استراتژی منطقهای ایران به شکل اساسی تغییر کرد
«هویج»های تهران در خاورمیانه
به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: این اهداف اکنون تغییر نکردهاند، اما به نظر میرسد ایرانیها استراتژی کلان خود را به شکل اساسی تغییر دادهاند. ما هرگز درباره این موضوع نمیتوانیم مطمئن باشیم، زیرا تصمیمگیری در این کشور همیشه مبهم است، اما به نظر میرسد ایران ناگهان متوجه شده است که «هویج» (هویج و چماق یا Carrot and stick اشاره دارد به سیاست ارائه تشویق و تنبیه برای گرفتن رفتار مطلوب از طرف مقابل. یا به عبارتی به معنی سیاست تهدید و تحبیب به کار میرود) میتواند ابزار مفیدی برای سیاست خارجی باشد. تقریبا به هر کجا که نگاه کنید، میتوانید ببینید که تهران اکنون انگیزههای مثبتی برای همکاری ارائه میدهد و عمدتا تاکتیکهای مبتنی بر اعمال زور را به تعویق میاندازد.
سوالی که اکنون ایالات متحده با آن مواجه است این است که چگونه سیاست خود را در قبال آن تنظیم کند. نمونههای زیادی از این تغییر تاکتیک ایران وجود دارد. ایران با میانجیگری چین، به توافقی با عربستان سعودی دست یافت که در ظاهر، ریاض در آن امتیازات به مراتب بیشتری از تهران میگیرد. در نتیجه، دو کشور پس از یک دهه وقفه، روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفتند. آنها حتی در مورد همکاری برای جلوگیری از فرورفتن سودان به باتلاق جنگ داخلی گفتوگو میکنند. ایرانیها همچنین روابط دیپلماتیک خود را با امارات متحده عربی از سر گرفتهاند و تهران به دنبال همکاری با ابوظبی در زمینه حملونقل هوایی و زیرساختهاست. امارات تا آنجا پیش رفته که از ائتلاف دریایی به رهبری ایالات متحده در خلیج فارس خارج شده و با پیوستن به ائتلاف رقیب آن به همراه ایران، موافقت کرده است.
تهران حتی گفتوگوهای آرامی را با بحرین آغاز کرده است. دولت بحرین هنوز به خاطر تلاشهای مختلف ایران برای برافروختن انقلاب توسط اکثریت شیعه بحرینی، دلچرکین است. ایران همچنین قرارداد توسعه جدیدی با عمان دارد و در حال عادیسازی روابط با مصر است. ایرانیها همچنین مذاکرات خود را با ترکیه (و روسیه و دولت اسد در سوریه) درباره یافتن راهحلی برای مشکلات دوجانبه خود در عراق و سوریه از سر گرفتهاند. آنها یک توافق جدید مبادله نفت در برابر گاز با عراق دارند و متحدانشان حتی بیش از گذشته بر دولت بغداد تسلط دارند. جالبتر از همه، ایران پیشنهاد تشکیل یک مجمع منطقهای بدون ایالات متحده یا اسرائیل را داده است و واکنشهای مثبتی که دریافت کرده، یک دهه پیش غیرقابل تصور بود. وزیر خارجه ایران به تازگی به چهار کشور عربی سفر کرده است. البته همه روابط ایران و اعراب پر از شهد و شربت نیست. تهران نمیتواند به طور کامل از جدال با کویت بر سر یک میدان گازی مشترک، با امارات بر سر جزایر سهگانه و با سعودیها بر سر حمایت تسلیحاتی از حوثیها در یمن، جلوگیری کند. اما در مجموع، طبق استانداردهای ایران، تغییر تاکتیکهای تهران، یک کارزار افسونگرانه جذاب بوده است.
با این حال، این همه صلح، عشق و دوستی ایران با همسایگانش، به ایالات متحده و اسرائیل تعمیم داده نشده است. در این مورد، ایرانیها همچنان همان مسیر سابق خود را ادامه میدهند. نیروی دریایی ایران همچنان به آزار و اذیت کشتیهای آمریکایی در خلیج فارس ادامه میدهد. ایران در ۶ ماه گذشته حداقل پنج بار به نفتکشهای مرتبط با ایالات متحده یا اسرائیل حمله کرده یا آنها را توقیف کرده است. ایرانیها حمایت خود را از گروههای نظامی مختلف فلسطینی افزایش دادهاند، و متحدان و نیروهای نیابتی آنها از جمله شبهنظامیان شیعه عراق نیز به همین ترتیب بر آزار و اذیت نیروهای آمریکایی در آنجا افزودهاند. ایرانیها در کنار متحدان سوری و روسی خود، همین کار را در سوریه نیز انجام میدهند.
به نظر میرسد حتی توافق اخیر تهران و واشنگتن برای آزادی زندانیان، بیشتر به دلیل نیاز شدید ایران به پول بود تا هرگونه علاقه به تنشزدایی واقعی. به قول آهنگ قدیمی گروه فولک راک «بوفالو اسپرینگفیلد»، اینجا دارد چیزی اتفاق میافتد، اما معلوم نیست که دقیقا چیست. آنچه محتملتر به نظر میرسد این است که ادامه عدممشارکت ایالات متحده در امور خاورمیانه (در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، دونالد ترامپ، و اکنون جو بایدن)، فرصتی برای تهران به وجود آورده است. همه متحدان منطقهای ایالات متحده از این وحشت دارند که واشنگتن دیگر از آنها در برابر ایران محافظت نکند. بایدن در این زمینه بهتر عمل کرده است، اما هیچ یک از آنها فراموش نکردهاند که چگونه ترامپ ایده دفاع از عربستان سعودی و امارات در برابر حمله مستقیم ایران در سال ۲۰۱۹ را به سخره گرفت و احتمالا بدون اینکه بفهمد ۴۰ (یا ۷۵) سال سیاست ایالات متحده درباره منطقه را زیر و رو کرد.
در نتیجه، طی چند سال گذشته، متحدان خاورمیانهای ایالات متحده نیاز به کاهش وابستگی خود به ایالات متحده و یافتن دوستان جدید و حامیان بالقوه را احساس کردهاند. این موضوع، منشأ موجی از رفاقتهای خاورمیانهای اخیر با چین، روسیه، هند و برخی از کشورهای اروپایی بوده است. سیاست خارجی جدید ایران ممکن است در جهت استفاده از این موقعیت باشد. پس از ۴۰ سال تلاش برای براندازی و تهاجم، کشورهای عربی به خوبی میدانند که ایران چه تواناییهایی دارد؛ بهویژه اگر ایالات متحده برای جلوگیری از آن حاضر به انجام کاری نباشد.
از آنجا که به نظر میرسد آمریکاییها کمتر به خاورمیانه علاقهمند هستند، روسیه نیز در اوکراین گرفتار شده است و چین همچنان فاقد قدرت نظامی برای تصاحب قدرت منطقهای است، اکنون ایران مهربانتر و ملایمتر از گذشته، کشورهای عربیِ هراسان را به سوی خود میخواند. به همین دلیل است این تغییر تاکتیک ایران، حداقل تا حدی موثر واقع شده است. در همین حال، به نظر میرسد تداوم حمله تهران به ایالات متحده و اسرائیل، مکمل استراتژی عربی آن است. ایران احتمالا معتقد است که ادامه حملات به نیروها و منافع واشنگتن در منطقه باعث میشود آمریکا سریعتر از آنجا خارج شود.
افزایش درگیریها با اسرائیل، به ایران کمک میکند تا کشورهای عربی را با دوراهی شدیدتری مواجه کند: شما یا میتوانید به ما بپیوندید و صلح و تجارت داشته باشید، یا به اسرائیل بپیوندید و جنگ داشته باشید. بهخصوص با وجود یک دولت راست افراطی در اسرائیل که مصمم است علیه فلسطینیها به شیوهای نفرتانگیز عمل کند، فاصله گرفتن از اسرائیل برای بسیاری از رژیمهای عربی مزایای خود را دارد. بنابراین، رویکرد دوگانه مسامحه با کشورهای عربی و در عین حال تشدید حملات به ایالات متحده و اسرائیل، احتمالا با هدف ایجاد شکاف بین کشورهای عربی و دشمنان اصلی ایران است.
آنچه ایران بیش از همه از آن میترسد آشتی بین ایالات متحده و متحدان عربش و نزدیک شدن بیشتر آنها و اسرائیل به یکدیگر است. در واقع، این رویکردِ راهبردی جدید، نشان میدهد ایران سرانجام دریافته است که قلدریهایش دشمنانش را با هم متحد میکند. تا به امروز، انگیزه اصلی توافق ابراهیم و روابط نزدیک بین کشورهای عربی و اسرائیل، تمایل آنها به متحد شدن با هم به دلیل ترس مشترکشان از ایران و متحدانش بوده است.
در اینجا نیز حق با دولت بایدن است که فکر میکند آشتی عربستان و اسرائیل و یک اتحاد نهایی، چه رسمی باشد و چه غیررسمی، برای ایران خطرناک است و به طور بالقوه برای ایالات متحده کاملا مفید خواهد بود. گرد هم آوردن قدرتمندترین ارتش منطقهای و قدرتمندترین اقتصادهای عربی، مانعی دلهرهآور خواهد بود. به همین دلیل است که ایرانیها سخت تلاش میکنند تا با سعودیها و دیگر کشورهای عربی همراهی کنند و آنها را از اسرائیل و ایالات متحده دور نگه دارند.
دولت بایدن به خاطر درک هر دو جنبه چنین پیشرفت سعودی-اسرائیلی و تلاش سخت برای تحقق آن، شایسته تقدیر است. اما خطری در کمین نیز وجود دارد. اتحاد اسرائیل و عربستان همواره تهدیدی برای ایران خواهد بود، اما اینکه آیا این اتحاد برای ایالات متحده یک موهبت خواهد بود یا خیر، تا حد زیادی به میزان مشارکت ایالات متحده در آن ائتلاف بستگی دارد. ایرانیها برای توانمندیهای نظامی عربستان (یا حتی اسرائیل) به اندازه قدرت نظامی ایالات متحده احترام قائل نیستند و به همین دلیل هرگز این نیروها به اندازه قدرت نظامی آمریکا در برابر ایران بازدارنده نبودهاند.
هم اسرائیلیها و هم کشورهای عربی به این دلیل که خودشان نیز این را میدانند و همچنین به این دلیل که به اندازه آمریکا توانایی جمعآوری اطلاعات ندارند، اغلب نسبت به رفتارهای مشکوک ایران واکنشهای افراطی نشان دادهاند؛ به گونهای که اگر واشنگتن وارد عمل نمیشد تا ترس آنها را کاهش دهد و در مقابل ایران بازدارندگی ایجاد کند، کنشهای ایران و واکنشهای اعراب و اسرائیل ممکن بود به مرحله انفجار برسد.
معنی همه اینها این است که در غیاب نقش فعال ایالات متحده در منطقه و در چنین اتحادی، یک ائتلاف جدید اسرائیلی-سعودی میتواند ایران را بیشتر تحریک کند و منجر به درگیری گستردهتری شود که برای منطقه فاجعهبار خواهد بود. اگر این درگیریها، جریان انرژی خاورمیانه را تحتتاثیر قرار دهد، به طور بالقوه برای ایالات متحده و جهان نیز فاجعه به بار میآورد. به همین دلیل است که اتحاد اسرائیل و عربستان باید به عنوان بخشی از تعهد ایالات متحده به خاورمیانه تلقی شود، نه جایگزینی برای آن. به نظر میرسد ایران ترفند جدیدی یاد گرفته است. باید دید آیا ایالات متحده نیز میتواند یا نه.