کنش معطوف بر بقای ساختار
خسروشاهین ابتدا با بیان اینکه بهطور تاریخی ۲ رهیافت نظری و متضاد، منطق و ساختمان مفهومی، تحلیلهای علمی مربوط به سیاست خارجی را هدایت کرده، گفت: رهیافت اول ساختارگرایان هستند که به الگوهای ثابت تاریخی در فرهنگ سیاسی جوامع اعتقاد دارند. بهعنوان نمونه پولاک یک بازه طولانی تاریخی را مبنای بازتولید الگوهای رفتاری ثابت در سیاست خارجی ایران را درنظر میگیرد، در مقابل گروه خاصی از پژوهشگران اعتقاد دارند؛ با توجه به پیچیدگیها و پویاییهای نظامهای کنونی، اساسا نمیتوان بر پایه یک تاریخ طویل و متصلب چارچوب نظری سیاستهای خارجی را تبیین کرد. خسروشاهین در ادامه به آنتونی گیدنز؛ جامعهشناس انگلیسی اشاره کرد که رهیافتی بینابینی برای توضیح و تبیین تغییرات و پدیدههای اجتماعی ترسیم کردهاست. گیدنز معتقد است که باید ساختار و کارگزار را همزمان و در تعامل با یکدیگر درنظر گرفت و بر همین پایه باید گفت سیاست خارجی هم عرصه تداوم الگوها و هم تاثیرگذاری کنش افراد است. به گفته خسروشاهین رویکرد گیدنز به ساختار ماهیت ژلهای میدهد و عاملیت را برای تغییرات در حوزه سیاست خارجی گسترده میبیند. وی در ادامه به شرایط جامعه گیدنز و تاثیرگذاری دو حزب محافظهکار و کارگر اشاره کرد و گفت: به همیندلیل چنین چارچوب مفهومی برای ایران که تغییر دولتها خیلی تاثیر زیادی در کلیت ساختار ایجاد نمیکنند، کارساز نیست. خسروشاهین برهمین اساس در پاسخ به این پرسش که اگر با چنین ساختار سیاسی مواجه باشیم چگونه باید سیاست خارجی ایران را توضیح داد، گفت: برای پاسخ به این سوال رهیافتی با عنوان واقعگرایی انتقادی وجود دارد که در آن همانند نظریه گیدنز هم ساختار و هم عاملیت را مهم میداند با این تفاوت که در این رویکرد ساختار موجودیتی ماقبل کارگزاران قلمداد میکنند که بهمعنای نقش تعیین کنندگی و صلبیت بیشتر به ساختار است. وی بر مبنای همین رهیافت که امکان تغییرات گسترده بهکارگزار را نمیدهد، توضیح داد: ما بعد از پیروزی انقلاب شاهد تغییرات در سیاستهای خارجی ایران بودهایم ولی باید توجه داشت که این تغییرات همراه با حد و مرزهایی بوده که منطق ساختار به آنها اجازه دادهاست. خسروشاهین اضافه کرد: طبق بررسیهایی که انجام دادهایم، تغییرات در سیاستهای خارجی ایران تحتتاثیر دو مولفه اصلی درآمدهای نفتی و فشارهای بینالملل بر ساختار بودهاست، بهاین معنی که این تغییرات زمانی شکلگرفته که ما با کاهش درآمدهای نفتی مواجه شدهایم یا زمانیکه رژیم تحریمهای بینالمللی ساختار حکومت را تحتفشار قراردادهاست. وی با اشاره به اینکه در چنین شرایطی منطق بقای ساختار وارد عمل و مصالحه میشود، گفت: این مصالحه در مرزهای مشخص صورت میگیرد بهگونهای که بقای ساختار را تضمین کند و ما هم نباید بیشتر از این، از دولت چهاردهم انتظار داشته باشیم. خسروشاهین گفت: بر این پایه و با توجه به این تغییر و تحولاتی که در داخل و سطح بینالملل و منطقه میبینیم، شرایط برای مصالحه (همانطور که پیشتر با برجام تجربه کردیم) مهیا است، اما باید به دو موضوع در این رابطه اشاره کرد: مصالحه محدود و تحتمنطق بقای ساختارخواهد بود و اینکه این تغییرات برخلاف گذشته که از موضوع هستهای آغاز شد، اینبار حول محور مسائل منطقهای خواهد بود.