سه مانع تهدید ایران
تحریم نفتی چندان طولانی نبود و با عقبنشینی اسرائیل از صحرای سینا و بلندیهای جولان در ماههای اولیه ۱۹۷۴ خاتمه یافت، اما همین دوران کوتاه به دنیا قبولاند که نفت به قول جمال عبدالناصر یک سلاح است.آمریکاییها که یکی از اصلیترین مصرفکنندگان نفت بودند با انجام یک حرکت هوشمندانه تهدید را تبدیل به فرصت کردند و پایههای امپراتوری اقتصادی امروز خود را بنا نهادند.
هنری کیسینجر بهعنوان معمار پایههای دیپلماسی این امپراتوری در لوای فرستاده به عربستان سفر کرد و توافقی را با شیوخ سعودی انجام داد که حاصلش برای سعودی در درجه اول تضمین بقای حکومت آلسعود بود که به شدت از سوی رقبای ایدئولوژیک خود در داخل و خارج تهدید میشد و در درجه دوم تبدل یک کشور خشک و بیابانی به کشوری صنعتی و مدرن با امکانات رفاهی برای مردم چادرنشین آن بود و برای ایالات متحده نیز در گام اول تضمین تامین خوراک انرژی مصرفی آنها و در گام دوم کمک به بنای امپراتوری دلار بود.
در واقع عربستانیها توافق کردند که پول هنگفت نفت را مجددا در بورس آمریکا سرمایهگذاری کنند و حتی سود آن را نیز از آمریکا خارج نکنند و با تخصیص بودجههای نجومی به شرکتهای آمریکایی بنا و توسعه عربستان را به شرکتهای آمریکایی بسپارند. به این ترتیب صنایع آمریکا توسعه یافت، دلار بهعنوان مرجع معاملات نفتی جای خود را باز کرد و عدم خروج این مبالغ و گردش مجازی هنگفت آن، روز به روز به قدرتمند شدن دلاری که پشتوانه آن تنها در ابرها بود کمک کرد. این همکاری دو سر سود کم کم رنگ و بوی سیاسی نیز به خود گرفت و اتحاد در برابر انقلاب ایران و سپس استفاده از فرصت جنگ ایران و عراق برای حکمرانی بر اوپک توسط عربستان با اقداماتی چون کاهش بهای نفت در ۱۹۸۵ که مقدمات فروپاشی شوروی سابق را در ۱۹۹۱ بنا نهاد جبران شد.
با کشف نفت شیل و پیشرفت سریع این صنعت در کنار کاهش هزینههای تولید آن، آرام آرام شکل همکاری آمریکا و عربستان تغییر کرد و آمریکا از یک کارفرمای با نفوذ به یک همکار در تولید نفت تبدیل شد. حالا دیگر علاوه بر قیمت نفت سهم بازار نیز به مقولهای جذاب برای آمریکاییها تبدیل شده بود زیرا که اگر قیمت نفت در یک مقدار اقتصادی و سودآور برای نفت شیل به ثبات در مدتی طولانی برسد شرکتهای نفتی مستقل تولیدکننده نفت شیل میتوانند دهها میلیون بشکه تولید کنند که برای فروش نیاز به بازار مصرف دارد؛ بازار مصرفی که بخش عمده آن در دست اوپکیهاست.
تحلیل فوق را باید یک از اصلیترین دلایل اتفاقات سیاسی اخیر از وضعیت بحرانی در ونزوئلا تا خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریمهای ایران دانست؛ دعوا بر سر سهم صادرات نفت است و بس، باقی صحبتها سرپوشی است بر تلاش برای کاهش سهم صادرات ایران در بازار جهانی؛ از طرف دیگر ادعای به صفر رساندن صادرات ایران در کوتاه مدت بدون بررسیهای کارشناسی و بدون در نظر گرفتن امکان انجام آن باعث شد تا عنان کار از دست اتحاد آمریکا، عربستان و روسیهای که به شدت به فروش هر چه بیشتر نفت ۷۰ دلاری نیازمند است خارج شود.
از اینرو ایالات متحده با علم به اینکه صادرات نفت ایران در کوتاه مدت قابل جایگزینی نیست و نمیتوان به این سادگیها تولید ایران را به صفر رساند، با اعطای معافیت به کشورهایی که سیستم پالایشگاهیشان سالها است که با نفت ایرانی منطبق شده است، هم خود را از بحران اقدام غیر کارشناسی رهانید و هم دست بالا را در برخورد با مشتریان نفت ایران حفظ کرد.
موازی با داستان تحریم ایران و افزایش تولید برخی از اعضای اوپک زمزمههایی برای تغییر ساختار اوپک از سوی عربستان شنیده شد که از آن استقبال نشد. از اینرو بزرگترین عضو اوپک یعنی عربستان اخیرا دستور بررسی تاثیرات احتمالی خروج خود از اوپک را صادر کرده است.
عملی که خیلی زود با عکسالعمل قطر و پیشنهاد ائتلاف پنجگانه قطر، ایران، عراق، سوریه و ترکیه مواجه شد و تنها رسانهای شدن این گمانهزنی کافی بود تا عربستان به شدت پا پس کشیده و وزیر نفت عربستان و امارات درخصوص جهان بدون اوپک هشدار دهند و همچنین عربستانیها به همبستگی خود با اوپک تاکید کرده و برای حفظ ثبات قیمت نزدیک به ۷۰ دلار، طرح کاهش تولید را ارائه دهند.
آنگونه که به نظر میرسد هدف ائتلاف تحریم ضد ایران در نهایت به صفر رساندن صادرات ایران است و این ائتلاف سعی میکند موانع فنی پیش روی جایگزینی حجم تولید ایران را برطرف کند.
موانع فنی شامل دو دسته کلی است؛ اول روسیه، آمریکا، عربستان و حتی عراق آنچه میتوانستند در کوتاه مدت بر تولید خود افزودند و به نظر میرسد این افزایش تولید هنوز نتوانسته است ۵/ ۱ میلیون بشکه از تولید ایران را پوشش دهد. برای افزایش تولید بیشتر نیاز به توسعه میادین جدید، حفر چاههای جدید و حتی تعمیر و تکمیل چاههای پیشین است و این کار با صرف زمان و هزینه همراه است و از لحاظ فنی به نظر نمیرسد که تا یک سال آینده نیز بتوان تمام نفت ایران را در بازار جایگزین کرد.
از سوی دیگر برای مصرفکنندگان نیز این چنین نیست که به راحتی هر نفتی را جایگزین یک سیستم با ثباتی کنند که سالها است در حال استفاده از آن هستند و تغییر ترکیب سیال ورودی به پالایشگاهها قطعا تمامی نقاط تنظیم آن را به هم خواهد زد و در درجه اول مشتریان ایران باید نفتی شبیه نفت ایران از منبعی مطمئن برای تامین بلندمدت پیدا کنند و سپس ماهها زمان خواهد برد تا سامانه فرآورش بتواند در نقاط تنظیمی جدید به تعادل برسد.
اما مانع سیاسی نیز در پیش روی یاران تحریم قرار دارد و آن این است که بازار مصرف علاقه چندانی به تامین نفت از تک منبع یا منابع سیاسی مانند ائتلاف سعودی-آمریکایی ندارد، زیرا که بیم آن میرود با بیرون راندن رقبایی مانند کشورهای عضو اوپک از جمله ایران و ونزوئلا نظام عرضهای ناعادلانه مبتنی بر زورگویی سیاسی و انحصار بر بازار مسلط شود؛ نمونه نیازی که اروپا در حال حاضر به گاز روسیه دارد.
با در نظر گرفتن تمام این جمعبندیها به نظر میرسد که اولین استراتژی کشور برای گذر از گلوگاه تحریم شامل مبادله نفت و گاز با پول رایج هر کشور به جای دلار، مبادله نفت با کالا و فروش نفت روی آب بدون رصد شدن است. از سویی در دو نوبت نفت در بورس نیز به فروش رسیده است که مشخص نیست با چه سامانهای و به کجا بهعنوان مقصد نهایی فرستاده میشود.
در یک کلام، فروش نفت با پول رایج کشورها میتواند جوابگو باشد، به شرط آنکه اتحادیه اقتصادی بین چند کشور شکل گیرد که توافق کنند پولهای یکدیگر را در معاملات فی ما بین به رسمیت بشناسند.ایران، عراق، هند، ترکیه و چین گزینههایی مناسب برای تحقق این ائتلافند.
ارسال نظر