سازوکار مالی اروپا چگونه قابل تنظیم است؟
هدف: قرار این است که تجارت تسهیل شود، گردش و چرخههای مالی از کار نیفتد و صدای بخشهای مولد صنعت و پیشرانهای مالی کشور خاموش نشوند. اما آیا این یک هدف غایی است، یا هدفی تنیده به مفهوم زمان.
زمان: میپرسم وسیله در مسیر میرود. مفروض آنکه هیچ بحرانی روی نخواهد داد، حدش کجاست؟ چند روز، چند ماه، تا کدام نقطه عطف که منتظریم اتفاق بیفتد؟ تا جایی که تحریم یکطرفه به دستوری دیگر متوقف شود؟ تا جایی که سبدهای ارزی تحت تاثیر ریسکهای تصمیم ترکیب دیگر بیابند؟ تا حدگیری دنباله تزاید تنش؟ تا نقطه تفاهم؟
تفاهم: بر سر چه؟ بر سر کدام بخش از جریان امنیت-توسعه در هندسه بینالملل، منطقه، کشور. بر سر کدام بندهای دکترین هارمونیک شده اقتصاد. دفاع. دیپلماسی؟ بر پلتفرم کدام گفتمان؟ بر بستر کدام سرزمین و زمین بازی؟
زمین بازی: تروییکایی که شاید مخالف اتحادیه ایالات باشند. اما از طرفی ابراز نگرانی میکنند از برنامههای گسترش طرحهای ایدئولوژیک و بالستیک و در ضلعی دیگر به قرائت درون سرزمینی در فشار آثار پسینی سیاستهای خود هستند. قدرتهای منطقهای که ترکیب عمیقی از ثروت و لابی را کنار دست خود دارند و یک هندسه فراکتال چهل ساله با خطوطی از شبکه خطوط در هم پیچیده که میداند هویت گفتمانش درحال تلاقی با لبههای معاهدات و محدودیتهای جریان مالی است.
جریان مالی: قرار این است که جریان مالی یورو محافظ باشد و شاید یوآن و شاید روبل و شاید روپیه. اما در ازای چه؟ با تبادل کالا؟ اما با کدام ساختار مالی، بنکینگ، بیمه و اقتصاد صنعتی فازبندی شده که آمادهاند برای جاری شدن در دکترین توسعه فناورانه متکی بر نوسازی. شبکهای از طراحی زیرساخت استراتژیک که هم در حوزه بانکهای مرکزی ذینفعان و ترکیبهای تجاری مهندسی لازم دارد، نحوه برنامهریزی و مکانیسم واردات را هم معنا دار میکند.
مکانیسم واردات: نیاز ما چیست؟ چه خریدهایی در صورت نقصان بهشدت بحران میسازند؟ کدام بستهها را میتوان با فازبندی زمانی بهصورت اولویتدار، مبدل به جریان کنترلی واردات کرد؟ کدام بخش صنعتی، کدام بخش امنیت غذا را میشود، با این وسیله نقلیه زنده نگه داشت؟ منع ورود مخصوص کدام کدهای تجاری؟ افزایش تعرفه چطور؟ سکتورهای مادر را چطور میشود با شبکه بیزینسهای داخلی هماهنگ کرد تا روند تولید ملی و رشد به یکباره نقصان جدی نبینند؟ چرخههای ارزش کدام بیزنس حیاتی است؟
چرخههای ارزش: مرسوم است سازمانها بر سر منفعت تصمیم بگیرند. از این رو طبیعی است شرکتهای بزرگ چرخه تجارت با ایالاتمتحده را فدای منافع کممقدار، ریسکی و کوتاهمدت نمیکنند. اما آیا کممقدار، ریسکی و کوتاه مدت مطلقاند یا قابل مذاکره ؟ آیا میشود با پیشنهادهای مبتنی بر نیاز به مذاکرات میان مدت زیرساخت مدار قدم گذاشت؟ از طرفی دیگر شرکتهای کوچک مقیاس، آنها قرار است چه به ما بدهند، خدمات مشاوره یا پوشش؟ شبکه دانش و گستره تعامل و تکامل خدمات یا اجازهای برای مبادلات پنهان؟ به نظر میرسد این را ما لازم است انتخاب کنیم. البته نه با تصمیم که با تنظیم، تنظیم هدفمند جریانهای مالی و داخلی به سوی آمادهسازی بستر و محیط برای هم جوشی و پیوندهای میان کالبدی درون به بیرون-بیرون به درون.
پیوندهای میان کالبدی: بازار بهطور نمادین نقطهای است برای مبادله اما تبادل به شرط قیمت یا به شرط کیفیت یا به قرار آگاهی اذهان در مارکت میزبان. آیا میشود آنچه را که صادر میکنیم، در مدلهای مختلف فروخت؟ آیا میشود در مذاکراتی از تخفیف و عرضه پلکانی و حتی یک سبد فروش سخن گفت؟ آیا میشود به قرار تبدیل در کشور ثالث یا با سفارش یک بازار و تقاضای خاص به فروش اندیشید؟ آیا میشود به برساخت ارزش مشترک هم گام با برندینگ ملی نگاهی دوباره کرد؟ بهنظر میرسد این هم انتخاب ماست نه با تصمیم که با تنظیم. با تنظیم بستههای هدفمند و هوشمند. بستههایی که دقیقا میدانند چطور باید زمینه را برای لقاح شبکههای غیر متقاطع دانش و نوآوری مارکتمدار آماده کرد. بستههایی که متممهاشان با دقت میدانند بهجای دست بردن در روابط بیزینس لازم است تا میتواند پل بسازد. پلهایی که قبل از حتی اراده حرکت آماده شده باشند. پلهایی مطبق، چند گانه و بهینه.
پل: وسیلهای برای رسیدن به یک هدف که ماهیتش را میشود محافظتی خواند مکانیسمی که هنگامه گریز از ریسک اعتبار مییابد. حالا میشود پرسید: آیا پلها ترسناک هستند؟ آیا پلها منجیاند؟ آیا منجیهای ترسناک هستند برای دگرگونی مبدا، یا دگردیسی رفتن و گذار،شاید هم هر دو. به نظر میرسد با هر سویه تفسیر؛ در چارچوب نظری استراتژیسازی ما میتوانیم بخوانیمش رویداد پلتفرم تنظیم.
ارسال نظر