ایران و آمریکا دشمنی میکنند ولی با یکدیگر نمیجنگند
الگوهای سیاستگذاری خارجی از طیف سیاستهای نرم و تعامل دوستانه تا طیف سیاستهای سخت و جنگ، هزاران روند، رویکرد، بازی، نیت، هدف و محاسبه ریاضی و فنی را در خود نهان ساخته است. در میانه دو طیف الگوی نرم و سخت سیاستگذاری خارجی و روابط بینالملل، الگوهایی وجود دارند که خاص هستند و توسط سیاستگذاران زیرک و عملگرا طراحی و اجرا میشوند. الگوهایی که بر نوعی تعادل میان سیاستهای سخت و نرم استوار هستند و ترکیبی از این سیاستها را هوشمندانه و با توجه به شرایط زمانی و مکانی مورد استفاده قرار میدهند. یکی از چنین الگوهای متعدل و هوشمند سیاستگذاری خارجی را میتوان الگوی «دو خط موازی Two Lines Parallel» در سیاستگذاری خارجی ایران و ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد که بیش از ۴۰سال بر روابط دو کشور حاکم شده است.
این الگوی سیاستگذاری و روابط خارجی که برگرفته از تئوری خطوط موازی Parallel Lines در علم ریاضی بهویژه هندسه اقلیدسی است، بر عدم برخورد و قطع دو خط موازی تا بینهایت توسط یکدیگر استوار است. نظریه دو خط موازی در هندسه، دو خط موازی را خطوطی میداند که حرکت و رفتاری موازی در امتداد یکدیگر دارند و هیچگاه تا بینهایت با هم برخورد ندارند و یکدیگر را قطع نمیکنند. چنین خطوطی در مسیر خود ممکن است به یکدیگر نزدیک شوند یا فاصله گیرند؛ اما هرگز بر یکدیگر مماس نمیشوند و دیگری را قطع نمیکند. این الگو در سیاست خارجی بسیاری کشورها مورد استفاده قرار گرفته است که با وجود حجم گستردهای از رقابتها، تنشهای و چالشهای ژئوپلیتیک، اقتصادی و... در درازمدت تا چند سده نیز وارد فاز جنگ مستقیم نمیشوند.
اکنون که مذاکرات احیای برجام دچار سکته شده و از سوی دیگر برخی خبرها پیرامون افزایش حضور نظامی ایالات متحده آمریکا در خلیجفارس و تغییر تاکتیک آنان در خروج ناوهای جنگی از خلیجفارس و حضور آنها در اقیانوس هند، ارسال زیردریایی هستهای و جنگندههای خاص (وارتاگ Warthog) با بمبهای سنگرشکن در منطقه خلیجفارس، چشمانداز روابط ایران و آمریکا را تیره نشان میدهند، تحلیل سیاستگذاری خارجی و الگوی روابط دو کشور در چشمانداز مناسبات منطقهای و جهانی ضرورت دارد. در چنین شرایطی که تحلیلهای پیرامون احتمال نبرد ایران و ایالات متحده را افزایش داده است، الگوی دو خط موازی در سیاستگذاری خارجی متقابل ایران و آمریکا در شرایط رقابت و دشمنی مطلق را میتوان در محورهای زیر مورد بررسی قرار داد:
یکم- دو خط موازی در مسیر برخورد: روابط ایران و ایالات متحده آمریکا مانند دو خط موازی که پیچش و حرکت موجوار هستند؛ اما همچنان بر اصل عدم انقطاع دو خط موازی تا بینهایت پایدار بوده است. الگوی دو خط موازی در روابط ایران و آمریکا که ریشه در سیاستگذاری خارجی دو کشور دارد، توانسته است جنگ بزرگ میان دو بازیگر اصلی مناسبات آسیای جنوب غربی بهویژه خلیجفارس را برطرف کند. روابط این دو کشور در برخی دورهها چنان تنشآمیز و نزدیک به درگیری شده که از الگوی دو خط موازی خارج شده است، زمانهایی مانند
- حمله دانشجویان و چپگرایان تندروی ایران به سفارت آمریکا و اشغال سفارت در سال ۱۳۵۸.
- نفوذ نظامی آمریکا به طبس و عملیات ناموفق آزادسازی گروگانهای آمریکایی.
- حمایت آمریکا از انواع کودتاهای نظامی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران.
- حمایت همهجانبه آمریکا از اقدامات پارتیزانی و اقدام نظامی قومی و فرقهای علیه انقلاب ایران.
- نقش ایران در حمایت از گروههای جهادی در لبنان، سوریه، عراق و... علیه آمریکا بهخصوص کشته شدن تعداد زیادی از نظامیان آمریکایی در لبنان.
- حمایت آمریکا از عراق در حمله به ایران و جنگ ۸ ساله علیه ایران.
- حمله موشکی ناو آمریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس ایرانی در آسمان خلیج فارس.
- قرار دادن ایران در محور شرارت و تهدید به حمله نظامی به ایران.
- حمایت ایران از نیروهای جهادی عراق در زمان اشغال عراق از سوی آمریکا بعد از سرنگونی صدام حسین.
- ترور فرمانده بزرگ نیروی سپاه قدس ایران در عراق از سوی آمریکا.
- حمله موشکی فراگیر ایران به پایگاههای آمریکایی در عراق.
و...
با وجود چنین تنشهای مهم و شدید میان دو کشور یا دو خط موازی ایران و ایالات متحده آمریکا، دو کشور تاکنون به فاز نبرد علیه یکدیگر وارد نشده و تنها به برخی نبردهای نیابتی اکتفا کردهاند. مسیر روابط ایران و آمریکا در الگوی دو خط موازی، گاهی به سوی برخورد و قطع یکدیگر یا همان خطوط متقاطع منحرف شده اما در همان وضعیت بحرانی نیز شرایط خطوط موازی را رعایت کردهاند.
دوم - نقش بازیگران نیابتی در الگوی دو خط موازی ایران و آمریکا: روابط ایران و ایالات متحده آمریکا یا سیاستگذاری این دو کشور در آسیای جنوب غربی که در الگوی دو خط موازی یا همراستا قابل تحلیل است، دارای مولفههایی از جنگ سرد است که ایران و آمریکا را به مثابه راهبران (هدایتکننده) دو بلوک مخالف معرفی میکند که اعضای این بلوکها نوسان داشته است. در الگوی دو خط موازی ایران و آمریکا، نقش اصلی بر عهده همان اعضا یا بازیگران دو بلوک است که به ایفای سختترین وظایف و سیاستهای همواره سخت و تنشزا به نیابت از راهبران خود مشغول هستند. بازیگرانی که به نیابت از ایران و آمریکا به تهدید و بلکه تهاجم به منافع و اهداف یکدیگر پرداخته و نقش کمربند محافظ یا دیوار محافظ میان دو خط موازی را بازی میکنند تا دو خط همراستای ایران و آمریکا به یکدیگر برخورد نکنند و به نبرد مستقیم مجبور نشوند.
بازیگران نیابتی که وظیفه موازنه دو خط موازی ایران و ایالات متحده را بر عهده دارند، دولتها یا سازمانهای بزرگ و جهانی مانند سوریه، عراق، یمن، جنبشهای حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین و سایر جنبشهای مقاومت در سراسر آسیای جنوب غربی برای ایران و از سوی دیگر: عربستان، بحرین، امارات متحده عربی، قطر، جمهوری آذربایجان، ترکیه برای ایالات متحده هستند.
سوم - نقش توان بازدارندگی در الگوی دو خط موازی ایران و آمریکا: یکی دیگر از مولفههای الگوی دو خط موازی در روابط ایران و ایالات متحده آمریکا را میتوان برقراری و اهمیت اصل بازدارندگی ایران در مناسبات منطقهای و جهانی دانست. درحالیکه ایران همواره بهعنوان دشمن مهم ایالات متحده در منطقه و جهان معرفی شده و از سوی دولت جرج بوش پسر نیز در محور شرارت جای داده شده است، اما سیاستگذاران خارجی آمریکا از تهاجم مستقیم یا جنگ علیه ایران اجتناب کردهاند؛ زیرا ایران دارای بازدارندگی راهبردی است.
بنیان الگوی دو خط موازی در سیاستگذاری ایران و ایالات متحده آمریکا، بر اصل بازدارندگی استوار است. بازدارندگی که بیشتر مولفه اقتدار ایران در نظام منطقهای است و آمریکا را از نبرد مستقیم با ایران بازمیدارد. جلوههای چنین بازدارندگی را میتوان در سرنگونی جنگنده بدون خلبان آمریکا در آسمان خلیج فارس، حمله موشکی فراگیر به پایگاههای نظامی آمریکا در عراق پس از ترور سردار سلیمانی، حملات پهپادی به متحدان آمریکا در منطقه، توقیف کشتیهای نفتکش غربی بهخصوص انگلیسی در خلیجفارس و... مشاهده کرد.
عدم پاسخگویی شدید ایالات متحده به رویکرد تهاجمی ایران علیه منافع و اهداف آمریکا و متحدانش در منطقه حتی با تحریک و ترغیب دولتهای اسرائیل، عربستان و... نشان میدهد که توان بازدارندگی راهبردی ایران فراتر از آسیای جنوب غربی است و رقیبان جهانی را از مقابله مستقیم با ایران برحذر میدارد. بیش از چهل سال روابط ایران و ایالات متحده آمریکا پس از انقلاب۱۳۵۷ را که با تنشهای کوچک و بزرگ مواجه بوده اما هرگز به مرحله نبرد مستقیم نرسیده است، میتوان در الگوی دو خط موازی مورد بررسی قرار داد. الگویی که مانند اصل دو خط موازی در ریاضی و هندسه اقلیدسی که فرض بر عدم برخورد و قطع دو خط موازی تا بینهایت است، روابط ایران و آمریکا نیز در یک دوره زمانی ۴۰ساله که در سیاستگذاری عمومی بازهای درازمدت محسوب میشود، به برخورد نزدیک منجر نشده است.
بخش مهم سیاستگذاری دو خط موازی در روابط ایران و ایالات متحده طی چهار دهه اخیر را نیروهای نیابتی دو کشور بر عهده داشتهاند. نیروهای نیابتی که ابزار اصلاح ضروری و تاکتیکی دو خط و بازگرداندن یا همان اصلاح دو خط موازی در مسیر اصلی و دوری از برخورد مستقیم بوده است. وضعیت کنونی ایران و ایالات متحده آمریکا در منطقه نیز بهویژه در حوزه خلیجفارس را که با خبرهایی پیرامون ارسال تجهیزات و تسلیحات خاص مانند موشکهای سنگرشکن و زیردریایی هستهای به خلیج فارس و احتمال تهاجم سریع و محدود آمریکا یا اسرائیل به ایران تحلیل میشود، میتوان در الگوی دو خط موازی تفسیر کرد و عقلانیت سیاستگذاری خارجی دو کشور اجازه خروج از این الگوی متعادل را نمیدهند.
سیاستگذاری خارجی ایالات متحده آمریکا در مقابل ایران نشان داده است که اصل بازدارندگی راهبردی ایران به گونهای بر مناسبات قدرت منطقهای و جهانی اثرگذار است که نبرد مستقم با ایران، سیاستی عقلانی و کارآمد نبوده و ادامه الگوی دو خط موازی در روابط ایران و آمریکا به سود هر دو کشور است.