فقر و آموزش  کودکان در عصر تحریم

در سال‌های گذشته، نرخ بیکاری افراد دارای تحصیلات عالی از میزان ۱۰.۳‌درصد در سال ۱۳۸۰ به میزان ۴۰.۳‌درصد در سال ۱۴۰۰ افزایش یافته است؛ این روند افزایشی در تعداد بیکاران دارای تحصیلات عالی، ناشی از افزایش جذب دانشگاه‌‌‌ها در دو دهه اخیر بوده است، به‌طوری که ایران یکی از کشورهایی است که دارای بیشترین نسبت تعداد دانشگاهیان به کل جمعیت در میان کشورهای خاورمیانه است. دلایل متعددی برای افزایش سطح تحصیلات وجود دارد؛ از دیدگاه اقتصاد کلان، سطح تحصیلات بالاتر به افزایش سطح مهارت و توانایی افراد در بالفعل کردن استعدادهای بالقوه منجر می‌شود، بنابراین می‌‌‌تواند باعث افزایش رشد اقتصادی شود. از نگاه اقتصاد خرد، بسیاری از خانوارها، سرمایه‌گذاری روی سرمایه انسانی از طریق ارتقای سطح تحصیلات را به عنوان عامل از بین بردن فقر تلقی می‌کنند، به‌‌‌طوری که هرچه سطح تحصیلات افزایش یابد، به دلیل ارتقای بهره‌‌‌وری، سطح دستمزد نیز افزایش می‌‌‌یابد.

علاوه بر این، در سطح خرد عامل دیگر در انگیزه برای افزایش سطح تحصیلات، وجه اجتماعی آن است که افراد با سطح تحصیلات بالاتر در جامعه از احترام بیشتری برخوردارند. بنابراین، هم در سطح خرد و هم در سطح کلان، این انگیزه وجود دارد که افراد برای افزایش سطح تحصیلات، تقاضا داشته باشند و هزینه کنند. مطالعه حاضر، با استفاده از داده‌‌‌های هزینه درآمد خانوار در سال‌های ۱۳۹۸، ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ مرکز آمار ایران و اطلاعات ۵۳۷۷خانوار برای هر سال ۱۴۰۰و مدل اقتصاد‌سنجی پانل اثرات ثابت به بررسی عوامل موثر بر مخارج آموزشی به عنوان معیاری از کیفیت فرزندان در سطح خرد (خانوار) در اقتصاد ایران پرداخته است.

شکل سمت چپ میزان مخارج حقیقی آموزشی خانوارها را نشان می‌دهد. این رقم برای کل کشور در سال‌های ۱۳۹۸، ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به‌‌‌‌‌‌ترتیب برابر ۲۹۷، ۲۲۰ و ۱۹۵‌هزار تومان بوده که دارای سیر کاهشی است. همچنین، یکی از دلایل بالا بودن مخارج آموزشی در خانوارهای شهری در مقایسه با خانوارهای روستایی ناشی از تنوع گسترده موسسات آموزشی و همچنین تمایل بالای والدین به داشتن فرزندان باکیفیت از نظر آموزشی است. در شکل‌‌‌ سمت راست نیز سهم هزینه‌‌‌های آموزشی به کل هزینه‌‌‌های خالص خانوارها به‌‌‌طور متوسط قابل رویت است. این نسبت‌‌‌ها از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ دارای روند کاهشی بوده و تقریبا از ۱.۲۵‌درصد به ۰.۷۵‌درصد کاهش یافته است که نشانگر تمایل کمتر خانوارها به هزینه در این بخش است.

در زمینه تغییرات مخارج آموزشی خانوارها، بیشترین تغییرات مربوط به استان‌‌‌های اصفهان، تهران و البرز و کمترین تغییرات مربوط به استان‌‌‌های ایلام، سیستان‌‌‌ و بلوچستان و آذربایجان غربی است. همچنین روند تغییرات طی این سال‌ها در استان‌هایی مانند خراسان‌رضوی، فارس و گلستان مثبت و در استان‌‌‌های قزوین، کرمانشاه و کرمان منفی است. نتایج حاصل از تخمین نیز نشان می‌دهد که با ثبات و کنترل سایر شرایط، به‌‌‌طور متوسط افزایش سن سرپرست خانوار به اندازه یک‌سال باعث افزایش مخارج آموزشی خانوار به اندازه ۰.۵‌درصد می‌شود، اما به‌‌‌طور مشابه افزایش مجذور سن سرپرست خانوار به اندازه یک‌سال باعث کاهش ۰.۰۰۵درصدی مخارج آموزشی خانوارها می‌شود؛ این نشان می‌دهد که با وارد شدن افراد به دوران کهولت، میزان تمایل برای مخارج آموزشی کاهش می‌‌‌یابد.

Untitled-2 copy

Untitled-1 copy

هر دو مورد بیان‌شده در سطح خطای یک‌‌درصد معنا‌‌‌دار هستند. همچنین، افزایش تعداد فرزندان و افزایش بعد خانوار، به‌‌‌ترتیب به‌‌‌اندازه 1.9 و 0.75‌درصد مخارج آموزشی را افزایش می‌دهند که کاملا قابل انتظار بوده و در سطح خطای یک‌‌درصد نیز معنا‌‌‌دار هستند. از موارد دیگر قابل بررسی، اثر تحصیلات سرپرست و مادر خانوار است. با افزایش سطح تحصیلات سرپرست خانوار مخارج آموزشی نیز افزایش یافته، اما در مقابل، افزایش تحصیلات مادر خانوار تاثیر قابل‌توجهی بر مخارج آموزشی نداشته است.

نکته قابل‌توجه، وجود ارتباط منفی بین مخارج آموزشی و کل درآمد خانوار است، به‌‌‌طوری که با یک‌‌درصد افزایش درآمد خانوار، مخارج آموزشی به میزان ‌‌‌0.5‌درصد کاهش یافته است. شاید دلیل آن، این باشد که یکی از ‌‌دلایل اصلی تحصیل در جامعه امروز یافتن کار مناسب‌‌‌تر و کسب درآمد بیشتر بوده و زمانی که درآمد خانوار به‌‌‌ مقدار معنا‌‌‌داری افزایش می‌‌‌یابد، انگیزه تحصیل بین فرزندان و به دنبال آن مخارج آموزشی خانوار کاهش می‌‌‌یابد. در ادامه، بررسی وضعیت شغلی سرپرست خانوار این‌گونه نشان داده است که بیکار بودن سرپرست خانوار باعث کاهش سطح مخارج آموزشی شده، به‌‌‌طوری که بیکار بودن سرپرست خانوار نسبت به شاغل بودن باعث کاهش مخارج آموزشی به اندازه 0.9‌درصد می‌شود.

این مورد نیز در سطح خطای یک‌‌درصد معنا‌‌‌دار است. بیکار بودن مادر خانوار نسبت به شاغل بودن سبب افزایش 2.99درصدی مخارج آموزشی خانوار می‌شود. این امر شاید به این دلیل باشد که چون فعالیت شغلی ندارند دارای وقت آزاد بیشتر بوده و همچنین علاقه‌‌‌ مضاعفی به ادامه تحصیل فرزندانشان نشان می‌دهند و نکته جالب‌‌‌تر اینکه زمانی که مادران خانوارها خود محصل هستند سبب افزایش 8.9درصدی مخارج آموزشی خانوار می‌‌‌شوند. در نهایت مساله آخری که مورد بررسی قرار گرفته است متغیر مجازی شهری یا روستایی بودن است. طبق نتایج، شهرنشین‌‌‌ها نسبت به روستاییان 1.5‌درصد بیشتر برای موارد آموزشی و تحصیلی هزینه می‌کنند.

به‌‌‌عنوان یک توصیه سیاستی می‌‌‌توان بیان کرد با توجه به اینکه میزان مخارج آموزشی در مناطق روستایی به‌مراتب نسبت به مناطق شهری کمتر است، با گسترش ساخت مدارس، افزایش تعداد معلمان و همچنین تاسیس دانشگاه‌‌‌های متعدد در شهرهای نزدیک روستاها باید فرصت برابر به فرزندان این خانوارها نیز داده شود. البته نگاه به فرزندان روستایی که از ابتدا به صورت نیروی کار بوده و عموما دارای اشتغال غیررسمی نیز هستند باید تغییر کند. خانوارهایی که سرپرست آنها زنان هستند نیز باید در قالب مواردی مانند بسته‌‌‌های حمایتی-آموزشی جهت جلوگیری از آسیب‌‌‌های اقتصادی و اجتماعی مورد حمایت قرار گیرند تا سلامت و کیفیت فرزندان را در آن خانوارها به‌‌‌دنبال داشته باشد.