استراتژی نظامی آمریکا در خاورمیانه چیست؟
راه میانی بایدن برای منطقه
ارتش امریکا اواسط هفته گذشته اعلام کرد به مواضع گروههای مرتبط با ایران در استان دیرالزور که تحت کنترل دولت سوریه هستند، حمله هوایی کرده است. رئیسجمهور آمریکا نیز بلافاصله اعلام کرد «دستور ضربههای نظامی در سوریه هماهنگ با مسوولیت من در حمایت از شهروندان ایالاتمتحده بوده است.» با این وجود نیویورکتایمز به نقل از منابع آگاه ادعا کرده دولت بایدن طی پیامی که از طریق کانالهای خصوصی به ایران منتقل کرده، اعلام کرده به دنبال تشدید درگیریها در منطقه نیست و تنها به دنبال محافظت از منافع آمریکاست.
در این چارچوب طرح این پرسش کلیدی است که استراتژی نظامی آمریکا در خاورمیانه با احیای برجام یا بدون برجام چه سمتوسویی پیدا خواهد کرد؟ آیا شاهد کاهش حضور ایالات متحده در منطقه خواهیم بود، یا منطقه به سمتی خواهد رفت که منجر به افزایش حضور مجدد این کشور میشود؟ یا اینکه دولت بایدن بر مبنای یک راهحل میانی مبتنی بر درگیری حداقلی به تامین منافع همزمان خود عمل خواهد کرد؟ نشانهها حاکی از آن است که واشنگتن به دنبال تحقق استراتژی حد وسطی است که نه درگیر هزینههای افزایش مداخله در منطقه شود و نه با کاهش حضور در خاورمیانه، فرصت را به چین و روسیه برای پرکردن خلأ قدرت واگذار کند. گزارش روزنامه نیویوروکتایمز مبنی بر پیام خصوصی رئیسجمهور آمریکا به تهران این گزاره را تقویت میکند.
نیویورکتایمز روز شنبه در گزارش خود با اشاره به حملات هوایی هفته گذشته آمریکا به مناطقی در شرق سوریه، با ادعای اینکه این حملات در پاسخ به حملات گروههای مورد حمایت ایران در ۱۵ اوت بوده، نوشت: یک مقام آمریکایی نزدیک به این موضوع گفته است که دولت جو بایدن از طریق کانالهای خصوصی و همچنین بهطور علنی به ایران پیام داده است که به دنبال تشدید درگیریها در منطقه نیست و فقط به دنبال حفظ منافع آمریکا است. مقامات وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نیز پیشتر برای توجیه حملات هوایی اخیر خود علیه سوریه مدعی شدند که این اقدام تنها برای محافظت از منافع و جان شهروندان آمریکایی بوده است. مقامات ارشد آمریکا همچنین گفتند که حملات ۱۵ اوت به دو پایگاه ایالات متحده در سوریه ممکن است تلاشی از سوی ایران برای گرفتن انتقام حمله قبلی اسرائیل از طریق هدف قرار دادن متحدان آمریکایی اسرائیل باشد. جمهوریاسلامی ایران هرگونه ارتباط با این گروهها را در سوریه رد کرده است.
حمله پهپادی به پایگاه آمریکایی در التنف، واقع در نزدیکی مرز در جنوب سوریه، یک روز پس از آن انجام شد که اسرائیل به اهداف نظامی در استانهای دمشق و طرطوس سوریه حمله کرد و سه سرباز سوری را کشت. پایگاه التنف که مورد استفاده نیروهای آمریکایی است در استان استراتژیک دیرالزور در نزدیکی مرز عراق قرار دارد که حاوی میادین نفتی است. این پایگاه ابتدا در سال ۲۰۱۶ به بهانه مقابله با داعش که در آن زمان بخش شرقی سوریه را کنترل میکرد، ایجاد شد. نیویورکتایمز در ادامه نوشت: اگرچه مقامات آمریکایی وجود هرگونه ارتباط میان حملات اخیر این کشور علیه سوریه با مذاکرات هستهای با ایران را رد کردهاند، برخی تحلیلگران بر این باورند که این حملات ایالاتمتحده تلاشی از سوی دولت بایدن برای راضی کردن منتقدان توافق هستهای و نشاندادن موضع سخت علیه ایران حتی در صورت دستیابی به توافق هستهای است.
در هفتههای اخیر با نزدیک شدن طرفهای مذاکرهکننده به توافق احیای برجام، فشار متحدان منطقهای آمریکا بهخصوص اسرائیل بر مقامات دولت بایدن تشدید شده است؛ با این حال آمریکا اعلام کرده حتی با وجود امضای توافق و احیای برجام، آمریکا همچنان به تامین منافع متحدان خود پایبند است. به این معنی که ایالاتمتحده همچنان به تامین نیازهای امنیتی و نظامی متحدان خود مبادرت خواهد ورزید، اما مستقیما درگیر هزینههای مداخله در کانونهای تنش و بحران نخواهد شد. به نوعی احاله مسوولیت به متحدان که مستقیما مسوولیت تامین منافع خود و آمریکا را از طریق حضور میدانی و اعزام نیرو برعهده خواهند گرفت. از این زاویه بحثهای مربوط به طرح سامانه یکپارچه دفاع موشکی میان متحدان آمریکا در خاورمیانه که در سفر اواخر تیرماه جو بایدن به عربستان و اسرائیل مطرح شد، بخشی از این استراتژی است که از آن تحت عنوان موازنه فراساحلی (offshore balancing) یاد میشود.
در این استراتژی، منطقه خاورمیانه با توجه به جایگاه استراتژیک خود در معادلات بینالمللی همواره در اسناد راهبردی آمریکا مورد توجه قرار داشته است. در دوره جنگ سرد جایگاه منطقه خاورمیانه در دکترینها و اسناد راهبردی آمریکا، متاثر از فضای این دوره بر حفظ موازنه قوای مطلوب آمریکا با تاکید بر نقشآفرینی بازیگران منطقهای و نقش حمایتگرانه آمریکا از آنها تعریف شد و در دوره پساجنگ سرد، ابتدا راهبرد هژمونی لیبرال مدنظر قرار گرفت؛ اما ناکامی این راهبرد در تحقق اهداف ازپیشتعیینشده، ارزیابی مجدد آمریکا از منافع و تهدیدات بینالمللی، پرهیز از تمرکز بر یک منطقه یا تهدید در چارچوب راهبرد امنیتی موازنه فراساحلی و ایجاد موازنه در مناطق استراتژیک از جمله خاورمیانه را بهدنبال داشت. بر این اساس آمریکا در چارچوب متوازنسازی مناطق استراتژیک، به دنبال چرخش به شرق آسیا، کاهش حضور مستقیم نظامی در خاورمیانه و مدیریت آن از طریق موازنه بازیگران منطقهای برآمده است.
در این استراتژی ایالات متحده به دنبال کاهش نیروهای نظامی خود به ۲۰هزار نفر و تبدیل پایگاههای دائمی به پایگاههای سیال و متحرک با قابلیت چابکی و تحرک بالاست. با توجه به ارزیابی نهادهای نظامی امنیتی آمریکا از برد موشکها و پهپادهای ایران، واشنگتن به دنبال انتقال پایگاهها و نیروهای خود به اقیانوس هند است تا ضریب امنیتی بیشتری را برای نیروها و ادوات نظامی خود فراهم کند. این استراتژی همچنین به آمریکا کمک میکند تا همچنان در منطقه نفوذ خود را حفظ کند و مانع از استفاده چین و روسیه و بازیگران تجدیدنظرطلب از خلأ قدرت بهوجودآمده برای پرکردن جای خالی آمریکا در منطقه شود. این مساله بهخصوص با توجه به پررنگ شدن نقش چین در خاورمیانه بهویژه در خلیج فارس و انعقاد موافقتنامههای جامع استراتژیک با متحدان و دشمنان آمریکا از اهمیت اساسی برخوردار است.
در واقع این استراتژی متفاوت از استراتژی کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه است که در آن ایالات متحده تمام تمرکز راهبردی خود را معطوف شرق آسیا برای مهار چین خواهد کرد. درواقع این راهبرد در ادامه پرسش کلیدی «در منطقه بمانیم یا نمانیم» بود که معتقد به پرهیز از هرگونه درگیری در خاورمیانه است و آمریکا تنها در شرایطی که منافع سرزمینی یا شهروندان و داراییهای آن تهدید شود، مستقیما حاضر به مداخله خواهد بود. در این استراتژی، نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه به زیر ۵هزار نفر کاهش پیدا میکنند. استدلال این راهبرد این است که عدموابستگی آمریکا به نفت خاورمیانه و مساله عادیسازی روابط اسرائیل با متحدان عرب باعث شده خاورمیانه از اولویت منافع راهبردی آمریکا خارج شود.
استراتژی میانی مبتنی بر درگیری حداقلی توسط دولت بایدن همچنین نقطه مقابل استراتژی مداخله فراگیر و مستقیم آمریکا در منطقه است که در زمان بوش پسر با مداخلات ایالاتمتحده در افغانستان و عراق تبدیل به راهبرد اصلی کاخ سفید برای ایجاد تغییرات کلان در منطقه شد. این استراتژی که معتقد به افزایش نیروها به مرز ۶۰هزار نفر و تغییر موازنه برای فائق آمدن بر بیثباتیها بود، هزینههای کلانی را بر اقتصاد آمریکا تحمیل کرد و مورد انتقاد روسای جمهوری مانند اوباما و بهخصوص ترامپ قرار گرفت که معتقد بودند ایالاتمتحده ۷تریلیون دلار برای دیگران هزینه کرده و همچنان منافع سرزمینی، جان شهروندان و داراییهای آمریکا در معرض تهدید است.