیمی که سالها با خیال آسوده در خاک دیگران دست به عملیات ترور، خرابکاری هستهای، تجاوز نظامی و نقض حاکمیت دولتها زده، اکنون گامی فراتر گذاشته و بهطور مستقیم و علنی به قلب جغرافیای ایران حمله کرده است. حملهای با موشک و پهپاد که زیرساختهای نظامی، هستهای و حتی شهری را در چند استان هدف قرار داد؛ بیآنکه نه مجوزی از شورای امنیت داشته باشد و نه استنادی قابل قبول در چارچوب حقوق بینالملل.
روزهای غریبی بر خاک وطن میگذرد. همه ما با درد و اندوه و بیم صبح را به شب میرسانیم. با وجود این، وظایف و مسوولیتهای نهادهای اقتصادی و پولی تعطیلبردار نیست. در چنین شرایطی نهاد پولی چه وظایفی را بر عهده دارد؟ جنگ میتواند از دو کانال عمده بر حوزه مسوولیتهای بانک مرکزی اثر بگذارد. کانال اول، شوکهایی است که میتواند ثبات سیستم مالی را بر هم بزند و کانال دوم، اثرگذاری بر هدف پولی است که سیاستگذار به دنبال آن است.
حمله نظامی بامداد ۲۳خرداد اسرائیل به ایران، با هر حسابی در چارچوب روابط بینالملل، تجاوزی آشکار به حاکمیت ملی ایران و اقدامی بهغایت وحشیانه و غیرانسانی است. از اینرو ملت بزرگ ایران برای حفظ حاکمیت خود باید با تمام قوا ایستادگی و هوشمندانه با آن مقابله کند. جای بسیار تاسف است که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای مدعی دموکراسی لیبرال و حقوقبشر، با سکوت یا گفتارهای مبهم و کلی از این تجاوز آشکار و نقض قوانین بینالمللی با وقاحت آشکار عملا جانبداری میکنند. دولت اسرائیل به عنوان متجاوز و آغازکننده جنگ، مسوول همه خسارتهای جانی و مالی واردشده به دو طرف این جنگ است.
۴۵ سال پیش، جنگ ایران و عراق در ۳۱شهریورماه سال۱۳۵۹ با تهاجم گسترده یگانهای نظامی به خاک کشور و بمباران فرودگاهها و پایگاههای هوایی در شهرهای مختلف بهطور رسمی آغاز شد.
در ادبیات حکمرانی اقتصادی، اعطای یارانه، هم یکی از وظایف حمایتی دولتها و هم یک ابزار سیاستگذاری در اختیار آنهاست که با اهدافی مختلف از طریق حمایت موقت یا دائم از برخی فعالیتها، اشخاص، زمینههای فعالیت و حوزههای جغرافیایی خاص یا در شرایط وجود موقعیتهای استثنایی (نظیر شرایط جنگی و بروز حوادث قهری نظیر سیل و زلزله) برای عموم جامعه صورت میگیرد و روشهای مختلفی هم دارد. برقراری امتیاز یا تشویق فعالیتهای وارداتی و صادراتی، اعمال تخفیفهای مالیاتی و عوارض و تامین منابع مالی از روشهای شناختهشده اعطای یارانه است.
سوال مهمی در کشور مطرح است مبنی بر اینکه اگر قرار شود قیمت انرژی اصلاح شود، هزینههای آن را چه گروههایی باید پرداخت کنند؛ دولت، بنگاههای منتفع از ناترازی انرژی یا مردم عادی؟ بهعنوان مثال، اگر دولت بخواهد قیمت بنزین را به طرف واقعی شدن هدایت کند، آیا مردم باید تمام هزینه آن را بدهند و به جای بنزین ۱۵۰۰تومانی، بنزین ۶۰هزار تومانی یا ۸۰هزار تومانی مصرف کنند یا اینکه دولت یا ذینفعان بنگاهدار هم باید بخشی از هزینه را با تغییر رفتار خود تقبل کنند؟
نوبلیست اقتصاد، جورج آکرلوف و همکارانش در مقاله تاثیرگذاری که در سال۱۹۹۶ پیرامون تورم نوشتند، بر اثر «روغنکاری چرخها» در هدف تورمی ۲درصد تاکید داشتند. این اصطلاح پیشتر توسط جیمز توبین به کار گرفته شده بود و بر این اعتقاد بود که قدری تورم باعث میشود در چرخه رکود، دستمزدها سریعتر تعدیل شوند و در نتیجه چرخه رکود عمق نگیرد.