پیشنهادهای «اکونومیست» به رهبران اروپا و آمریکا
غرب با روسیه چه کند؟
انتظار میرود پس از انتخابات مارس، پوتین برای ۶سال دیگر حاکم روسیه باقی بماند. این اتفاق زنگ خطری است برای غرب. با وجود فشار غرب، حکومت روسیه سقوط نکرده و تابآوری بالایی از خود نشان داده است. جاهطلبیهای پوتین تهدیدی بلندمدت نه تنها برای اوکراین بلکه برای غرب محسوب میشود. از دیدگاه تحلیلگران اکونومیست، غرب به یک استراتژی بلندمدت برای مقابله با روسیه که فراتر از کمک به اوکراین باشد، نیازمند است؛ چیزی که اکنون فاقد آن است. غرب همچنین باید نشان دهد که پوتین و نه مردم روسیه را دشمن خود میداند.
بسیاری در غرب امیدوار بودند که تحریمها و اشتباهات پوتین در اوکراین منجر به سقوط حکومت او شود؛ اما او توانسته دوام بیاورد. این تابآوری چند دلیل دارد. اقتصاد روسیه بازطراحی شده است. نفت روسیه تحریمها را دور زده و به کشورهای جنوب جهانی صادر میشود. برندهای غربی با محصولات چینی و محلی جایگزین شدهاند. در کتابهای درسی و رسانهها روایتی جذاب از ملیگرایی و قربانی بودن روسیه ترویج میشود. مخالفان داخلی نیز سرکوب شدهاند.
در طول زمان حکومت روسیه با آسیبپذیریهای جدیدی مواجه خواهد شد. تبعات فزاینده قطع ارتباط با تکنولوژی غربی بهرهوری را تضعیف خواهد کرد. وابستگی رو به افزایش روسیه به چین میتواند به یک نقطهضعف تبدیل شود. نظامیسازی اقتصاد به استاندارد زندگی مردم لطمه میزند. در دوران جنگ سرد، شوروی از دو جنبه نظامی و ایدئولوژیک، برای جهان خارج تهدید محسوب میشد. غرب موفق شد شوروی را مهار کند و پس از فروپاشی آن، از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در این کشور استقبال کرد. پوتین دموکراسی در روسیه را به عقب رانده است. او غرب را مقصر برخی مخالفتهای داخلی با حکومتش میداند و تلاش میکند راههای نفوذ غرب را ببندد و مردم را حول محور مقابله با آمریکا و ناتو متحد کند. به ادعای اکونومیست، با وجود اینکه روسیه امروز اقتصاد متوسطی دارد و تلاش منسجمی برای صدور ایدئولوژی خود نمیکند، باز هم «تهدید جهانی» محسوب میشود. خطر اول، شکست اوکراین و بعد از آن حمله روسیه به کشورهای همسایه مانند مولداوی و کشورهای حوزه بالتیک است؛ اما این نقطه پایان جاهطلبیهای پوتین نخواهد بود. سلاحهای جدید و نامتعارف روسیه باید در نظر گرفته شود. پهپادها و ارتش سایبری روسیه به پوتین اجازه میدهند که در خارج مرزها اعمال قدرت کند. روسیه همچنین ممکن است بتواند بر برخی از انتخاباتهای فراوان سال جاری در کشورهای مختلف تاثیر بگذارد. بسیاری در جنوب جهانی روایتهای روسیه را باور کردهاند. روایتهایی مانند اینکه پوتین تلاش میکند تا اوکراین را از خطر تندروها نجات دهد، ناتو متجاوز اصلی است و غرب به دنبال تحمیل هنجارهای اجتماعی منحط خود بر دیگران است. توانایی روسیه برای فلجکردن نهادهای جهانی که بعد از سال۱۹۴۵ تشکیل شدند، همچون شورای امنیت سازمان ملل نیز نباید دست کم گرفته شود. روسیه به دشمن غیرقابل پیشبینی نظم لیبرال بدل شده و مصمم است این نظم را مختل کند. غرب چه باید کند؟ آمریکا و اروپا بر دو استراتژی تکیه کردهاند: دفاع از اوکراین و اعمال تحریمها. تامین تسلیحاتی و مالی اوکراین کماکان بهینهترین روش مقابله با تهاجم روسیه است. با این وجود، اراده غرب برای تداوم این حمایتها بهطور شرمآوری متزلزل شده است.
در عین حال، تحریمها تاثیری کمتر از انتظار داشتهاند. تحریم حتی میتواند نتیجه عکس دهد و بهانهای شود برای اجتناب از گزینههای سختتر. بیش از ۸۰درصد جهان از نظر جمعیت و ۴۰درصد از نظر تولید ناخالص داخلی، تحریمهای روسیه را اجرا نمیکنند که این امر به روسیه اجازه میدهد به راحتی تجارت کرده و مشروعیت مورد نظر تحریمها را تضعیف کند. اگر غرب بخواهد با استفاده از تحریمهای ثانویه جهان را مجبور به پیروی از تحریمهایش کند، این امر باعث واکنش منفی میشود و برخی از کشورها را متقاعد میکند که سیستم مالی با محوریت ایالات متحده را کنار بگذارند. در بلندمدت قابل قبولترین مسیر، مسیر ملایمتر است: حفظ تحریمهای هدفمند بر اشخاص مرتبط با کرملین و از دسترس خارج کردن فناوریهای پیشرفته غربی برای روسیه. این به آن معناست که استراتژی موثر در مقابل روسیه نیازمند تقویت وزن دو ستون است. محور اول تقویت توان نظامی برای افزایش بازدارندگی در مقابل تهاجم روسیه است. ضعف اروپا در این حوزه فاحش است. بودجه سالانه دفاعی اروپا تنها معادل ۲درصد از تولید ناخالص داخلی است و اگر دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگردد، تعهد آمریکا به ناتو کاهش خواهد یافت. اروپا باید حداقل ۳درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف مخارج دفاعی کرده و خود را برای یک «عمو سام» انزواطلبتر آماده کند. غرب همچنین نیازمند بهکارگیری قدرتمندترین اسلحه خود است: ارزشهای جهانی لیبرال. ترویج این ارزشها بود که به سقوط شوروی کمک کرد. دیپلماسی غربی باید به دنبال مقابله با ترویج روایتهای روسیه در جنوب جهانی باشد. غرب همچنین باید مردم روسیه را مخاطب قرار دهد و آنها را بهعنوان جامعهای طردشده در نظر نگیرد. این به معنای برجستهسازی مسائل حقوق بشری، حمایت از مخالفان پوتین و استقبال ازکسانی است که روسیه را ترک میکنند. این رویکرد همچنین به معنای حمایت از نیروهای نوگرا برای تقویت جریان اخبار و اطلاعات درست به داخل روسیه و تضمین معافیتهای انساندوستانه در اعمال تحریمها است. در کوتاهمدت بعید است که نخبگان و مردم عادی روسیه شانسی برای کنار گذاشتن پوتین داشته باشند؛ اما در بلندمدت اگر مردم روسیه بخواهند، شرایط این کشور در نظام بینالملل تغییر خواهد کرد.